سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل:آمریکا پس از کشوقوس فراوان با چین نیز بر سر کاهش تعرفهها به مدت 90 روز به توافق رسید. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا 13 فروردین سال جاری (2 آوریل 2025) بر واردات از دهها کشور تعرفههایی بست که حداقل نرخ آن 10 درصد بود. با این حال او به زودی تمام این تعرفهها را به دلیل شروع زنجیرهوار واکنشها -ازجمله واکنش شدید و سریع اتحادیه اروپا- و همچنین اثرگذاری آن بر بازار داخلی آمریکا برای مدت 90 روز تعلیق کرد.
چین اما به دلیل آنکه در مرکز هدفگیری تعرفهای ترامپ قرار داشت و واکنش متقابل سنگینی به او نشان داده بود، از این تعلیق مستثنی شد. با این وجود روز گذشته کاخ سفید اعلام کرد هیئتهای مذاکراتی دو کشور پس از دو روز مذاکره در ژنو سوئیس به توافقی برای تعلیق تعرفهها دستیافتهاند. بر اساس آنچه تاکنون از این توافق منتشر شده، آمریکا تعرفه کالاهای چینی را از 145 درصد به 30 درصد کاهش میدهد و در مقابل نیز چین تعرفه کالاهای آمریکایی را از 125 درصد به 10 درصد میرساند.
هدف آمریکا از اعمال تعرفه بر کشورهای جهان و به ویژه چین بازگرداندن مراکز تولید کالا از این کشورها به خاک خود است. آمریکا کسری موازنه تجاری صدها میلیارد دلاری با چین دارد که این کسری محل درآمد اصلی پکن برای پیشبرد طرحهایی است که میتواند هژمونی جهانی واشنگتن را به چالش بکشد. ترامپ امیدوار است بتواند با سیاستهای تعرفهای خود تولید در داخل آمریکا را تقویت کرده و باعث فرار سرمایهها از چین و کاهش ظرفیت تولیدی این کشور شود.
نکات
درباره توافق روز گذشته چین و آمریکا نکاتی وجود دارد که در ادامه آمدهاند.
1-تاکنون تمام اقدامات رئیسجمهور آمریکا ناکام مانده و یا به نتایج ضعیفی نسبت به ادعاهای او رسیده است.
در جنگ اوکراین، علیرغم وعده و وعیدهایی که در جریان رقابتهای انتخاباتی برای پایان جنگ داده شد، در حال حاضر کار به جایی رسیده که روسیه و اوکراین به تازگی از قصد خود برای آغاز گفتوگوها خبر دادهاند. درخصوص ایران، پروندهها صرفاً به موضوع هستهای محدود شده و در همان نیز علیرغم پیشرفتها، سخنی از عقبنشینیهای بزرگ توسط تهران نیست. در پرونده چین نیز همین اتفاق رخ داد و بر سر تعرفهها توافق شد. حتی در پرونده غزه، پس از آنکه ترامپ، نتانیاهو را ملزم به آتشبس کرد، نخستوزیر رژیمصهیونیستی بار دیگر به جنگ بازگشت.
2- اعمال تعرفههای جهانی آمریکا به نفع هند شد. پس از افزایش تعرفههای چین، واردکنندگان آمریکایی به سراغ تولیدکنندگان هندی رفتند. نمیتوان نفوذ تقویتشده هند در سیاست آمریکا را نادیده گرفت؛ کامالا هریس معاون بایدن و نامزد انتخاباتی دموکراتها هندیتبار بود و هماکنون نیز همسر معاون رئیسجمهور، هندی است.
به طور قطعی نمیتوان از نفوذ هندیها در این خصوص صحبت کرد، چه اینکه خود آنها نیز شامل سیاست تعرفهای شدند. با این وجود، حتی اگر هندیها در این خصوص به زیان چین اعمال نفوذ کرده بودند، به سرعت مزیتشان از دست رفت.
