فرهیختگان: مجمع گفتوگوهای تهران 2025، که روز یکشنبه آغاز و امروز نیز روز پایانی خود را سپری میکند بهعنوان یکی از رویدادهای دیپلماتیک کلیدی منطقه، بستری برای بحث درباره مسائل حساس منطقهای از جمله وضعیت افغانستان فراهم کرد. حضور امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، در این مجمع که به گفته سعید خطیبزاده، دبیر مجمع، بر اهمیت آن افزود، نشانهای از تلاش طالبان برای تقویت روابط دیپلماتیک با ایران بود. متقی در سخنان خود به موضوع حقابه هیرمند پرداخت و با زبانی دیپلماتیک و آمیخته با مفاهیم دینی، تعهد طالبان به تأمین آب برای ایران را مطرح کرد. او اظهار داشت که با نزول رحمت الهی و رفع خشکسالی، آب به سمت ایران جاری است و طالبان با مدیریت دقیق، از هدررفت آن جلوگیری خواهد کرد. متقی این اقدام را نهتنها یک مسئولیت شرعی، بلکه سیاستی انسانی و خیرخواهانه توصیف کرد و اطمینان داد که طالبان هیچ سوءنیتی علیه مردم ایران، بهویژه ساکنان سیستان و بلوچستان، ندارد. این اظهارات در حالی مطرح شد که ایران، بهویژه در مذاکرات پیشین با میانجیگری سیدعباس عراقچی، بر اجرای معاهده 1351 تأکید کرده است. با این حال، تجربههای گذشته نشان میدهد وعدههای طالبان در زمینه حقابه گاه به دلیل مشکلات فنی یا بهانههایی مانند هدررفت آب، عملی نشده است.
طالبان تلاش کرده با بهرهگیری از شیعیان هزاره در دولت، هر چند به شکلی حداقلی، فضای مناسبتری در داخل افغانستان ایجاد کند. علاوه بر آن در برابر ایران هم، حضور عبداللطیف نظری، معاون شیعی وزارت اقتصاد طالبان از قوم هزاره، در هیئت همراه متقی در سفر به تهران حائز اهمیت است. این اقدام میتواند پاسخی به مطالبه ایران برای تشکیل حکومتی فراگیر در افغانستان باشد، اما صرف حضور یک چهره شیعه نمیتواند تضمینکننده تغییر سیاستهای طالبان باشد. اظهارات متقی، هرچند مثبت و امیدوارکننده به نظر میرسد اما حسن نیت بالاتر زمانی محقق میشود که حقوق شیعیان افغانستان در زمینه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی به طور برابر با قومیت پشتون حاکم رعایت شود. ایران باید با استفاده از اهرمهای دیپلماتیک و اقتصادی مانند دسترسی طالبان به بندر چابهار، طالبان را به اجرای تعهداتش ملزم کند. مجمع گفتوگوهای تهران فرصتی بود تا طالبان پیامهای خود را به ایران منتقل کند، اما تبدیل این پیامها به اقدامات عملی، آزمونی برای صداقت و توانایی طالبان در مدیریت روابط با ایران خواهد بود. ایران و افغانستان بهعنوان دو همسایه با پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی، ناگزیر از تعامل و گفتوگو برای مدیریت چالشها و بهرهبرداری از فرصتهای مشترک هستند. ظهور مجدد طالبان بهعنوان نیروی حاکم در افغانستان از سال 2021، معادلات سیاسی و دیپلماتیک منطقه را پیچیدهتر کرده است. طالبان، با وجود سوابق بحثبرانگیز و رویکردهای ایدئولوژیک خاص خود، اکنون بهعنوان یک واقعیت سیاسی در همسایگی ایران حضور دارد. این واقعیت، ایران را در موقعیتی قرار داده که نیازمند رویکردی متعادل و مبتنی بر منافع ملی است. در این راستا، سه اولویت کلیدی در روابط ایران با افغانستان تحت حاکمیت طالبان یعنی تأمین امنیت مرزهای مشترک، حمایت از حقوق شیعیان افغانستان و تضمین حقابه هیرمند برای احیای هامون و تأمین نیازهای مناطق مرزی ایران را برجسته میکند.
