سفر رئیسجمهور به جمهوری آذربایجان در شرایطی برگزار شد که چند هفته آینده قرار است نتانیاهو در مورد مذاکرات سوریه به جمهوری آذربایجان سفر کند. نفوذ اسرائیل در منطقه آذربایجان انکارناپذیر است، موضوعی که میتواند اهمیت این سفر و لزوم گوشزد کردن شیطنتهای احتمالی رژیمصهیونیستی از این منطقه را مورد توجه قرار دهد، در گفتوگویی که با مهدی سیفتبریزی، کارشناس مسائل قفقاز داشتیم به ابعاد و اهمیت این سفر در موقعیت فعلی منطقهای پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
باید به طرف آذربایجانی، شیطنتهای احتمالی رژیم را گوشزد کرد
سیفتبریزی سفر رئیسجمهور به آذربایجان را همزمان با شروع دور جدید مذاکرات، مثبت ارزیابی کرد و گفت: «در برهه فعلی که جمهوری اسلامی وارد مذاکرات هستهای شده است و مشکلات و چالشهایی که در یک سال و نیم، دوسال گذشته، بعد از طوفان الاقصی با اسرائیلیها در منطقه پیدا کردیم، این سفر با توجه به تأثیرگذاریهایی که اسرائیل در منطقه آذربایجان دارد و نوع روابطی که با جمهوری آذربایجان دارد، اهمیت دارد و برای آنکه ایران بتواند، برخی از شیطنتها و اثرگذاریهای طرف ثالث را در روابط ایران و آذربایجان کنترل کند و به شکلی از به وجود آمدن جبهه جدید، در همسایگی خودش جلوگیری کند، باید این سفر انجام میشد، زمان درستی برای سفر انتخاب شد، اما آنچه مهم است انتقال پیامی است که باید از سوی آقای پزشکیان به طرف آذربایجانی منتقل شود. جمهوری اسلامی همیشه برمبنای حسن نیت با همسایگان خود رفتار کرده است، مخصوصا آذربایجان که در حوزه تمدنی ایران قرار میگیرد و اشتراکات فرهنگی، مذهبی، تاریخی، جغرافیایی زیادی با آذربایجان داریم. با این شرایط میتوان به آذربایجانیها تفهیم کرد که از شیطنت کشورهای ثالث در نوع روابط با ایران جلوگیری کنند و بگوید ایران حواسش به این شیطنتها هست. همزمان میتوان بر اشتراکات و گسترش روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تأکید داشته باشیم. به هرصورت کشوری که 10 میلیون جمعیت دارد و به لحاظ مذهبی و فرهنگی اشتراکات بالایی دارد، ما میتوانیم، بیشترین، تجارت را در میان همسایگان با جمهوری آذربایجان برقرار کنیم. اما در سالهای اخیر به دلیل اثرگذاری کشورهای ثالث و برنامههایی که کشورهایی مثل اسرائیل و انگلیس، بعضا در منطقه اجرا میکردند این روابط با نوسانات زیادی روبهرو بوده است، کریدور زنگهزور یک نمونه است، نمونههای دیگر، اتفاقی که در سفارت آذربایجان در ایران افتاد؛ بهرهبرداری و برداشت غلطی که طرف آذربایجانی از این اتفاق در ایران داشت، اشتباهات برداشتی و مفهومی که در درگیریهای قرهباغ اتفاق افتاد. ایران در سالهای گذشته در مورد آذربایجان حمایتهایی داشته است، اما آنچه در رسانهها بازتاب پیدا میکرد، کاملاً برعکس بود و ایران را دشمن آذربایجانیها جلوه میدادند و از همه مهمتر نوع روابطی که ایران میتواند با همسایگان خودش از جمله ارمنستان برقرار کند، کمااینکه آذریها در روابط ارمنستان و ایران حساس بودند و این را در تضاد با نوع روابط خود با ایران میدانستند، به نظر میرسد مهمترین خروجیای که این سفر میتواند داشته باشد تفهیم این مسائل به طرف آذری است. الزاماً دیدار کردن و برگشتن و چند طرح خاص را کلید زدن نمیتواند خروجی خاصی برای جمهوری اسلامی داشته باشد، نمیتواند چالشهایی که با جمهوری آذربایجان داشتیم را برطرف کند. به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی کشور باید در این سفر بهنوعی برخورد کند که ما بتوانیم مسائل عمده سیاسی-امنیتی خودمان را که با طرف آذری داریم، برطرف کنیم و به یک مفهوم مشترک برسیم. الزاماً نمیتواند مواضع خیلی منطبق باشد ولی باید دوطرف به یک درک مشترک برسند تا بتوانیم در آینده شاهد این باشیم که دو طرف میتوانند یک رابطه بدون چالش و بدون سوءتفاهم را برای آینده خودشان برنامهریزی کنند.»
