مهران زارعیان، خبرنگار: هفتادوهشتمین دوره جشنواره فیلم کن از ۱۳ می، یعنی سهشنبه هفته گذشته آغاز شد و همانند همیشه، با حواشی و رویدادهای خاص خود همراه بود. برای ما ایرانیها، حضور دو فیلمساز ایرانی در بخش اصلی مسابقه میتواند نقطه تمرکز باشد و بیش از هر رویداد دیگری در جشنواره امسال مورد توجه قرار گیرد؛ بهویژه آنکه در حاشیه این حضور، بگومگوی دنکیشوتواری میان طرفداران و حامیان ایدئولوژیک این دو فیلمساز شکل گرفت. بحثی که مانند دیگر جدلهای درونی جبهه مخالف نظام حاکم بر ایران، بیشتر از آنکه به تقویت جبهه بینجامد، موجب تضعیف و تفرقه در میان خودیها شد و امتدادی بود از نوعی گسست از واقعیت، خودمرکزپنداری، و شاید هم آمیختهای از حسادتها، طمعها، جاهطلبیها و موارد مشابه. البته از این جنجال عبور میکنیم، چراکه دیگران بهقدر کافی دربارهاش گفتهاند. در ادامه به سه نکته قابلتأمل از جشنواره امسال میپردازیم.
مأموریت غیرممکن؛ همچنان تازه
به عنوان یکی از طرفداران پروپاقرص فرنچایز «مأموریت غیرممکن» که بارها تمامی قسمتهای آن را دیدهام، باور دارم که این مجموعه در محافل هنری و سینهفیلی و نزد منتقدان، آنگونه که شایستهاش بوده، قدر ندیده است. فرنچایزی که با وجود ساخته شدن هشت قسمت، هر یک از آنها هویت سینمایی مستقل خود را حفظ کرده و هیچگاه صرفاً از اعتبار قسمت اول برای فروش بیشتر استفاده نکرده است، بلکه در هر قسمت ارزش افزوده و خلاقیتی تازه ارائه داده. از این منظر، تصمیم جشنواره کن برای نمایش قسمت جدید «مأموریت غیرممکن» خارج از بخش مسابقه را باید اقدامی هوشمندانه دانست؛ هرچند کن به عنوان حامی سینمای آوانگارد و روشنفکرانه اروپا شناخته میشود، اما گهگاه به ستارگان هالیوود و سینمای جریان اصلی آمریکا نیز توجه نشان میدهد. نمونهاش «تاپگان: ماوریک» بود که چند سال پیش خارج از مسابقه نمایش داده شد و بهانهای شد برای تقدیر از تام کروز. شخصاً معتقدم تام کروز، با وجود شهرت و اعتبار فراوان، آنچنان که سزاوارش است، تحسین نشده. «مأموریت غیرممکن» نیز از دید من یکی از مهیجترین و تماشاییترین مجموعههای اکشن تاریخ سینماست. فیلمهایی از این جنس، همانند آثار اخیر کریستوفر نولان، مزیتی مهم دارند: آنها تماشاگر امروز را – با وجود تمام امکانات سرگرمی در خانه و فشار بیامان شبکههای اجتماعی – به سالن سینما بازمیگردانند. تماشاگر امروزی که از بمباران اطلاعات و تصاویر فوری اشباع شده، تنها زمانی کنجکاو میشود پا به سالن بگذارد که بداند تام کروز خودش از صخرهای پرید یا نولان برای فیلمش واقعاً انفجاری واقعی را کارگردانی کرده. چنین جاذبههایی در نهایت به نفع سینما و سنت زیبای فیلمدیدن جمعی هستند.
