حجتالاسلام و المسلمین احسان عبادی، پژوهشگر: حوزههای علمیه شیعه از قرن پنجم هجری بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نهادهای علمی و دینی، نقش مهمی در تداوم سنت اجتهاد و توسعه معارف دینی ایفا کردهاند. آغاز این روند با مهاجرت شیخ طوسی به نجف و تأسیس حوزه علمیه در این شهر همراه بود که آن را به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام تبدیل کرد. آثار برجسته شیخ طوسی و تلاشهای عالمان دیگر در این دوران، حوزه نجف را به نقطه کانونی برای رشد و بالندگی علوم اسلامی بدل ساخت.
با حمله مغول در قرن هفتم هجری، حوزههای علمیه دچار افول و پراکندگی شدند، اما این رکود چندان دوام نیاورد. در دوره صفویه و با رسمیت یافتن مذهب تشیع بهعنوان مذهب رسمی ایران، حوزههای علمیه دوباره جان تازهای گرفتند و مراکز علمی مهمی نظیر حوزه اصفهان تأسیس شدند. این روند در دوران قاجار نیز تداوم یافت و با رشد فعالیتهای علمی در شهرهایی چون نجف، کربلا و مشهد، حوزههای علمیه به مراکز مهم آموزش علوم اسلامی تبدیل شدند.
تحول اساسی اما با تأسیس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۱ شمسی به دست آیتالله شیخ عبدالکریم حائرییزدی آغاز شد. وی با نظمبخشی به ساختارهای آموزشی و احیای سنتهای علمی، حوزه قم را به یکی از معتبرترین مراکز دینی تبدیل کرد. در ادامه، نقش آیتاللهالعظمی بروجردی در گسترش مرجعیت و تقویت جایگاه حوزه، این مسیر تحول را تسریع کرد. این جریان با ورود امام خمینی به عرصه علمی و سیاسی، مرحلهای نوین را تجربه کرد. ایشان با احیای رسالت اصیل حوزهها، علاوه بر تحکیم پایههای علمی، حوزههای علمیه را به پایگاهی برای مبارزه با استبداد و احیای هویت اسلامی جامعه تبدیل کرد و فصلی جدید در تاریخ این نهاد مقدس گشود.
در این نوشتار سعی بر آن داریم به صورت کوتاه و مجمل به دو مورد از نوآوریها و تحولات مهم امام خمینی(ره) در رشد حوزه علمیه با تکیه بر دوران بعد از انقلاب اسلامی اشاره کنیم.
1- وارد کردن مسائل سیاسی به حوزه علمیه
امام خمینی(ره) پس از انقلاب اسلامی ایران، تحولی بنیادین در نگاه حوزههای علمیه به سیاست ایجاد کردند و آن را به عنوان جزء جداییناپذیر از برنامههای آموزشی و فعالیتهای این نهاد مذهبی برشمردند و اسلام بدون سیاست را نمونهای بارز از اسلام آمریکایی نامیدند. ایشان با اعتقاد به وحدت دین و سیاست، معتقد بودند روحانیت مسئولیت هدایت جامعه نه تنها در امور مذهبی، بلکه در زمینههای سیاسی و اجتماعی را نیز بر عهده دارد. امام با ارائه نظریه «ولایت فقیه» و تأکید بر توانایی فقها در اداره امور جامعه، حوزههای علمیه را بهعنوان مرکز تربیت مدیران و متفکران نظام اسلامی بازتعریف کردند.
پس از انقلاب، امام خمینی تلاش کرد تا حوزه علمیه از انزوای تاریخی در مسائل اجتماعی و سیاسی خارج شود و به یکی از ارکان اصلی هدایت انقلاب و مدیریت نظام اسلامی تبدیل گردد. این تغییرات در ساختار و اهداف حوزه موجب تربیت نسلی از روحانیون شد که علاوه بر تسلط بر علوم اسلامی، تواناییهای لازم برای ایفای نقش در عرصههای حکومتی، سیاسی و اجتماعی را دارا باشند. ایشان در منشور روحانیت درباره دورانی که نظرات سیاسی در حوزه رونق نداشت فرمودند:
«وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. بهزعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والا عالم سیاست و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیمکاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود که هرکس کج راه میرفت متدینتر بود.»
2- ورود مباحث عرفانی و فلسفی به حوزه علمیه
قبل از رونق حوزه علمیه قم، حوزه علمیه نجف همچون گذشته پیشتاز حوزههای علمیه بود و از نظر سطح علمی و اجتهاد در سطوح بالا بود. معالاسف مباحثی همچون عرفان و فلسفه در آن کم و به شدت مطرود بود و افردی که این مباحث را دنبال میکردند از نظر جامعه علمی در مقام پایین و غیرقابل اعتنایی قرار داشتند. این نگاه از نجف به قم هم سرایت کرد و این مخالفتها با فلسفه و عرفان ادامه داشت. در منشور روحانیت امام خمینی(ره) در این باره مرقوم فرمودند:
«یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بهشمار میرفت. در مدرسه فیضیه، فرزند خُردسالم- مرحوم مصطفی- از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند؛ چراکه من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود.»
امام قبل از شروع فعالیتهای مبارزاتی، کتب فلسفی عرفانی زیادی ازجمله منازلالسائرین، فصوصالحکم، شرح منظومه و شرح اسفار را تدریس میکردند که تقریرات آنها امروزه به چاپ رسیده است. همچنین ایشان دست به تألیفاتی عرفانی ازجمله شرح دعای سحر و کتاب اسرارالصلوه هم زدند که از قویترین کتب عرفانی موجود میباشند. بعد از انقلاب هم ایشان شروع به تفسیر عرفانی سوره حمد کردند که البته با برخی مخالفتها تعطیل شد. نکته جالب توجه اما نامه ایشان به گورباچف، رهبر وقت شوروی بود که در آنجا او را توصیه به خواندن آثار ابن عربی از عرفای مشهور کرده بود.
این فعالیتهای امام، تابوی دروس فلسفه و عرفان در حوزه را شکست و به افراد متعددی جرئت بخشید تا در این عرصهها ورود کنند و ما ثمره آن را امروز در ورود دروسی مثل بدایهالحکمه و نهایهالحکمه از تألیفات محکم علامه طباطبایی در برنامههای درسی حوزه میبینیم و مباحث فلسفه و عرفان نظری امروز در سطوح عالی حوزه و مراکز تخصصی پیگیری میشود.