3- آمریکا تعرفهها را در قالب اعلام وضعیت اضطراری به دلیل کسری موازنه تجاری 1.2 تریلیون دلاری وضع کرد. در توافق موقت اما فعلاً خبری از حل این موضوع نیست، بلکه توافق شده در برابر کاهش تعرفههای آمریکا بر چین، پکن نیز تعرفه این کشور را کاهش دهد. گرچه قرار است به زودی جزئیاتی از توافق موقت میان دو کشور منتشر شود اما به نظر نمیرسد تحول مهمی در رابطه با کسری موازنه تجاری ایجاد بشود.
4- چین در اوایل دهه 2000 درحال قدرتگیری بود، اما تحولاتی مانند شیوع ویروس سارس در این کشور و حملات آمریکا به غرب آسیا باعث شد سرعت پکن کاهش یابد. با این حال چین طی بحران اقتصادی 2008 الی 2009 موفق شد به سرعت رشد کند. درنتیجه این تحولات، «باراک اوباما» رئیسجمهور اسبق آمریکا در دوره دوم ریاستجمهوری خود سیاست گردش به شرق را برای تمرکز کشورش بر شرق آسیا جهت مهار چین اعلام کرد. از آن سال تا به امروز بیش از یک دهه گذشته اما چین نهتنها مهار نشده بلکه ابعاد قدرتش بیشتر از گذشته رشد کرده است.
ترامپ نیز علیرغم سروصدای زیاد در دولت اول خود در برابر چین کاری از پیش نبرد و در دولت دوم نیز شاخصها نشان میدهد کاری از پیش نخواهد برد. این مسئله نشان میدهد مهار چین علیرغم تمرکز بیش از یک دههای آمریکا موفقیتی نهتنها در مهار کلی، بلکه در سرعت رشد این کشور نیز نداشته است.
چرا انتقال خطوط تولید از چین کار آسانی نیست؟
منحرف کردن تمرکز تولید جهان از چین به سایر نقاط جهان کاری بسیار دشوار است. در این بخش به بررسی این دشواریها پرداخته شده است.
1- سهم کلان از تولید جهانی
سهم چین از تولید جهانی بر اساس آخرین آمارها به 31.6 درصد رسیده و تقریباً یکسوم تولید جهان متعلق به این کشور است. کشورهای بعدی آمریکا با 15.9 درصد، ژاپن با 6.5 درصد، آلمان با 4.8 درصد و هند با 2.9 درصد سهم از تولید جهانی هستند که مجموع تولیدشان به 30.1 درصد میرسد. این نشان میدهد میزان تولید چین از مجموع تولید کشورهای دوم تا پنجم در این لیست، بالاتر است.
جایگزینی چین در چرخه تولید جهانی کاری آسان و فوری نیست و موفقیتی مطلق نیز در انتظار طراحان نخواهد بود. از نظر شباهت با وضعیت تولیدی چین، در لیست بزرگترین تولیدکنندگان جهان تنها هند با آن از نظر جمعیت و منابع تولیدی شباهت دارد. با این وجود تولید هند معادل 8 درصد تولید چین و کمتر از یکدهم آن است. سؤال مهم آن است که چین باید با کدام کشور یا مجموعه کشورها در جهان جایگزین شود؟ آیا ظرفیتی در جهان وجود دارد؟
2- بدون جایگزین مطمئن و باثبات
هند به عنوان اصلیترین گزینه جایگزینی چین در اقتصاد جهان در روزهای اخیر شاهد زدوخوردهای سنگین با پاکستان، همسایه شمالی خود بوده است. از سوی دیگر اوضاع داخلی هند ناآرام و از نظر زبانی و دینی ناهمسان است. این مسئله درباره تعداد دیگری از کشورهای پرجمعیت جنوب شرق آسیا نیز صادق است. از سوی دیگر آمریکای لاتین یا آفریقا نیز به دلیل بیثباتی، مسائل سیاسی و بازده کم قادر به رقابت با شرق آسیا نیستند تا بتوان با انتقال تولید به آنها چین را جایگزین کرد.