اولین قدم برای اثبات حسن نیت آذربایجان، بازگشایی مرز زمینی
علیاف در بخشی از نشست به این موضوع اشاره کرد که روابط با ایران وارد فصل جدیدی خواهد شد، مواضعی که سیفتبریزی معتقد است بیشتر کارکردی رسانهای دارد، وی گفت: «اگر بخواهیم یک بازگشت به عقب داشته باشیم به نظر میرسد، این چندمین بار است که این «فصل نوین» گفته میشود. در دورههای قبلی هم با روسایجمهور قبلی هم این صحبتها شده است، ولی فقط در بعد رسانهای بود و در عمل اتفاق خاصی میان ایران و آذربایجان نیفتاد. من احساس میکنم این نوع بیانی که آقای علیاف داشت، کاملاً رسانهای است و برای تحت تأثیر قرار دادن جو قومیتی که در ایران هست، اتفاق افتاده است و چیزی که تا الان مشهود بوده، بیشتر اعلامی بوده تا اعمالی. اگر نخواهیم سیاهنمایی کنیم فکر هم نمیکنم با دستفرمانی که آقای علیاف مدنظرش هست، بتوانیم شاهد یک تحول بزرگ در نوع ارتباط ایران و آذربایجان باشیم. اگر اشتباه نکنم، کمتر از یک هفته دیگر آقای علیاف میزبان نتانیاهو است. اینکه در دورهای که گذشت حضرت آقا چندین و چند بار، به این نکته بهصورت غیرمستقیم اشاره کردند که کشورهایی که بهصورت تجاری، روابط گستردهای با رژیمصهیونیستی دارند، باید در این روابط تجدید نظر کنند، چون جهان اسلام به قطع روابط تجاری با اسرائیل احتیاج دارد. برای حمایت از مردم غزه، ولی شما شاهد بودید که به هیچ عنوان از سمت جمهوری آذربایجان این اتفاق نیفتاد و دولت آقای علیاف، در تقابل با خواستههای جهان اسلام، حرکت کرد. چون تأثیرگذاری رژیمصهیونیستی در ساختارهای آذربایجان بسیار پررنگ است. ما میدانیم که یک رقابتی در منطقه شکل گرفته، رقابتی بین ترکیه و رژیمصهیونیستی و ایران و اینکه این دو ضلع (ترکیه و رژیم صهیونیستی) با آذربایجان ارتباطات بسیار قوی دارند و به این منطقه سفر میکنند. به همین خاطر میگویم که صحبتهای آقای علیاف مبنی بر اینکه دوره جدیدی از روابط ایران و آذربایجان قرار است شروع شود، فقط بعد رسانهای دارد. آقای علیاف اگر میخواهد این دوره جدید را نشان بدهد. شاید در اولین اقدام باید مرزهای زمینی ایران به آذربایجان را بازگشایی کند؛ چیزی که بسیار در روابط ایران و آذربایجان مهم است. ما تمام روادید را برداشتیم، ورود از آذربایجان به ایران آزاد است، ولی به بهانههای مختلف، از جمله بعد از شیوع ویروس کرونا، مرز زمینی ایران و آذربایجان کاملاً بسته شده و تجارت زمینی مابین تجار دو کشور نمیتواند اتفاق بیفتد. به نظر میرسد اولین اقدام ایشان برای اینکه حسن نیت خودش را ثابت کند بازگشایی مرز زمینی باشد. غیر از این باید بگوییم که باز هم یک برداشت رسانهای و گفتمانی است که برای رسانه اتفاق میافتد و جنبه عملی نخواهد داشت.»
