زهرا طیبی، خبرنگار گروه سیاست: برجام شاید بهترین توافقی نبود که میشد با آمریکاییها امضا کرد اما امضای یک توافق جامع با 5 کشور اروپایی و آمریکا آن هم با این محوریتی که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است، گام بلندی برای مدیریت تنشها در مورد پذیرش ماهیت فعالیت هستهای ایران بود. با این حال مجموعهای از اشتباهات در پرونده برجام باعث شد تا انتفاعات این توافق در حوزههای مختلف و مهمتر از همه اقتصادی نقد نشوند. بدعهدی طرف آمریکایی از روزهای بعد از امضای توافق برجام آغاز شد. خروج رئیسجمهور آمریکا با یک امضا از این توافق، برجام را به توافقی بلاموضوع تبدیل کرد. بیتوجهی و بیدقتیهایی که در جریان تدوین متن برجام اتفاق افتاد، برجسته کردن حاشیه به جای متن اصلی توافق توسط برخی اعضای تیم مذاکرهکننده، ذوقزدگی و عجلههای بیمورد، بخشی از خطاهایی بود که نمیتوان آنها را در به بنبست خوردن توافق برجام بیتأثیر دانست. اگرچه اصلیترین عامل، شکست برجام، بدعهدی و عدم پایبندی طرف آمریکایی بود. اما قابل انکار نیست که مذاکرهکنندگان اروپایی و آمریکایی، با ایستادن روی برخی از این اشتباهات و راهدرروهای برجام، توافق را دور زدند. مرور برخی از خطاها در روزهایی که مذاکرات ایران و آمریکا در حال وارد شدن به چهارچوب بررسی فنی توافق است، خالی از لطف نیست.
اشتباههای متنی یک توافق
قطعنامه 2231 اگرچه سازوکاری مشخص برای کنترل فعالیت هستهای در قالب یک برنامه صلحآمیز است، اما روح حاکم براین توافق، بیشتر متمرکز بر ایجاد بازدارندگی در مقابل عدول طرف ایرانی از توافق بوده است. سازوکار مکانیسم ماشه از جمله اقداماتی بود که برای جلوگیری از بدعهدی ایران در برجام صورت گرفته است، در حالی که در نقطه مقابل، ممنوعیتی برای بدعهدی احتمالی طرفین آمریکایی و اروپایی در نظر نگرفته و درنتیجه هم آمریکا در فقدان این تضمین از این توافق خارج شد بدون آنکه تبعات حقوقی و سیاسی برای او به همراه داشته باشد. اگرچه بخشی از این خطا ناشی از بدعهدی طرف آمریکایی بود، اما هوشمندی تیم مذاکرهکننده ایرانی و حساسیت به متن توافق میتوانست از بروز این خطاها جلوگیری کند. در ادامه به برخی از خطاهای متن توافق برجام اشاره شده است.
مکانیسم ماشه؛ چوب تری برای جلوگیری از بدعهدی ایران
در بند 36 و 37 قطعنامه 2231 سازمان ملل، به این موضوع اشاره شده که اگر طرفین به این نتیجه برسند که یکی از طرفین، به توافقات خود در برجام عمل نکرده است، شکایت آن کشور در کمیسیون مشترک مورد رسیدگی قرار میگیرد. اگر موضوع در فرصت 15 روزه بررسی کمیسیون، همچنان حل نشده باشد «چنانچه طرف شاکی معتقد باشد که موضوع، مصداق «عدم پایبندی اساسی» میباشد، آنگاه آن طرف میتواند موضوع فیصلهنیافته را به عنوان مبنای توقف کلی یا جزئی اجرای تعهداتش وفق برجام قلمداد کرده یا به شورای امنیت سازمان ملل متحد ابلاغ نماید.» و تحریمها علیه آن کشور بازمیگردد. این همان سازوکار فعلسازی مکانیسم ماشه است که ایران در مهرماه امسال درگیر آن خواهد بود. درج چنین بندی در این توافق، امکان بازگرداندن تحریمها را به طرفهای اروپایی داده و امکانی برای بازگرداندن تحریمها -در صورتی که کشورها به نتیجه برسند که ایران در اجرای توافق بدعهدی کرده- را فراهم میکند. بند 36 و 37، اگرچه یک بازدارندگی برای جلوگیری از عدم پایبندی به توافق ایجاد کرده اما عملاً اهرمی را در اختیار مذاکرهکنندگان اروپایی قرار میدهد تا ایران را تحت فشار قرار دهند. در حالی که در نقطه مقابل، هیچ مانع حقوقی یا سیاسی برای بدعهدی طرف اروپایی و آمریکایی درج نشده است. درنتیجه طرف آمریکایی بدون متحمل شدن هزینه حقوقی یا سیاسی از برجام خارج شد و ایران که در پاسخی متقابل تعهدات را کاهش داد، عملاً توسط اروپا تحت فشار قرار گرفت و درگیر احتمال ارجاع پرونده به شورای امنیت شد.
