فرهیختگان: از روزی که تیم ملی فوتبال ایران تصمیم گرفت نقش یوزپلنگ ایرانی را به بهانه حمایت از این گونه نادر ایرانی روی لباسش بزند و با آن راهی جام جهانی برزیل شود حدود 12 سال میگذرد. 12 سالی که همه اخبار مربوط به یوزپلنگها از «پیروز» گرفته تا «آذر» و «توران» در صدر اخبار رسانهها قرار گرفتند. یوز ایرانی آنقدر برای ایرانیها مهم شد که بعد از خبر تلف شدن پیروز، این واقعه تبدیل به یک غم ملی شد. آنچه که باید در ماجرای یوز ایرانی مورد توجه قرار گیرد این است که نگهداری از یوز ایرانی فقط وظیفه نهادهای مسئول نیست، بلکه هر ایرانی باید نقش خودش را در این زمینه ایفا کند. آنچه که در سالهای اخیر بارها توسط کارشناسان حیاتوحش و محیط زیست گفته شده است مسئله سگهای ولگرد در حیاتوحش کشور است. سگهای ولگردی که در سگچرخهایشان در حیات وحش کشور انواع گونههای جانوری را از بین میبرند تا خودشان باقی بمانند اما با وجود همه هشدارها و درخواستها، برخی از مردم از غذا دادن به آنها امتناع نمیکنند. حتی اگر به قیمت از بین بردن یکی از مهمترین گونههای حیاتوحش کشور که تبدیل به نمادی از ایران در جهان است یعنی یوز ایرانی باشد.
به گفته بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی درباره محیط زیست کشور، سگ ولگرد بلای جان گونههای جانوری مهم کشور است و به طرق مختلف دارد آن را از بین میبرد به گونهای که ایرانیها باید بین سگهای ولگرد و یا یوزپلنگ ایرانی انتخاب کنند. به همین بهانه با مجید دریکوند، فعال محیط زیست و مدرس دانشگاه گفتوگو کردیم.
غذارسانی به سگها دستکاری در چرخۀ طبیعت است
کارشناسان و فعالان محیط زیست معتقدند که در مسئله غذارسانی به سگها دو گروه وجود دارند. گروهی مخالف سرسخت غذارسانی به سگها و گروهی دیگر موافق افراطی غذارسانی به سگها هستند. مجید دریکوند، فعال محیط زیست در گفتوگو با «فرهیختگان» در این باره گفت: «دو جبهه وجود دارند که با موضوع غذارسانی به سگها برخورد میکنند؛ یکی طرفداران و دیگری مخالفان. برخی افراد نیز هستند که علمی و آگاهانه در مورد موضوع صحبت میکنند. اما اساساً باید به این بپردازیم که این کار درست است یا غلط.»
این مدرس دانشگاه افزود: «مسلماً غذارسانی به سگها کار غلطی است و دستکاری در چرخه طبیعت به حساب میآید. ما یک موضوع به نام انتخاب طبیعی داریم. این فرایند بیشتر در جوامع غیرانسانی یا حیات وحش اتفاق میافتد. حالا اگر بخواهیم در مورد انسانها صحبت کنیم، شرایط متفاوت است. اما در طبیعت و حیات وحش، ما معمولاً باید بگذاریم که انتخاب طبیعی کار خودش را انجام دهد. یعنی اینکه گونه یا ژن برتری که قویتر است و امکان ادامه حیات دارد، اجازه بدهیم که رشد کند و از منابع استفاده کند تا نسلش ادامه یابد. ما با دستکاری در طبیعت، این چرخه را به هم میزنیم. با غذا دادن به حیوانات، این چرخه طبیعی مختل شده و باعث میشود گونههای مهاجم و ضعیف که در طبیعت میبایست میمردند، زنده بمانند و وارد طبیعت شوند.»