3- مدیریت قوی
هیچ کدام از کشورهای پرجمعیت جهان که پایه تولیدات مونتاژی هستند، مدیریت چین را ندارند. در چین دولت مرکزی تمام شرایط را برای تولید فراهم کرده و حتی در وضعیتی که آمریکا خواهان ضربه به تولید این کشور است، سرمایهگذاران آمریکایی در چین بهترین امکانات را در اختیار دارند.
در مقابل اگر آمریکا و دیگر دولتها بخواهند جایگزینی برای چین بیابند، باید علاوه بر انتقال سرمایهگذاری به طور گستردهای در امور مختلف چنین کشورهایی مداخله کنند. به عنوان نمونه چین برای تأمین انرژی خود نیازمند همراهی و کمک دولتهای دیگر نیست اما اگر پای کشورهایی مانند هند، ویتنام، اندونزی و یا حتی مکزیک به میان بیاید، تمام آنها برای افزایش تولید نیازمند کمکهای همهجانبه دولتهای متقاضی خواهند بود؛ دریافت کمک برای تأمین انرژی، توسعه زیرساختهای آن، جادهکشی، تأمین امنیت و ایجاد سطحی از ثبات امنیتی و سیاسی.
چین بدون دردسر تمام امکانات را مهیا کرده و بیوقفه درحال توسعه این امکانات با توانمندیهای خود است.
4- انباشت سابقه و تواناییهای فنی
به دلیل سرازیر شدن سرمایهگذاریها از سراسر جهان به چین و همچنین تلاشهای بیوقفه در خود این کشور توسط دولت و ثروتمندان برای توسعه زیرساختهای تولیدی، انباشت کمسابقهای از توانمندیهای فنی در این کشور ایجاد شده است.
مدیران و کارگران در مناطق وسیع تولیدی در چین با شاخههای مختلف تولیدات صنعتی و کالایی آشنا هستند. به عنوان نمونه، انتقال کارخانههای تولید گوشیهای تلفن همراه از چین به کشورهای دیگر مدتها زمان خواهد برد، زیرا تولید برخی از کالاها نیازمند فعالیت کارگران و مدیران باتجربه صنعتی است.
5- چه کسی دستور انتقال را میدهد؟
بخش بزرگی از سرمایههای مستقیم و تقریباً تمام سرمایهگذاریهای عمده زیرساختی در چین متعلق به خود این کشور است. در این میان میلیاردها دلار سرمایهگذاری خارجی نیز وجود دارد اما این سرمایهگذاریها متعلق به شرکتهای خصوصی هستند. این شرکتهای خصوصی دارای نفوذ قابل توجهی بر دولتهای خود و سیاستهای جهانی هستند و نمیتوان به سادگی آنها را ملزم به هرکاری ازجمله انتقال سرمایه کرد. از این رو و به دلیل عدم دسترسی به سرمایهگذاریهاست که ترامپ قصد دارد با اعمال تعرفهها جریان تولیدی چین را منحرف کند.
ابزارهای چین برای حفظ جایگاه تولیدی خود
هرچند انتقال تولید از چین به دیگر نقاط جهان کار آسانی نیست اما پکن خود نیز دارای ابزارهای مؤثری در جلوگیری از این حرکت است.
1- پیشرفت فناوری
پیشرفت فناوری به چین اجازه داده تا اثرگذاریهای خارجی را بر خود کاهش داده و بالعکس بتواند به طرفهای خارجی فشار آورد. درحالیکه صحبت از پیری جمعیت چین در قیاس با هند است، چین با توسعه کارخانههایی که با رباتها کار میکنند، نشان داده میتواند این نقص را پوشش دهد. از سوی دیگر چین دیگر تنها یک مونتاژکننده نیست بلکه میتواند دست به طراحی و تولید مستقل دستگاههای بزرگ تولیدی و خود کالا بزند. این مسئله وابستگی پکن به شرکتها و توانمندیهای طراحی شرکتهای غربی را کاهش داده است.
