نمیشود انکار کرد که در سالهای گذشته تلاشهای زیادی برای تضعیف انسجام اجتماعی و چندپاره شدن جامعه انجام شده، اما ازآنجاکه ویژگی بسیجشوندگی یکی از خصائص جامعه ایرانی است، این تلاشها چندان نتیجهبخش نبوده است، نمونه روشن آن در ماجرای بندر خود را نشان داد. برای بررسی زمینههای بروز این ویژگی اخلاقی جامعه ایران با میثم مهدیار، جامعهشناس گفتوگو کردیم که در ادامه متن را از نظر میگذرانید.
جوهره فرهنگی ایرانیها باعث میشود در حوادثی مشابه انسجام اجتماعی رخ دهد
مهدیار به این موضوع اشاره کرد که در سالهای گذشته، تلاشهایی برای تضعیف انسجام اجتماعی انجام شده و گفت: «یاریگری و بسیجشوندگی یکی از خصائص جامعه ایرانی است علیرغم اینکه بخش زیادی از آن به بوم و اقلیم و وجوه دینی و آیینی و مناسکی آن برمیگردد که در کشور ما وجه قویای دارد. منتها این انسجام اجتماعی، یاریگری، بسیجشوندگی، در دهههای گذشته بهخصوص توسط ایدههایی که در حوزه توسعه دنبال میشده، تضعیف شده است. سیاستهای مختلف توسعه شهری، توسعه روستایی، توسعه اقتصادی یا فرهنگی یا در حوزه کشاورزی، اصلاحات ارضی، اینها آن فضای تاریخی سنتی جامعه ما را به هم زده و باعث تغییرات و جابهجاییهای بزرگ فرهنگی و جمعیتی شده است. وقتی جابهجاییهای جمعیتی و مهاجرتهای بزرگ اتفاق میافتد، قاعدتاً آن حافظه تاریخی و حافظه جمعی فرهنگی که در مشارکت، پررنگ بوده، تضعیف میشود، اما علیرغم همه فشارهایی که ساختارهای توسعهای و نهادهای جدید در جوهره فرهنگی و هویت تاریخی ایرانیان آوردند؛ اما به نظر میرسد، هنوز رشحات قابلتوجهی از آن جوهره فرهنگی وجود دارد و خودش را در بحرانها نشان میدهد. در یک دهه اخیر چند بحران مختلف در دنیا داشتیم که اینها خودشان را نشان دادند. برای مثال کرونا را داشتیم، بخش زیادی از کنشهای یاریگرانه و مشارکتی ایرانیها در دوره کرونا اتفاق افتاد. در زلزله سرپلذهاب نیز همین اتفاق افتاد. حادثه متروپل آبادان را داشتیم، حادثه پلاسکو. اینکه حادثهای در بندرعباس یا آبادان یا تهران رخ میدهد و یک همسرنوشتی ملی اتفاق میافتد و همه کشور درگیر میشوند در کمتر کشوری اتفاق میافتد، کشورهای دیگری مثل آمریکا که مهد بلایای طبیعی هستند، وقتی اتفاقی در یکی از ایالتها میافتد، بقیه کشور، خیلی درگیر ماجرا نمیشوند. حتی وقتی یک اتفاق در چند ایالت اتفاق میافتد بقیه ایالتها درگیر نمیشوند. اما در ایران آن جوهره فرهنگی و همسرنوشتی باعث میشود در چنین حوادثی جنبوجوش ملی اتفاق بیفتد، علیرغم اینکه ممکن است این کنشها به نسبت چند دهه قبل مقداری ضعیفتر شده باشد؛ اما به نسبت بقیه جوامع و کشورها در سطح بالایی قرار دارد.»
حفظ جوهره فرهنگی ایرانیها نیازمند برنامهریزی در حوزههای هویتی
مهدیار درمورد اینکه چطور میتوان این تصویر همبستگی اجتماعی را حفظ کرد، گفت: «بخش زیادی از تحلیل این جوهره فرهنگی، بهخاطر سیاستهای توسعهای و مدیریت برنامهریزی توسعه در ایران اتفاق افتاده است، ازاینجهت فقط وقتی میتوان این جوهره را حفظ و تقویت کرد که برنامهریزیهای ما برای توسعه، مبتنی بر این تاریخ و فرهنگ باشد. یعنی در حوزه اندیشه توسعه ما باید اصلاحاتی انجام دهیم که بتوانیم آن را حفظ کنیم. اگر به همین شیوه و مسیر و روندی که در توسعه در چند دهه گذشته داشتیم ادامه دهیم، طبیعتاً، هر روز، بیشتر از قبل تحلیل میرود، این نیازمند آن است که ما در حوزه اندیشهای توسعه، جامعهشناسی توسعه، مردمشناسی توسعه و برنامهریزی توسعه نسبتی با پتانسیل فرهنگی و جوهره فرهنگی تاریخی داشته باشیم و برنامهریزی ما مبتنی بر آن مؤلفهها باشد، جامعه ایرانی را بر اساس آن حافظه تاریخی و فرهنگی شناسایی کنیم و توسعهمان را در همان راستا و با استفاده از ظرفیتهای همان تاریخ و فرهنگ جستوجو کنیم.»
در بحران است که با جوهره جامعه آشنا میشویم
علیرغم وجود شکافهای اجتماعی و درحالیکه اینطور القا میشد که انسجام اجتماعی، کمرنگ شده، مواجهه مردم با حادثه بندر، نشان داد این همدلی اجتماعی همچنان حفظ شده، مهدیار در مورد حفظ این هویت تاریخی، گفت: «هویت یک مفهوم چندلایه است. سطوح مختلف هویت ممکن است در کشاکشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی واکنشهایی داشته باشد. اما در چنین بحرانهایی و هرچقدر عمق این بحرانها بیشتر باشد، سطوح زیرین لایههای هویتی بیشتر خود را نشان میدهد. در بحران است که با جوهره جامعه آشنا میشویم، آنجایی که افراد در معرض ریسک قرار دارند، از جهت وجودشناختی دچار بحران هستند، آنجاست که ذات و جوهره اجتماعی خود را نشان میدهد. به همین خاطر عمده یاریگریها و مشارکتهایی که افراد دارند بیشتر خود را در بحرانها نشان میدهد، مگر اینکه بهواسطه مناسک اجتماعی تثبیت شده باشد، تبدیل به یک عرف شده باشد، مثل آیین عاشورا که مردم نذری میدهند، به هیئتها کمک میدهند و خودشان مشارکت میکنند. اما خارج از آیینها و مناسک، وقتی خود را به شکل جدی نشان میدهد که افراد و جامعه خود را در معرض یک بحران بزرگ ببینند. بهواسطه آن بحرانها راحتتر میتوان لایههای پنهان جامعه را درک کرد و این خصیصه مشارکت و یاریگری جزء آن لایههای بنیادین و زیرین هویت اجتماعی و فرهنگی ما شده است.»