حیوانات بلاصاحب سبک زندگی مردم را تغییر میدهند
دریکوند ادامه داد: «حیوانات مختلف وارد محیطهایی مانند حیات وحش شهری میشوند، در شهرها کلونیهایی تشکیل میدهند و به تدریج سبک زندگی مردم را تغییر میدهند و از منابع بیش از حد استفاده میکنند. امروز زندگی مردم چقدر تحت تأثیر این حیوانات قرار گرفته است. منظورم حیوانات خانگی نیست. در خارج از کشور یا کشورهای پیشرفته، نگهداری حیوانات خانگی مرسوم است و در ایران نیز این کار رایج است. البته در ایران این مسئله هنوز قواعد و چهارچوب دقیقی ندارد. اما باز هم منظورم این نوع حیوانات نیست. حتی نگهداری صحیح حیوانات خانگی نیز دارای اصول خاصی است که متأسفانه در ایران کمتر رعایت میشود، چه از نظر تعداد و چه از نظر نوع نگهداری و مسائل دیگر. اما در اینجا منظورم حیوانات بلاصاحب است؛ مثلاً گربهها، سگها و پرندگان.»
دریکوند تصریح کرد: «فراموش نکنیم که حتی غذادهی به پرندگان نیز موجب به هم خوردن چرخه طبیعی میشود. در بسیاری از میدانها و مکانهای دیگر در شهر تهران و سایر شهرها، اگر نگاه کنید، خواهید دید که هر کسی که نان اضافی دارد، آن را برای کبوترها میریزد. این باعث میشود که تعداد این حیوانات زیاد شود و چرخه طبیعی آسیب ببیند.»
تنها در 8 ماه سال 1403 400 هزار حیوان گزیدگی ثبت شده است
این فعال محیط زیست افزود: «تنها در هشت ماهه از سال ۱۴۰۳، آمار وزارت بهداشت که به کمیسیون کشاورزی و محیط زیست مجلس اعلام شد؛ گویای این بود که ۴۰۰ هزار فقره حیوان گزیدگی در کشور ثبت شده است. این یعنی غذادهی به حیواناتی که در نهایت تعدادشان زیاد میشود. حالا تهران را مبنا قرار ندهید، در بسیاری از شهرها تعداد این حیوانات به حدی زیاد شده که امنیت مردم به خطر افتاده است. به عنوان نمونه، در یاسوج و دیگر نقاط کشور، مواردی از سگ گزیدگی مشاهده شده است. این سگها نه سگهای هار، بلکه سگهایی هستند که فقط به دنبال غذا بودند و به بچههای مردم به چشم غذا نگاه کردند. اخیراً، دو خواهر در یاسوج توسط سگهای بلاصاحب گزیده شدند و زندگیشان به یک زندگی نباتی تبدیل شده است. والدینشان زندگی خود را متأثر از این اتفاق میدانند. تمام این مشکلات فقط به خاطر این است که جوّی ایجاد شده که به هر حیوانی که رسیدیم، تحت هر شرایطی به آن غذا میدهیم.»
سگهای بلاصاحب در خارج کشور اوتاناز میشوند
اما بدون شک جمعآوری سگهای بلاصاحب در کشورهای پیشرفته راهحلی دارد. دریکوند در این باره گفت: «در کشورهای پیشرو، معمولاً هر ماه یک سگ بلاصاحب یا پرسهزن را گرفته و پس از قرنطینه، واکسیناسیون و عقیمسازی، به مدت یک ماه نگهداری میکنند. پس از این مدت، اگر هیچکس برای پذیرش آن حیوان پیدا نشود، آن را با استفاده از یک ماده شیمیایی (اوتاناز) میکشند. این فرایند مرگ آرام را برای حیوان به همراه دارد. همیشه همینطور بوده است؛ افراط و اصرار بیدلیل بر این مسائل باعث شده که زندگی انسانها آسیب ببیند. بیشک ما روز به روز با این روند، آسیبهای جدیتری خواهیم داشت. به طور قطع، اکوسیستم آسیب خواهد دید و حقوق حیوانات طبیعی نیز تهدید میشود.»
وی ادامه داد: «جالب است بدانید که در حال حاضر در مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست، سگهایی وجود دارند که وارد طبیعت شدهاند و با گرگها اختلاط ژنتیکی داشتهاند. همچنین، این سگها با گربههای وحشی نیز ترکیب شدهاند و گونههای جدیدی را ایجاد کردهاند که از انسانها نمیترسند، مهاجم هستند و در طبیعت زندگی خود را فراموش کردهاند؛ زیرا محتوای ژنتیکیشان به این شکل است.»