2- اهرم درآمدهای صادراتی در دستان چین
درآمدهای صادراتی چین به این کشور اهرمهای زیادی بخشیده است. چینیها قسمتی از این درآمدها را به طور مداوم برای تسهیل تولید و پیشرفت فناوری سرمایهگذاری کردهاند. قسمتی دیگر از این درآمدها در پروژههایی مانند ابتکار «کمربند جاده» سرمایهگذاری شدهاند. چینیها مبالغ کلانی را نیز به خرید اوراق قرضه آمریکا و لابی اختصاص دادهاند. پکن همچنین صدها میلیارد دلار وام به دولتهای جهان پرداخت کرده و از این طریق اهرم مؤثری علیه آنها در اختیار دارد.
3- تسلط بر مسیرهای تجارت جهانی
چین تلاش کرده با ایجاد مسیرهای اختصاصی انتقال کالا مانند طرح «کمربند جاده»، تقویت سیستم بانکی خود و روشهای تسویه بتواند تسلطی ژئوپلیتیکی و فنی بر مسیرهای صادراتی خود شکل دهد؛ درنتیجه آمریکا امکان مداخله مؤثری در این مسیرها نخواهد داشت.
محیط مساعد
محیط بینالمللی و تحولات آن عوامل مهمی را ایجاد کرده تا مهار چین کاری نشدنی باشد.
1- نقطه اتکا برای ایستادگی در برابر آمریکا
از روسیه گرفته تا اروپا، به طور همزمان رابطه با چین را به چشم یک نقطه اتکا برای مقاومت در برابر آمریکا به ویژه از نظر اقتصادی در نظر گرفتهاند. روسیه که پس از الحاق کریمه در سال 2014 و حمله به اوکراین در سال 2022 با تحریمهای کمسابقه مواجه شد، در ارتباط با چین موفق شد کیفیت اقتصاد خود را حفظ کند. همچنین پس از روی کارآمدن ترامپ و شروع جنگ تعرفهای، اروپا برای مقاومت در برابر او و شکست سیاستهای یکجانبهگرایانهاش روی همکاری با چین حساب کرده است.
2- سیاستهای کوتاهمدت دشمن
درحالیکه چین به دلیل سیستم حکومتیاش قادر به طراحی و اجرای سیاستهای کلان در طولانیمدت است، آمریکا با وجود برخورداری از نهادهای حرفهای اما به دلیل بهرهگیری از دموکراسی و تغییر دولتها، با تحولات سیاسی متعددی مواجه شده و از این رو قادر به پیگیری فشار مستمر بر چین نیست. تغییر و تحولات مداوم سیاستها در غرب به چین کمک میکند بتواند فشارهای این مجموعه را پشت سر بگذارد.
3- گرفتاریهای دشمن
چین از سیاست نفوذ ایستا بهره میگیرد. چینیها بدون آنکه در جهان لشکرکشی کنند و یا چالشهای بزرگی با دولتهای جهان داشته باشند، دست به توسعه نفوذ خود زدهاند. این روش باعث شده تا سیاست توسعه نفوذ چین هزینه و چالشی کم داشته باشد. در مقابل آمریکا از سیاست نفوذ متحرک استفاده میکند که مستلزم ایفای نقش در گستره جهانی و استقرار نظامی در کره خاکی است. به عنوان نمونه در جنگ اوکراین، آمریکا صدها میلیارد دلار کمک در اختیار اوکراینیها قرار داده است اما چین با کمک به روسیه برای بیاثر کردن تحریمهای غرب، به سودهای کلان دست یافته است. این اتفاق در شرایطی رخ داده که برخی جنگ اوکراین را نیز جلوهای از رقابت چین و آمریکا میدانند. درنتیجه وجود تفاوت میان سیاستهای توسعه نفوذ چین و آمریکا، درحالیکه پکن از فراغ بال و خاطر برخوردار است، واشنگتن گرفتاریهای زیادی در جهان دارد.