در خود مجموعه نیز، هر قسمت از طریق عناصری خاص طراوت و تازگیاش را حفظ کرده؛ چه از نظر لوکیشنهای متنوع – از سیدنی و برج خلیفه گرفته تا بمبئی، مراکش و شهرهای اروپایی – و چه بهواسطه ورود به مسائل امنیتی متنوع و کنجکاویبرانگیز مانند تهدیدات هستهای، آلودگیهای رادیواکتیو و بیولوژیک، و اخیراً، خطرات ناشی از هوش مصنوعی و احتمال خروج کنترل آن از دست انسان. از سوی دیگر، «مأموریت غیرممکن» هویت فرنچایزی خود را در تمامی قسمتها حفظ کرده؛ از ماسکهای چهره معروف گرفته تا شیوه ابلاغ مأموریتها به ایتن هانت (با آن جمله همیشگی: «عصر بخیر آقای هانت») و نیز موسیقی جاودانه و هیجانبرانگیز سری که در هر قسمت با فضاسازی جدید، تنظیمی تازه میگیرد اما ساختار اصلیاش حفظ میشود. افزون بر این، استفاده هوشمندانه از شخصیتهای فرعی قدیمی و جدید – از جمله شخصیت بامزه و دوستداشتنی وینگ ریمز – به تداوم پیوستار روایی مجموعه کمک شایانی کرده است.
ممنوعیت برهنگی و لباسهای عجیب و غریب
جشنواره امسال یک تصمیم قابل توجه دیگر نیز اتخاذ کرد؛ تنظیم مقرراتی تازه برای نوع پوشش هنرمندان بر فرش قرمز. در سالهای اخیر، فرش قرمز به عرصهای برای مسابقه در جلب توجه بدل شده بود؛ گاهی با لباسهای بسیار عریان، گاهی با طراحیهای عجیب و غریب. کار به جایی رسید که حتی برهنگی کامل نیز در مواردی مشاهده شد.
میتوان این پدیده را در پرتو مفهوم «اقتصاد توجه» که هربرت سایمون مطرح کرد، تحلیل کرد. در دنیایی مملو از اطلاعات، آنچه کمیاب میشود، توجه مخاطب است؛ و در این رقابت، کسی برنده است که بتواند این توجه را به شیوهای مؤثر جلب کند – حتی اگر با شوک بصری یا جنجال رسانهای باشد. پلتفرمهایی مانند اینستاگرام نیز از همین سازوکار برای وابسته نگهداشتن کاربر بهره میبرند.
با این حال، جشنواره کن – با تمام شهرتش به آوانگارد بودن – تصمیم گرفت که این روند را در نقطهای متوقف کند. اعمال محدودیتهایی در پوشش سلبریتیها، گرچه با اعتراضهایی همراه شد، اما گامی بود در جهت بازگرداندن شأن و جدیت به فضای فرش قرمز. برای ما ایرانیها که سال ۱۴۰۱ و پس از آن را زیستهایم، چنین برخوردی شاید بیش از دیگر مخاطبان جهانی جشنواره، جالب و معنادار باشد.
باز هم فلسطین، باز هم وجدان
جشنواره کن امسال، همانطور که انتظار میرفت، بیحاشیه سیاسی نبود. جنگ اوکراین همچنان موضوعی داغ بود؛ بهویژه که قرار است زلنسکی شخصاً در نمایش یکی از مستندهای مرتبط با جنگ حاضر شود. از سوی دیگر، حضور رابرت دنیرو باعث شد تا طبق معمول، کنایههایی علیه ترامپ – که نهتنها در هالیوود، که در اروپا هم چهرهای نامحبوب است – مطرح شود. اما بیش از همه، مسئله غزه بود که به نماد وجدان جهانی بدل شده. بحران انسانی در آنجا بارها توسط هنرمندان حاضر در جشنواره مورد اشاره قرار گرفت. ژولیت بینوش، رئیس هیئت داوران امسال، مستقیماً به این موضوع واکنش نشان داد. اساساً جشنواره کن، همواره ژستی چپگرایانه و اعتراضی داشته و کوشیده در برابر قدرتهای سلطهگر، موضعی مستقل و منتقدانه اتخاذ کند. تحولات غزه نیز، از منظر همین نگاه، به مسئلهای جدی برای کن و هنرمندان حاضر در آن بدل شده؛ چیزی فراتر از سیاست، معیاری برای سنجش همدلی، وجدان و انسانیت.