مردم در مسئله غذارسانی به سگها لجبازی میکنند
دریکوند افزود: «به نظر میرسد اوضاع روز به روز پیچیدهتر و سختتر میشود. دولت هیچ برنامهای برای این موضوع ندارد. طبق قانون، ۱۴ دستگاه مختلف موظف به فعالیت در این زمینهاند. به عنوان مثال، شهرداری که یکی از این دستگاههاست، مسئول جمعآوری سگهای بلاصاحب است. دامپزشکی، صنعت و معدن و بسیاری از دستگاههای دیگر نیز وظایفی دارند، اما هیچکدام به درستی به وظایف خود رسیدگی نمیکنند و این موضوع بسیار نگرانکننده است. با این حال اما انگار اوضاع غیرقابل کنترل است. دولت برنامهای ندارد و مردم، به دلیل لجبازی یا یک فرهنگ عمومی که معمولاً در ایران به وجود میآید، شروع به غذا دادن به حیوانات کردهاند. این باعث میشود که مردم منابع بیشتری مصرف کنند و با توجیه اینکه غذا به حیوانات میدهند، منابع را بیشتر به هدر دهند. در نهایت، راهحل این مشکل، حرکت ضربتی و چکشی دولت و آموزش عمومی جدی در این زمینه است. با این حال، به نظر من، با این ساختار و وضعیت کنونی، به نتیجه نخواهد رسید.»
طعمه یوز توسط سگها شکار میشود
وی تصریح کرد: «به نظر میرسد که باید چند کار را همزمان انجام داد. الزاماً نباید یک کار و یک روش را در نظر بگیریم، چون حتماً جواب نمیدهد. در مورد آسیبی که به طبیعت میزنیم، مسلماً اولین آسیبی که وارد میشود، اختلالات ژنتیکی و سپس مصرف منابع است. همچنین سگها در طبیعت طعمه یوز را شکار میکنند. یوزپلنگ خصوصیتی دارد که به دلیل ضعیف بودن از نظر جثه، خیلی تلاش میکند تا یک شکار داشته باشد. وقتی شکار میکند، انرژی زیادی مصرف میکند و پس از گرفتن شکار، کاملاً آسیبپذیر است و حتی در برابر یک روباه یا شغال هم بیدفاع است. بنابراین، یوزپلنگ باید منتظر بماند تا کمی استراحت کند و بتواند از شکارش استفاده کند. آخرین آماری که سازمان محیط زیست از استان سمنان اعلام کرد، نشان میدهد که تنها ۱۷ قلاده یوزپلنگ در ایران باقیمانده است. از این تعداد، برخی نر، برخی ماده و برخی توله هستند. این تعداد به احتمال زیاد در آینده با مشکلاتی روبهرو خواهند شد. جمعیت یوزپلنگ بسیار آسیبپذیر است؛ چراکه طعمههای کمی دارد و ریسک بقا در آن بسیار بالاست. اینگونه تحت حمایت و در معرض خطر انقراض است.»
دریکوند ادامه داد: «سگهایی که وارد طبیعت شدند، باعث ایجاد تنشهای فیزیکی میشوند. بهعنوان مثال، گلههای آهو و خرگوش را میترسانند و یوزپلنگها مجبور میشوند برای شکار مساحتهای بیشتری را جستوجو کنند. این یعنی یوزپلنگ باید بیشتر تلاش کند و این تلاش بیشتر شانس موفقیت آن را کاهش میدهد. در نتیجه، احتمال اینکه شکار کند کمتر میشود و ممکن است گرسنه بماند. این موضوع روی فرایند تولید مثل آن اثر میگذارد و جمعیت این گونه آسیبپذیرتر میشود. این مشکل نه تنها برای یوزپلنگ، بلکه برای سایر گونهها نیز وجود دارد.»
وی عنوان کرد: «اخیراً یک فیلم منتشر کردم که در آن نشان میدهد یک سگ اهلی و یک گرگ با هم همکاری میکنند تا یک گوسفند کوهی را شکار کنند. اگر آن گرگ تنها بود، نمیتوانست این شکار را انجام دهد. این نوع همکاری میان سگ و گرگ در طبیعت مشکلاتی ایجاد میکند. وقتی یک سگ وارد طبیعت میشود، خلق و خوی وحشی پیدا میکند، اما هنوز به یاد دارد که در جوامع انسانی میتواند به راحتی تردد کند.»