نگرانی بانکهای اروپایی خیلی هم بیمورد نبود
برمبنای قطعنامه 2231، تحریمهای یکجانبه هستهای آمریکا و اروپا و همچنین 6 قطعنامه تحریمی شورای امنیت و 12 قطعنامه شورای حکام علیه ایران، رفع شد. نکته مورد توجه آن بود که اگرچه تحریمهای شورای امنیت علیه ایران لغو شد اما همچنان همه تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران که امکان تجارت و مبادله اقتصادی با دیگر کشورها را فراهم میکرد، لغو نشد. با وجود رفع تحریمهای بانکی، اما برخلاف آنچه انتظار میرفت، بانکهای بینالمللی تمایل چندانی برای تجارت با ایران نداشتند. یکی از دلایل این عدم تمایل، مرجعیت دلار آمریکا برتجارت جهانی در سایه وجود برخی تحریمها بود. در واقع عامل اصلی این بیمیلی برای سرمایهگذاری آن بود که کشورها، اطمینان نداشتند که در صورت تجارت و سرمایهگذاری با تحریمهای آمریکا مواجه نشوند و یک عدم اطمینان از سرمایهگذاری مطمئن در ایران وجود داشت. در واقع تضمین روشن و قابل اعتمادی در متن برجام در راستای تسهیل سرمایهگذاری کشورهای دیگر بهدور از هراس اعمال مجدد تحریم، در نظر گرفته نشده بود. به همین خاطر کشورهای اروپایی حاضر نبودند بهای اندک تجارت با ایران را در ازای اعمال فشار تحریم از جانب آمریکا بپذیرند. خروج ترامپ از برجام، به سادگی این گزاره را اثبات کرد که نگرانی بانکهای اروپایی برای احتمال بازگشت تحریمهای ایران، چندان هم بیمورد نبوده است. نکته جالب توجه آنکه در متن برجام بند یا قیدی براین اساس ذکر نشده که نباید تحریمهایی علیه ایران در حوزههای غیرهستهای وضع شود. این موضوع عملاً امکان استفاده دوباره آمریکا از اهرم فشار تحریم را فراهم کرده بود.
تعلیقی که بود
خطای جنجالی که در متن برجام، حاشیههای زیادی به همراه داشت، استفاده از لفظ تعلیق به جای تعطیلی در بند 5 برجام بود. البته آنطور که محمدجواد ظریف گفته، به کار بردن این لفظ برای تحریمهای اروپا نبوده، بلکه مربوط به تصمیم سیاسی اتحادیه اروپا بوده است. این اشاره در حالی صورت گرفت که محمدجواد ظریف، صراحتاً به این موضوع اشاره داشت که در هیچ بخشی از متن برجام اشارهای به لفظ تعلیق نشده است. محمدجواد ظریف در توضیح جایگذاری لفظ تعلیق، گفت: «استدلال اروپاییها این بود که اگر در قطعنامه ترمینیت بنویسم تأثیر بد دارد؛ همکاران بدون نظر من قبول کردند.» با چند خطای مشخص که در جریان تدوین بند 5 برجام رخ داده، بهنظر میرسد تسلط و حساسیت لازمی که طرفین اروپایی و آمریکایی در مورد متن توافق داشتند، در تیم مذاکرهکننده ایرانی وجود نداشت، عدم اطلاع وزیر از پذیرش این بند، گزاره فقدان هماهنگی در متن توافق را اثبات میکند و نکته مهمتر آنکه بهنظر میرسد حساسیت لازم در مورد تمام متن و بندهای آن وجود نداشته است.
حاشیههایی که برمتن غلبه کرد
پیش از امضای توافق برجام، رفتارها و اظهاراتی از جانب تیم مذاکرهکننده و دولت وقت مطرح شد که اگرچه در حاشیه مذاکرات قرار میگرفتند، اما به متن آن غلبه داشتند. هیجانزدگی و القای ضرورت و نیاز به برقراری یک توافق، این پیام را برای طرفین داشت که ایران گزینهای جز مذاکره ندارد و برخلاف طرف آمریکایی، همه گزینهها را روی میز نگذاشته است. در این میان برخی رفتارها در چهارچوب مذاکرات حواشیای ایجاد میکرد که عملاً خوراک خبری رسانههای آمریکایی را فراهم میساخت. در ادامه به برخی از این حواشی پرداختهایم.
