ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: وقتی اولین قسمتهای سریال «آبان» پخش شد عدهای آن را با یکی از آثار متوسط کارنامه سینمایی «آدرین لاین» مقایسه کردند. این مقایسه بهنوعی اولین مواجهه منتقدان با اثر موردنظر بود و مصالح موردنظر برای تحلیل مقدماتی را در اختیار آنها قرار میداد.
«پیشنهاد بیشرمانه» داستان زوجی با بازی «دمی مور» و «وودی هارلسون» را روایت میکرد که بهخاطر مشکل مالی نتوانستند دربرابر درخواست غیراخلاقی و عجیب «رابرت ردفورد» تاب بیاورند و آن را رد کنند. درواقع شباهت لاگلاین «آبان» به «پیشنهاد بیشرمانه» قابل کتمان نیست، اما نباید با ایستادن و تاکید بیش از حد بر سر این قضیه و پیدا کردن وجوه مشترک و غیرمشترک از بررسی اصل اثر غافل شویم.
«آبان» بهعنوان اولین اثر پلتفرم «شیدا» و اولین کار «رضا دادویی» در زمین تولیدات حرفهای، سریال قابلبحثی برای ارزیابی وضعیت محصولات شبکه نمایش خانگی و روحیه سوداگرانه حاکم بر آنهاست. به خلاصه قصه این اثر که نگاه میاندازیم برای ما بهروشنی مشخص میشود «سریال» بدون دست گذاشتن روی خطوط قرمز اخلاقی و ارائه آن به مخاطب عملاً هیچچیز در چنته ندارد و از روابط میان کاراکترها گرفته تا فضاسازی و پیشبرد منطقی و دراماتیک پیرنگ شکست میخورد. پیشنهاد بیشرمانه یک اثر سینمایی بود و با تأکید بر زندگی زوج جوان خود جلو رفت؛ پس بسیار طبیعی میکرد که شرح بسیاری از موارد را به زیرمتن قصه و پسزمینه داستان ببرد یا اینکه به کل حذف کند ولی «مدیوم» در «آبان» متفاوت است و همین کار دادویی و دوستانش را سخت میکند.
«آبان» زن خودساخته و نخبهای بهنظر میرسد که قصد دارد با طراحی الگوریتمی در زمینه سرمایهگذاری در بازارهای مالی زندگی خود و شوهرش را از این رو به آن رو کند، اما بهدلیل مشکلاتی که بین او و سرمایهگذار بیاخلاق و لمپنش بهوجود میآید به در بسته میخورد و بهناچار برای رسیدن به اهداف خود و همچنین مرتفع کردن مشکلات مالی اسیر درخواست خارج از عرف و اخلاق «فریبرز ثابت» میشود.
هوش آبان جز در محیط کار -که آن هم بهواسطه فقدان ترجمان تصویری متعدد تعین پیدا نمیکند- گرهی از مشکلاتش باز نمیکند. از طرف دیگر مخاطب باید برای فهم این مسئله که چه کارهایی در هلدینگ ثابت به انجام میرسد باید حداقل به فهمی مشترک از نحوه کار و درآمد این هلدینگ دست پیدا کند که این اتفاق مانند بسیاری از تولیدات شبکه نمایش خانگی به سرانجام نمیرسد.
درواقع «آبان» از این بابت مانند بسیاری از محصولات ویاُدیهاست و عملاً هیچ توفیری با دیگر سریالها ندارد، چون روابط شغلی و خانوادگی میان آدمکهایش ساخته نمیشود. آدمها شاید روی کاغذ «شغل» داشته باشند، اما در مسیر رسیدن به اهداف خود به شدت معتقد به سوداگری و دلالیاند و از این بابت به اهداف خود میرسند. «امیر» (میرسعید مولویان) نهتنها دستوپا چلفتی است، بلکه بهشدت دافعهبرانگیز است و طبیعتاً از ابتدا نمیبایست اتفاقی میافتاد تا «آبان» به او دل ببندد؛ پس کاملاً طبیعی است که «آبان» (لاله مرزبان) باید به «ثابت» علاقهمند شود و زندگی گذشته خودش را زیر سایه روابط شغلی و عاطفی جدیدش قرار دهد. یکی از نقدهای اساسی به «پیشنهاد بیشرمانه» بهعنوان مبنع الهام «آبان» هم این بود که مخاطب بههیچعنوان نمیپذیرد که «دمی مور» بتواند خود را راضی کند تا با «وودی هارلسون» زیر یک سقف زندگیاش را ادامه دهد، پس جدایی دوبارهاش از «رابرت ردفورد» منطقی جلوه نمیکند. تازه وضعیت وودی هارلسون در آن فیلم از لحاظ موقعیت شغلی و پیشرفت در کارش بههیچوجه به بغرنجی و فلاکتباری وضعیت زندگی «امیر» نبود. امیر بهظاهر مترجم و معلم زبان انگلیسی است، اما بهجز چندنمای انگشتشمار، فیلمساز هیچ ارجاعی به «وضعیت» او نمیدهد. این را مقایسه کنید با فیلم بد آدرین لین که بازیگر مرد داستان، «آرشیتکت» بود و بهخوبی در متن قصه و ایضاً ساختمان بصری اثر تعین پیدا میکرد؛ القصه، «آبان» سریالی ماقبل نقد است که سعی دارد با حفظ روحیه سوداگرانهاش به ترویج نسبیگرایی اخلاقی دامن بزند و در بازی با خطوط قرمز اخلاقی جامعه، نگاه دیگری را به سمت خودش جلب کند. این اثر ظاهری جدی به خود میگیرد ولی در عمل فرقی با قماش «نیسان آبی» و... ندارد.
شماره ۴۳۹۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
بدهی «آبان» به «پیشنهاد بیشرمانه» وصول نشد!