در کشورهای پیشرو دستور به حذف گونه مهاجم میدهند
این فعال محیط زیست افزود: «در استرالیا اگر گونههایی به طبیعت وارد شوند، دولت و سازمانهای مسئول اجازه میدهند که این گونهها شکار شوند. به این صورت که دولت برخی شکارچیان محلی را استخدام میکند تا این گونهها را از بین ببرند. به عنوان مثال، الاغها یا بزهایی که وارد طبیعت میشوند، حذف فیزیکی میشوند. این روند حتی برای کنترل جمعیت گونههای وحشی که طغیان کردهاند نیز اعمال میشود. سازمانهای مسئول با ارزیابیهای خود تشخیص میدهند که جمعیت یک گونه در یک منطقه بسیار زیاد شده است و باید کنترل شود. در این صورت، مجوز شکار صادر میشود. اگر گونهای از نظر دولت حلال باشد، مجوز شکار داده میشود، اما اگر حرام باشد، مجوز حذف صادر میشود؛ مانند گرازهایی که در برخی مناطق اکوسیستمها تعدادشان زیاد میشود و دولت برای کنترل جمعیت آنها وارد عمل میشود.»
این استاد دانشگاه عنوان کرد: «حذف فیزیکی اساساً یک عمل بد و نادرست نیست و در فرایند مدیریت حیات وحش، حتی گونههای وحشی نیز مدیریت و حذف میشوند، چه برسد به گونههای مهاجم که وارد طبیعت میشوند. طبق قانون، گونههای مهاجم نه اجازه زاد و ولد در طبیعت دارند و نه میتوان آنها را به صورت مصنوعی تکثیر کرد و نه اجازه ورود یا خروج از کشور به آنها داده میشود. بنابراین، از نظر قانونی و اکولوژیکی، ورود این گونهها به طبیعت ممنوع است و باید حتماً حذف شوند. به نظر من، راهحل این مشکل نیاز به یک طرح هماهنگ و ملی دارد که این گونهها از طبیعت حذف شوند.»
غذارسانی به سگها به یک بحران غیرقابل کنترل تبدیل شده است
دریکوند در مورد رفتار مردم و موضعگیری آنها نسبت به این موضوع نیز عنوان کرد: «تصور میکنم که مردم احتمالاً با مقابله و نگرانی مواجه خواهند شد و ممکن است با احساسات افراطی به این موضوع واکنش نشان دهند و اجازه ندهند چنین اتفاقی بیفتد. اما حقیقتاً راهحل تنها حذف این گونههاست. اگر این کار انجام نشود، باید ترکیبی از راهحلها مثل آموزش برای کاهش غذا دادن به حیوانات، بالانس کردن جمعیت آنها از نظر ژنتیکی، تعداد، تنوع، کیفیت و کمیت، واکسیناسیون، عقیمسازی و اقدامات گستردهتر انجام شود. اما به نظر میرسد که امروز این موضوع به یک بحران غیرقابل کنترل تبدیل شده است. اگر دولت بیتفاوت باقی بماند، احتمالاً با اتفاقات بدتری مواجه خواهیم شد.»
مدیران محیط زیست نمیتوانند وضعیت را کنترل کنند
وی افزود: «سازمان محیط زیست طبق قانون مسئول این موضوع است، اما به وضوح این سازمان توان مدیریت بحران را ندارد. محیط زیست از این موضوع خارج شده و از اندازه یک سازمان فراتر رفته است. حتی خود محیط زیست نیز این موضوع را جدی نمیگیرد، جز محیطبانهای زحمتکشی که دارند باقیمانده وضعیت را مدیریت میکنند. مدیران حاکم بر سازمان محیط زیست، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، هیچکدام نتواستهاند نسخه موفقی برای حفظ محیط زیست ارائه دهند. بنابراین در این قضیه هم انتظار نمیرود که آنها موفق شوند.»