نگاهی تکبعدی به مذاکره و توافق
یکی از خطاهای فاحشی که دولت یازدهم در جریان شروع مذاکرات و گفتوگو با 5+1 به آن دچار شد محدود کردن تعاملات خارجی به بهبود و تقویت روابط با همین کشورها بود. نگاه تکساحتی و تکبعدی دولت تنها به تعاملات در روابط خارجی محدود نشد. دولت، راهحل مشکلات اقتصادی کشور را نیز در به نتیجه رسیدن این توافق و سرمایهگذاری کشورهای اروپایی در ایران جستوجو میکرد و گزینه دیگری وجود نداشت. تکیه بر این ایده و بیان کردن آن در تریبونهای رسمی، این پیام را برای طرفین مذاکرهکننده به همراه داشت که ایران به این توافق نیاز دارد و هرتوافقی را بهتر از بیتوافقی میداند و گزینه دیگری نیز روی میز ندارد. به همین خاطر نیز طرفین مذاکرهکننده، کفه امتیازاتی که از ایران میگیرند، در ازای امتیازاتی که میدهند را سنگین کردند و در قبال تعریف تعهدات نقد برای ایران، تعهداتی نسیه دادند. آسیب طولانیمدتی که این نگاه تکساحتی به مذاکره و توافق به همراه داشت، این بود که اولاً برخلاف انتظار گشایشهای اقتصادی چشمگیری بعد از توافق در ایران به وجود نیامد و علاوه براین خروج ترامپ از برجام و کمپین تحریم و فشار حداکثری باعث شد آسیبهای زیادی متوجه فضای اقتصادی کشور شود.
پالس ضعف وسط مذاکره
همزمان با شروع مذاکرات، آنچه از جانب تیم مذاکرهکننده مطرح میشود و رفتارهای آنها، علاوه برآنکه به احوالات فضای سیاسی کشور جهت میدهد، تا حدودی رفتار تیم مذاکرهکننده خارجی با ایران را نیز تنظیم میکند. در جریان شروع مذاکرات در قالب برجام، برخی رفتارهای تیم مذاکرهکننده ایران و شخص وزیر خارجه هم به حواشی دامن میزد و در مواردی به طرف مذاکرهکننده پالس ضعف میداد. برای مثال در شرایطی که توافق موقت ژنو در آذر 92 امضا شده بود، محمدجواد ظریف، در جریان حضوری که در دانشگاه تهران داشت، گفت: «آمریکا میتواند با یک بمب، سیستم دفاعی ما را از بین ببرد.» بیان این موضوع علاوه برآنکه عملاً هراسی برای افکار عمومی ایجاد میکرد، پالس ضعف را به طرفین مذاکره منتقل میکرد که ایران به جهت هراسی که از حمله نظامی آمریکا دارد، در موقعیت ضعف قرار دارد و حاضر به دادن امتیازات حداکثری نیز خواهد بود. انتظاری که از تیم مذاکرهکننده وجود دارد آن است که در مقابل حاشیهسازیها و تلاشها برای جنجالآفرینی طرفین مذاکرهکننده رفتاری برای خاتمه پیدا کردن این حواشی داشته باشد، موضوعی که در جریان مذاکرات برجام تا حدودی کمرنگ بود و عجیبتر آنکه برخی از رفتارهای تیم مذاکرهکننده، به این حواشی دامن میزد؛ مواردی مثل قدم زدنهای خارج از چهارچوب دیپلماتیک، یا رفتارهایی که نشان از ذوقزدگی برای یک توافق دارد هم انتقادات زیادی را در داخل کشور به همراه داشت و مهمتر اینکه طرف مذاکرهکننده را دچار این خطا میکرد که ایران برای رسیدن به یک توافق، فارغ از محتوای آن، عجله دارد. غلبه حاشیه بر متن باعث شد بخشی از انتقاداتی که در فضای سیاسی کشور به وجود آمد، بیش از آنکه متوجه اصل توافق باشد، متوجه رفتارهای حاشیهای شود؛ اقداماتی که با وجود آنها رفتار تیم مذاکرهکننده ایرانی نیز قابلیت چندانی برای خنثی کردن حاشیهسازیها نداشت.














