حاتم ابتسام، کارشناس فرهنگی: ایران سرزمینی است با تنوع گسترده فرهنگی، زبانی و قومی؛ کشوری که خردهفرهنگهای فراوان آن ذیل زبان فارسی و هویت شیعی، به هویتی ملی دست یافتهاند. این یک واقعیت تاریخی است که با انقلاب اسلامی پررنگتر شد و هر بار که از آن غفلت کردیم، صدمه دیدیم. تأسیس شبکههای استانی صداوسیما نیز بر مبنای همین حقیقت بود؛ اینکه بازتاب دادن رنگارنگی ایران فقط از عهده تلویزیون ملی یا تمرکز رسانهای در تهران برنمیآید.
سریال «پایتخت» در همین زمینه، نقطهعطفی معنادار و قابلپیگیری است. در ظاهر نامش تداعیکننده تمرکزگرایی است اما در محتوا و روایت، دقیقاً خلاف آن عمل کرده است. «پایتخت» برخلاف بسیاری از سریالهای رایج که نگاهشان صرفاً تهرانمحور است از دل یک شهرستان سر برآورد و صدای یک خانواده معمولی از خطه مازندران را به گوش همه ایران رساند؛ خانوادهای که با لهجه، رفتار و منش بومی خود، نماینده یک خردهفرهنگ شد و درعینحال توانست بازتابی از خانواده ایرانی در معنای وسیع آن باشد.
موفقیتی فراتر از نام :برخی منتقدان عنوان «پایتخت» را نامناسب میدانند، چون فکر میکنند بازتابی از تمرکزگرایی تهرانی است. اما این نام در واقعیت نوعی بازی زبانی هوشمندانه شد. این سریال نشان داد که پایتخت فقط تهران نیست؛ تمام ایران میتواند پایتخت باشد. مردمان شهرهای مختلف با گویشها و فرهنگهای متنوع میتوانند نماینده ایران باشند. پایتخت به ما یادآوری کرد که تهران شاید مرکز تصمیمگیری سیاسی باشد اما قلب فرهنگی ایران در سراسر جغرافیای آن میتپد.
اصالت، زبان و مردمبودگی : پایتخت موفق شد؛ چون برخلاف بسیاری از آثار رسمی و نمایشی به مردم نزدیک شد؛ به خردهفرهنگها، لهجهها، دغدغهها و سبک زندگی آنها. درحالیکه معمولاً در سریالهای پایتختمحور تهرانیها بدون اعتراض لهجهای عمومی یافتهاند که از فرط تکرار پذیرفته شده، پایتخت مرز این کلیشهها را شکست و لهجه مازندرانی را بدون تمسخر، تحریف یا سادهسازی به تصویر کشید.
پیش از آن سریالهایی مانند «باجناقلار» در ارومیه یا برخی تولیدات بومی موفق در رسانههای محلی تلاشهایی در این مسیر کرده بودند، اما هرگز در این سطح از دیدهشدن قرار نگرفتند. تفاوت اصلی در آن بود که «پایتخت» محصولی محلی نبود که فقط در شبکه استانی دیده شود و مصرف دروناستانی داشته باشد بلکه محصولی ملی با ریشههای محلی بود. این تلفیق رمز موفقیت آن شد.
کیفیت در اجرا، عمق در روایت:در کنار اصالت بومی نباید از کیفیت فنی سریال نیز غافل شد. بازیهای درخشان، کارگردانی توانمند، فیلمبرداری سیال و دکوپاژ خلاقانه سریال را از سطح محصولات عادی تلویزیونی بالاتر برد. بااینحال، اینها همه پیشنیازهایی برای موفقیتند، نه علت نهایی آن. آنچه «پایتخت» را در حافظه جمعی مخاطب حک کرد، تصویرکردن خانوادهای از دل ایران واقعی بود؛ ایرانی که نه فقط در مرکز که در هر شهر و روستایی پایتختی برای فرهنگ است.
الگوشوندگی: موفقیت «پایتخت» نشان داد که ظرفیت قصهگویی در خردهفرهنگهای ایرانی بیپایان است. سریال «نون. خ» نیز با تکیه بر فرهنگ کردی همین مسیر را رفت و موفق شد. اینها نمونههاییاند که ثابت میکنند برای ساخت سریالهایی ملی، باید به سراغ محلیترین سوژهها رفت؛ به زندگی روزمره مردمانی که لهجه، آیین، موسیقی، پوشش، آرزو و درد خاص خود را دارند و درعینحال، نماینده کل ایرانند.
بازنمایی مردم: پایتخت کاری را کرد که شاید تمامی شبکههای استانی نتوانستند: بازنمایی مردم، از سوی مردم. شبکههای استانی قرار بود مردم را به زبان خودشان، در فرهنگ خودشان، برای خودشان روایت کنند. اما وقتی این شبکهها در اخبار و برنامههای محلی خلاصه شدند این سریال از دل شبکه ملی سر برآورد و بااقتدار، زبان و زیست مردم را به رسمیت شناخت.
در عصر تنوع سریالی مثل پایتخت نه فقط یک اثر سرگرمکننده که الگویی برای نگاه به ایران رنگارنگ است؛ الگویی که اگر درست فهمیده شود، میتواند دهها پایتخت دیگر از دل گیلان، کردستان، بوشهر، ایلام، خوزستان، بلوچستان و... بیرون بیاورد.
شماره ۴۳۹۰ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
چرا «پایتخت» موفق شد؟