برای افزایش نفوذ ایران در قفقاز میبایست بازیگری ایران در این منطقه تغییر کند
سیفتبریزی در مورد اینکه لازم است چه اقداماتی برای گسترش حوزه نفوذ ایران در قفقاز انجام شود، گفت: «برای اینکه ما بتوانیم به گسترش حوزه نفوذ در قفقاز برسیم، باید اول درک خودمان را از نوع رابطه با آذربایجان اصلاح کنیم. نکته مهمی که ما در این چند سال به آن میپردازیم و بسیار مهم است این است که در شرایط فعلی ریلگذار روابط ایران و آذربایجان، جمهوری اسلامی ایران نیست. آن کسی که نوع روابط را مابین این دو کشور تعیین میکند و در جمهوری آذربایجان اثرگذاری دارد، طرف ثالث است. اگر ایران بخواهد در منطقه قفقاز اثرگذاری داشته باشد، بتواند روندها را در منطقه قفقاز تعیین کند و ساختارهای جدیدی شکل دهد که بتواند در این حوزه نفوذی که دارد، چه در ارمنستان و چه در آذربایجان، اثرگذار باشد، ابتدا باید نوع نگاه خودش به این منطقه را تغییر دهد. ما تا قبل از جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰، به هیچ عنوان در منطقه قفقاز بازیگری نداشتیم. حالا بنا به دلایلی، چون این منطقه را جزء حوزه نفوذ روسیه میدانستیم و به هیچ عنوان دوست نداشتیم با روسها در این منطقه وارد درگیری یا بحث چالشی بشویم، برای همین به هیچ عنوان در این منطقه بازیگری نداشتیم؛ میتوانم بگویم تقریباً صفر بوده است. اما بعد از سال ۲۰۲۰، فرصتی به وجود آمد. جنگ دوم قفقاز فرصت را در اختیار ایران گذاشت که بتواند در این منطقه اثرگذاری داشته باشد. متأسفانه دولت وقت در آن زمان نگاه تأثیرگذاری به منطقه قفقاز نداشت و زمانی که آتشبسی داشت فعال میشد در آن منطقه، ما کاملاً کنار نشستیم و نظارهگر بودیم. درصورتیکه منافع جمهوری اسلامی در آن منطقه دخیل بود و در این فرایند صلح میتوانست دخیل باشد، ولی ما باز هم تعلل کردیم و وارد این فرایند نشدیم. بعد از اینکه ساختارها شکل گرفت پس از جنگ ۲۰۲۰، ما فرمت سه به علاوه سه را مطرح کردیم که تقریباً میتوان گفت تا الان آن کارایی که وزارت خارجه ما و دستگاه دیپلماسی ما در نظر داشتند، به هیچ عنوان به آن نرسیدیم. یکسری نشست برگزار میشود که گرجستان به هیچ عنوان در این نشستها شرکت نمیکند. دو کشور دیگر، یعنی ترکیه و آذربایجان هم روندهای خودشان را بازی میکنند. ایران و روسیه نتوانستند همگرایی ایجاد کنند و منافع مشترک در منطقه قفقاز برای خودشان تعریف کنند. تقریباً میشود گفت سه به علاوه سه کارکردی ندارد، جز اینکه چند نشست برگزار شده است. به این شکل نمیتوانیم منافعی را در حوزه نفوذ فرهنگی و تمدنی خودمان، که قفقاز است، تعریف کنیم. لب کلام این است که اگر جمهوری اسلامی بخواهد در منطقه قفقاز اثرگذار باشد و بازیگر فعال باشد، باید نگاه خودش را به این منطقه تغییر بدهد، تعاریف خودش را نسبت به نوع بازیگری خودش در منطقه تغییر بدهد و یک نقش جدی و بزرگ را برای خودش قائل شود؛ فارغ از اینکه روسها یا کشورهای ثالث که در این منطقه هستند چه نوع بازیگری میکنند. ابتدا ما باید ببینیم در این منطقه چه میخواهیم. تقریباً میشود گفت قریب به اتفاق فعالیتهایی که در این منطقه انجام میدهیم، واکنشی است؛ واکنش به اتفاقاتی که در منطقه قفقاز میافتد. درصورتیکه ما میتوانیم بر اساس قدرتی که در این منطقه داریم و فرصتهایی که در این منطقه داریم، روندساز باشیم، ساختارساز باشیم. این هم مستلزم این است که ما در دستگاه دیپلماسیمان یک تغییر جدی در تعاریف نسبت به منطقه قفقاز داشته باشیم.»














