محمدصالح سلطانی، خبرنگار: هفت فصل، 14 سال و بیش از 120 قسمت. «پایتخت» با این آمار و ارقام بیشک بادوامترین، محبوبترین و موفقترین برند نمایشی تاریخ تلویزیون است؛ سریالی که با وجود تمام فرازوفرودها، هنوز هوادارانی پرشمار دارد و این روزها تنها محتوای «خیابانخلوتکن» در سبد تولیدات تلویزیون است. ایده ساده اما فکرشده سریال نوروزی سال 1390 شبکه یک سیما، به طرزی باورنکردنی مورد استقبال قرار گرفت و تقاضاهای مکرر برای ادامه ساخت آن، «پایتخت» را به یکی از افتخارات صداوسیما تبدیل کرد؛ سریالی که با گذشت بیش از یک دهه، هنوز محبوب است و متولدان سالهای پس از آغاز پخش «پایتخت» هم آن را دوست دارند و از تماشای قصههای خانواده «معمولی» لذت میبرند.
فصل هفتم پایتخت قصهای کمرمق داشت و مایه داستانیاش، از قدرت لازم برای ریتم دادن به یک سریال 22 قسمتی بیبهره بود. این ضعف بزرگ، خاصه در مقایسه با فصلهای اول تا سوم سریال که داستانی پرکشش و پرماجرا داشت بیشتر به چشم آمد. اما خردهقصههای تأثیرگذار، نوآوریهای فنی و ماجراجوییهای تکنیکی سازندگان «پایتخت» درکنار دلتنگی پنجساله مردم برای تماشای این سریال و البته محبوبیت ذاتی کاراکترهای قصه، بر ضعفهای سریال غلبه کرد و «پایتخت7» را در مجموع و بهویژه در مقایسه با فصل ششم، به یک تجربه موفق تبدیل نمود تا شمارش معکوس برای ساخت فصل هشتم پایتخت آغاز شود. محسن تنابنده و همکارانش، حالا و 14 سال پس از آغاز پایتخت به فرمولی رسیدهاند که میتواند این سریال را تا سالها بر صدر برنامههای تلویزیون بنشاند و محبوبیتش را روزبهروز بیشتر کند؛ فرمولی نهچندان پیچیده اما دقیق و ظریف.
آینۀ زندگی ایرانی:آدمهای پایتخت به معنای دقیق کلمه معمولیاند. با سبک زندگیها، ترجیحات و باورهایی معمولی. هیچکدام ادعاهای زیاد نمیکنند، حرفهای بزرگ نمیزنند، شعار نمیدهند و مصنوعی به نظر نمیرسند. نه دروغگفتنهایشان آنان را تبدیل به آدمهایی شیاد میکند و نه احترام گذاشتن آنان به یک روحانی از آنها شخصیتهایی ریاکار میسازد. خوب و بد آدمهای «پایتخت» درهم است. برای همین، هم اشتباهاتشان واقعی است هم درستکاریشان باورپذیر؛ هم اندوهشان اشک تماشاگر را درمیآورد و هم شادیشان بیننده سریال را از ته دل میخنداند. حالا و پس از هفت فصل، مطمئنتر از قبل میشود گفت که آدمهای «پایتخت» بالغترین «شخصیت»های تلویزیونند؛ آدمهایی واقعی و عمیقاً باورپذیر که آینه زندگی روزمره مردم ایران هستند و تماشاگران میلیونی این سریال، بازتابی از خودشان را در آنها میبینند. در «پایتخت» خبری از نمادگراییهای گلدرشت یا شعارهای ایدئولوژیک نیست. حتی گرهخوردن قصه خانواده معمولی به ماجرای داعش هم کلیشهای از کار درنمیآید، دور افتخار نقی معمولی با پرچم ایران پس از قهرمانی در مسابقات جهانی کشتی شعارزده به نظر نمیرسد و حضور کاراکترهای قصه در حرم امامرضا(ع) آنقدر دلنشین و باورپذیر است که رکورد جستوجوی بلیت مشهد در اینترنت را جابهجا میکند. سازندگان این سریال به درکی عمیق از سبک زندگی مردم ایران رسیدهاند و تلاش نمیکنند این سبک زندگی را به نفع طرز تفکر یا جریانی خاص، سانسور کنند یا ویرایش بزنند. برای همین است که هم رقص مازنی مردان قصه حال تماشاگر را خوب میکند، هم نجوای دلنشین نقی با امامرضا(ع) اشک به چشم بیننده سریال میآورد. این ساده بودن و تلاش برای بیروننزدن از قاب زندگی معمولی، مهمترین عنصر در فرمول موفقیت «پایتخت» است. امروز و پس از هفت فصل، پایتخت بیش از هرزمان دیگری شبیه یک فرش ایرانی است؛ رنگارنگ و ظریف و خوشنقش که زندگی روزمره مردم ایران را از پس تاروپود قصهاش، با جزئیاتی روحنواز به تصویر میکشد.