زمینههای تاریخی و سیاسی تعامل ایران با طالبان
روابط ایران و افغانستان در دهههای گذشته تحت تأثیر تحولات سیاسی و نظامی متعددی بوده است. دوره نخست حکومت طالبان در افغانستان یک نقطه پر ابهام یعنی حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف و شهادت دیپلماتهای ایرانی را در کارنامه روابط ایران و طالبان ثبت کرده است. ابهامی که حتی تا پای درگیری نظامی دو طرف نیز جلو رفت. با سقوط دولت اشرف غنی و اجبار آمریکاییها به ترک افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت، ایران رویکردی عملگرایانه اتخاذ کرده است. این رویکرد مبتنی بر پذیرش طالبان بهعنوان یک واقعیت سیاسی، بدون به رسمیت شناختن رسمی آن بهعنوان دولت قانونی افغانستان بوده است. اظهارات سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، مبنی بر ضرورت گفتوگو با طالبان به دلیل مسائل حیاتی مانند امنیت، مهاجرت، تجارت و حقابه، نشاندهنده این تغییر رویکرد است. حضور طالبان در مجمع گفتوگوهای تهران 2025، با همراهی چهرههایی مانند عبداللطیف نظری، معاون شیعی وزارت اقتصاد طالبان از قوم هزاره، نشانهای از تلاش طالبان برای ارسال سیگنالهای مثبت به ایران است. این اقدام میتواند پاسخی به مطالبه دیرینه ایران مبنی بر تشکیل حکومتی فراگیر در افغانستان باشد که همه اقوام و مذاهب، از جمله شیعیان را نمایندگی کند. با این حال، این حرکت طالبان نباید در همین حد متوقف بماند زیرا صرف حضور یک شخصیت شیعه در هیئت دیپلماتیک نمیتواند بهتنهایی نشانهای از تغییر سیاستهای بنیادین طالبان باشد.
امنیت مرزهای مشترک؛ اولویت استراتژیک ایران
یکی از مهمترین دغدغههای ایران در تعامل با افغانستان تحت حاکمیت طالبان، تأمین امنیت مرزهای مشترک است. مرزهای طولانی ایران و افغانستان همواره محل چالشهایی مانند قاچاق مواد مخدر، تردد غیرقانونی مهاجران و فعالیت گروههای تروریستی بوده است. طالبان بهعنوان نیروی حاکم، مسئولیت مستقیمی در کنترل این تهدیدات دارد. تجربههای گذشته نشان داده که ضعف حاکمیت مرکزی در افغانستان میتواند به گسترش ناامنی در مرزهای ایران منجر شود. برای مثال گروههای تروریستی مانند داعش شاخه خراسان در سالهای اخیر تلاش کردهاند از خلأ قدرت در افغانستان برای انجام عملیات علیه ایران و دیگر کشورهای منطقه استفاده کنند. ایران در مذاکرات دیپلماتیک خود با طالبان، بهویژه در سفرهای مقامات ایرانی به کابل و دیدارهای دوجانبه، بر ضرورت همکاری برای تأمین امنیت مرزها تأکید کرده است. این همکاری شامل تبادل اطلاعات، تقویت گشتهای مرزی و جلوگیری از نفوذ گروههای تروریستی به خاک ایران است. از سوی دیگر، طالبان نیز ادعا میکند که ایران باید در زمینه پذیرش مهاجران و همکاریهای اقتصادی انعطاف بیشتری نشان دهد تا این گروه بتواند منابع لازم برای مدیریت مرزها را تأمین کند. برای ایران، امنیت مرزها نهتنها یک مسئله امنیتی، بلکه یک ضرورت اقتصادی و اجتماعی است. مناطق مرزی ایران در استانهای سیستان و بلوچستان و خراسان، به دلیل محرومیت اقتصادی و اجتماعی، آسیبپذیرترند. ناامنی در این مناطق میتواند به تشدید مشکلات اجتماعی مانند بیکاری و مهاجرت داخلی منجر شود. بنابراین ایران باید در مذاکرات خود با طالبان، ضمن تأکید بر تعهدات متقابل، از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی برای ترغیب طالبان به همکاری فعالتر در این زمینه استفاده کند.
حمایت از شیعیان افغانستان؛ بُعد انسانی روابط
شیعیان افغانستان بهویژه قوم هزاره، به دلیل پیوندهای مذهبی و فرهنگی با ایران، همواره یکی از اولویتهای سیاست خارجی ایران در این کشور بودهاند. طالبان در دوره اول حاکمیت خود سابقهای منفی در برخورد با شیعیان داشت و اقداماتی مانند کشتار جمعی در مزارشریف نگرانیهایی جدی را در ایران ایجاد کرد. با بازگشت طالبان به قدرت، این نگرانیها بار دیگر مطرح شده است، بهویژه با توجه به گزارشهایی از تبعیض علیه شیعیان در دسترسی به آموزش، اشتغال و مشارکت سیاسی. ایران بهدرستی شرط به رسمیت شناختن طالبان را تشکیل حکومتی فراگیر دانسته که حقوق همه اقوام و مذاهب، از جمله شیعیان را تضمین کند. حضور عبداللطیف نظری در هیئت دیپلماتیک طالبان در مجمع گفتوگوهای تهران میتواند نشانهای از تلاش طالبان برای پاسخ به این مطالبه باشد؛ با این حال این اقدام بهتنهایی کافی نیست. ایران باید از طالبان بخواهد که اقدامات عملی بیشتری مانند تضمین امنیت مناطق شیعهنشین و رفع محدودیتهای آموزشی و اجتماعی را در دستورکار قرار دهد.
