محمدامین حسام، پژوهشگر مسائل فرهنگی: در روزگاری که همهمان، چه در لایههای اجتماعی و روانشناسانه و چه در لایههای دینی و ایدئولوژیک بیش از گذشته به حریمی قدسی به نام «خانواده» نیاز داریم، آنچه از «عشق» و «ازدواج» بر گستره فضای مجازی بیدر و پیکر پیدا میشود، نهتنها بازتابی از حقیقت عشق و ازدواج نیست، بلکه آینه دروغینی است که خبری از خانواده نمیدهد! برنامه «عشق ابدی» که این روزها در یکی از پلتفرمهای خارجی منتشر میشود، مصداقی روشن از همین بحران بازنمایی در فضای رسانهای مجازی ماست. این برنامه که در ظاهر با نامی پرطمطراق، مخاطبپسند و وعدههایی از «عشق راستین» به میدان آمده، درواقع با تقلیل مفهوم مقدس عشق به یک مسابقه نمایشی، نهتنها با فرهنگ اسلامی-ایرانی در تضاد است، بلکه حریم اخلاقی مخاطب فارسیزبان را نیز بیمحابا درمینوردد. در این مجال سعی شده است تا با ارائه سه گزاره منتقدانه، والدین و خانوادههای ایرانی را از وجود برنامهای که تازه آغاز شده، مطلع کرده و چراغ هشدار را برایشان روشن نماییم.
۱. فروکاست «عشق» به مصرف روزمره
در هندسه تفکر اسلامی، عشق امری متعالی و سلوکی است، نه امری سرگرمکننده و مبتذل. برنامه «عشق ابدی» اما عشق را به قالبی مسابقهای و سرگرمیمحور تقلیل میدهد؛ جایی که افراد، بدون سابقه شناخت یا عمق رابطه، صرفاً با مکالمات سطحی و تعاملات فیزیکی، به ارزیابی و انتخاب همسر میپردازند. این فرایند نهتنها با سبک زندگی اسلامی ناسازگار است، بلکه حتی مخاطب غیردینی ایرانی را نیز معذب میکند.
استخرهای مختلط، شوخیهای جنسی، بازی با احساسات در قالب رقابت، خوردن بیحدوحصر مشروبات الکلی، حضور شرکتکنندهها با پوششی خلاف عرف جامعه غربی(چه برسد به جامعه ایرانی) نظیر تتوهای عجیبوغریب و مهمتر از همه «انتخاب شریک زندگی» در چند روز و براساس سلیقه بصری، عملاً عشق را از جایگاه ملکوتیاش به کالایی در ویترین تبدیل کرده است. از این جهت، عشق در این برنامه نه شبیه عشقهای پاک ملی و دینی ما، بلکه بیشتر شبیه منوی غذاست؛ چیزی برای انتخاب، مصرف و نهایتاً فراموشی. نکته مهم آن است که بسیاری از مخاطبان معمولی، حتی آنها که الزامی به تقیدات شرعی احساس نمیکنند نیز به صورت غریزی با این بازنمایی سبکسرانه از رابطه عاشقانه، احساس بیگانگی دارند.
۲. یک نسخهبرداری ناتمام از غرب با همان زخمها
برنامه «عشق ابدی» عملاً بازسازی نعل به نعلِ نمونههای غربی همچونLove Island (بریتانیا)، Too Hot to Handle (نتفلیکس) و Love Is Blind (آمریکا) است. این برنامهها که از حدود یک دهه پیش در غرب باب شدهاند، با نقدهای گستردهای مواجه بودهاند. برای نمونه، در سال ۲۰۲۳، فصل پنجم «Love Is Blind» از سوی شرکتکنندگان سابق به «استثمار روانی» متهم شد و یکی از شرکتکنندگان از نتفلیکس به دلیل سوءرفتار در زمان ضبط شکایت رسمی کرد. در بریتانیا، سازمان آفکام در سال ۲۰۲۴ بیش از ۳۶۰۰ شکایت رسمی از برنامه «Love Island» دریافت کرد که بخش عمده آن مربوط به تأثیر منفی محتوای جنسی و فشارهای روانی بر نوجوانان بود.
والدین، روانشناسان و نهادهای حمایتی کودک در کشورهای غربی، بارها نسبت به اثرات زیانبار این فرمتها بر «تصویر بدنی»، «رابطهپنداری اشتباه» و «بحران خودارزشی در جوانان» هشدار دادهاند. حال پرسش اینجاست، آیا ما که داعیهدار فرهنگ فاطمی و الگوی خانواده علوی هستیم، باید نسخهای را که حتی در زادگاهش زیر سؤال رفته، بازتولید کنیم؟
۳. پلتفرمشناسی هوشمند، در خلأ استراتژی ما
از منظر رسانهای، «عشق ابدی» یک امتیاز مهم دارد: استفاده هدفمند از ترکیب پلتفرمها؛ انتشار کامل هر قسمت در یوتیوب، برای مخاطب مهاجر و نسل Z و انتشار گسترده کلیپها و ریلزها در اینستاگرام، برای وایرال شدن و گرفتن ویو. این دقیقاً همان نقطهای است که تولیدات رسمی ما، به ویژه در صداوسیما و پلتفرمهای داخلی، دچار عقبماندگیاند. اما این هوشمندی در انتشار، بدون عمق در محتوا، چیزی شبیه تابلوهای تبلیغاتی در جادهای تاریک است؛ جلبتوجه میکند، اما مقصدی ندارد.