مماس با روح زمانه:«پایتخت» بیاعتنا به تحولات روزگار نیست و تلاش میکند فرزند زمان خود باشد. هر فصل سریال به اقتضای تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، دستخوش تغییراتی میشود که کاراکترهای قصه را به روح زمانه نزدیکتر میکند، حتی تغییرات گریم بازیگران و تفاوتهایی که در شکل تعامل میان اعضای این خانواده شکل میگیرد هم بیاعتنا به احوالات روز جامعه ایران نیست. از فصل چهارم سریال (سال 94) بود که «تنشهای خانوادگی» به بخش مهمی از درونمایه قصههای پایتخت تبدیل شد. تنشهایی گاه شدید و سنگین که تا آستانه فروپاشی آدمها و رابطهها پیش میرفت. روابط بیننسلی و اختلاف میان پدران و پسران هم از مضامین کلیدی پررنگ در داستان فصلهای متأخر پایتخت است که نشان میدهد محسن تنابنده و گروه نویسندگان «پایتخت» سریالشان را در فضایی ایزوله و دور از تحولات اجتماعی جامعه ایران نمیسازند.
لنگرگاهی به نام «خانواده»:همه رفتوبرگشتها، قهر و آشتیها، تنشها، بحرانها و افتوخیزهای «پایتخت» اما درنهایت در ساحل یک کلمه است که آرام میگیرد و بهقرار میرسد: خانواده. شاید هیچ سریالی در تاریخ تلویزیون ایران بهاندازه پایتخت ستایشگر خانواده نبوده و این، در روزگاری که یکی از مهمترین دغدغههای مسئولان کشور تقویت بنیان خانواده است اصلاً دستاورد کمی نیست. از این منظر اگر نگاه کنیم شاید تمام عناصر موفقیت «پایتخت» را بشود در نگاه غیرکلیشهای، واقعی، عمیق و همذاتپندارانهاش به «خانواده ایرانی معمولی» خلاصه کرد. «پایتخت» در تمام این سالها، همیشه وکیلمدافع خانواده بوده و در تمام مخمصههای قصه، بیآنکه از فهم احساسات و تمایلات نسل جدید شانه خالی کرده یا در درک مطالبات آنها ناتوان باشد، طرف خانواده را گرفته است. این مهمترین برگ برنده تیم پایتخت است که باعث شده هم مردم به تماشای قصههای خانواده معمولی مشتاق باشند و هم مدیران صداوسیما برای ساخت فصلهای جدید این سریال، از هیچتلاشی دست نکشند.
«خانواده» همان اسم رمزی است که میتواند پس از شرایط پرتنش و سخت سال 1401 و در روزگاری که عدهای تلاش میکنند هزینه همکاری با صداوسیما را بالا ببرند، دوباره همان هنرمندان مشهوری که در چندسال گذشته با یک خطای تحلیلی آشکار از صداوسیما فاصله گرفته و حتی فصل ششم را آخرین فصل پایتخت اعلام کردهبودند، به پای همکاری با تلویزیون بیاورد و هم از طرف دیگر، مدیران رسانه ملی را به افزایش سعهصدر و تعامل با چهرههای پرطرفدار و کاربلد وادار کند. نتیجه این همکاری برد-برد درنهایت خلق رکوردهایی بینظیر برای صداوسیما، توسعه معنادار مخاطبان تلویزیون و کنار هم جمع شدن «خانواده ملت ایران» به بهانه تماشای یک سریال تلویزیونی بود.
شماره ۴۳۹۰ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
شکوه معمولی بودن