حقابه هیرمند؛ چالش زیستمحیطی و دیپلماتیک
یکی از حساسترین مسائل در روابط ایران و افغانستان، موضوع حقابه رودخانه هیرمند است که مستقیماً بر زندگی مردم مناطق مرزی ایران، بهویژه در سیستان و بلوچستان تأثیر میگذارد. معاهده 1351 بین ایران و افغانستان، حقابه ایران از این رودخانه را بهصورت مشخص تعیین کرده است. با این حال در سالهای اخیر، به دلایل مختلفی از جمله خشکسالی، مدیریت ناکارآمد منابع آب در افغانستان و گاه اقدامات عمدی طالبان، جریان آب به ایران کاهش یافته یا متوقف شده است. این موضوع به خشک شدن تالاب هامون و تشدید مشکلات اقتصادی و زیستمحیطی در سیستان و بلوچستان منجر شده است. اظهارات امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، در مجمع گفتوگوهای تهران درباره جاری بودن آب هیرمند به سمت ایران و تعهد به مدیریت دقیق آن، از نظر دیپلماتیک مثبت ارزیابی میشود. متقی با تأکید بر مسئولیت اسلامی و انسانی طالبان در تأمین آب برای مردم ایران، سعی کرده اعتماد طرف ایرانی را جلب کند. با این حال این اظهارات باید در عمل اجرایی شوند. این صحبتهای امیرخان متقی زمانی باید مثبت ارزیابی شود که جنبه عملی پیدا کند و صرفاً در حرف باقی نماند آنچه در مورد جلوگیری از هدر رفت آب بیان میشود نباید بهانهای شود تا دولت طالبان حقابه هیرمند را به درستی نداده و آن را روانه شورهزار کند که اگر چنین شود یعنی دولت طالبان از ادبیات دیپلماتیک و کلماتی نظیر جلوگیری از هدر رفت آب دارد سوءاستفاده میکند که ایران نیز اگر چنین شود باید روابط خود را بر همین مبنا تنظیم کند و صرفاً به ادبیات و اظهارات زبانی مثبت اکتفا نکند. ایران در مذاکرات خود با طالبان باید بر اجرای دقیق معاهده 1351 تأکید کرده و مکانیسمهای نظارتی مشترکی برای رصد جریان آب ایجاد کند. همچنین ایران میتواند از ابزارهای اقتصادی مانند دسترسی طالبان به بندر چابهار یا تسهیل ترانزیت کالاها بهعنوان اهرم فشار برای تضمین حقابه استفاده کند.
لزوم رویکردی متعادل و غیر افراطی در مواجهه با طالبان
در ایران، دو نگاه افراطی به طالبان وجود دارد که هر دو میتوانند به سیاست خارجی کشور آسیب برسانند. نگاه اول، طالبان را بهعنوان یک بازیگر عادی و بیعیب در منطقه میبیند و بر همکاریهای اقتصادی و سیاسی بدون توجه به سوابق طالبان تأکید دارد. این نگاه خطر سادهانگاری طالبان و نادیده گرفتن تهدیدات بالقوه آن را به همراه دارد. نگاه دوم، هرگونه تعامل با طالبان را نفی میکند و این گروه را صرفاً یک تهدید امنیتی و ایدئولوژیک میداند. این دیدگاه نیز غیرواقعبینانه است، زیرا طالبان بهعنوان حاکم فعلی افغانستان، تأثیر مستقیمی بر امنیت، اقتصاد و مسائل اجتماعی ایران دارد. رویکرد مطلوب ایران تعاملی مشروط و مبتنی بر منافع ملی است. این تعامل باید با «حق شرط و حق تحفظ» انجام شود، به این معنا که ایران ضمن گفتوگو با طالبان، بر مطالبات کلیدی خود مانند امنیت مرزها، حقوق شیعیان و حقابه هیرمند پافشاری کند. تجربههای دیپلماتیک اخیر مانند سفر سیدعباس عراقچی به کابل و حضور طالبان در مجمع گفتوگوهای تهران، نشاندهنده حرکت ایران در این مسیر است. با این حال، موفقیت این رویکرد به توانایی ایران در استفاده از اهرمهای دیپلماتیک و اقتصادی بستگی دارد. تعامل با طالبان برای ایران یک ضرورت استراتژیک است، اما این تعامل باید در چهارچوبی انجام شود که منافع ملی ایران را در اولویت قرار دهد. ایران باید با رد نگاههای افراطی و اتخاذ رویکردی متعادل، از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و منطقهای برای پیشبرد این اولویتها استفاده کند. موفقیت در این مسیر نیازمند صبر، هوشمندی و قاطعیت در پیگیری مطالبات ایران است. روابط ایران و افغانستان تحت حاکمیت طالبان باید بهگونهای مدیریت شود که نهتنها تهدیدات را کاهش دهد، بلکه فرصتهایی برای همکاریهای متقابل ایجاد کند.














