منصوره رضایی، نویسنده: این شبها سریال پایتخت، خانوادههای ایرانی را پای تلویزیون جمع و لحظات شادی را برای مردم فراهم کرده است. یکی از شخصیتهای محبوب و تأثیرگذار این سریال بهتاش فریبا، با بازی بهرام افشاری است که نماد و نماینده نسل جوان محسوب میشود. با مرور قسمتهای پیشین پایتخت، شاهد سیر صعودی کمّی و کیفی نقش بهتاش هستیم. برای اثبات این ادعا همین بس که در پایتخت دو نام بهرام افشاری بین «بازیگران مهمان» بود اما در تیتراژ فصل هفتم عبارت «باحضور» پیش از نام افشاری آمده که نشانگر جایگاه ویژه این بازیگر است. اگرچه بهرام افشاری توسط سریال پایتخت نزد عامه جامعه شناخته شد اما در این سالها عمده درخشش وی خارج از قاب تلویزیون و در بستر تئاتر و سینما بوده. بهرام افشاری، علاوهبر فیزیک و استایل خاص و متفاوتش، که قابلیت طنزآفرینی زیادی دارد، از مهارتهای بازیگری زیادی نیز برخوردار بوده و با اتکا به همان فنون و مهارتها شهرت و افتخارات بازیگری مختلفی را کسب کرده است.
حضور بهتاش در فصل هفتم پایتخت با کمی تأخیر همراه بود که به نظر میرسد سازندگان سریال میخواستند بینندگان منتظر برای حضور این بازیگر را مشتاقتر کنند اما اینبار مخاطبان با چهره و شخصیت متفاوتی از بهتاش مواجه شدند؛ بهتاش انسان واقعی نبود و چهره و حرکاتش شبیه میمون شده بود! مثل میمون موز میخورد. مثل میمون راه میرفت. مثل میمون مینشست و مثل میمون صداهای نامفهوم از خود ساطع میکرد. هدف نویسنده سریال از میمونکردن بهتاش به طور دقیق، مشخص نیست اما مطمئناً بهرام افشاری آنقدر توانایی بازیگری دارد که نیاز نیست برای جذابتر کردن نقش وی، او را مسخ و به حیوان تبدیل کرد!
مسخ در متون دینی، بهعنوان مجازات گناهکاران شمرده میشود و سزای افرادی است که قدر خلیفهالله بودن را نمیدانند و لاجرم به پستترین موجودات تبدیل میشوند.
در علم روانشناسی، خودحیوانپنداری بهعنوان یک بیماری شناخته شده و عمدتاً بر اثر فشارهای شدید عصبی ایجاد میشود که بنابر دیالوگهای سریال پایتخت، میمونشدگی بهتاش نیز شاید یکی از دلایلش همین باشد. به هر حال، به نظر نمیرسد تبدیل شدن بهتاش به میمون، بار طنز پایتخت را افزایش داده باشد یا معنای خاصی به مخاطب منتقل کند. در بهترین حالت ممکن، میتوان تبدیل انسان به حیوان را ذیل گروتسک یا طنز تلخ و سیاه جای داد که در این صورت نیز، پیشینه و دلایل قوی برای پذیرش این نوع طنز نزد مخاطبان پایتخت وجود ندارد.
میمون شدن بهتاش، بهانهای شد که چند اثر مشهور با درونمایه مسخ را مرور کنیم.
مشهورترین مسخ تاریخ به فرانتس کافکا تعلق دارد که گرگور سامسا، شخصیت اصلی رمانش، را به حشرهای غولپیکر تبدیل میکند. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو نمیشود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن توضیحی نداده است اما برخی از منتقدان معتقدند وضعیت رقتانگیز گرگور سامسا حاکی از بیگانگی با هنجارها است. گویا او خود میخواهد بین تابعیت محض از اجتماع و مسخ شدن، مسخ شدن را برگزیند. مسخ کافکا تحول عظیمی را در ادبیات سوررئال و اگزیستانسیالیسم ایجاد کرد و موردتوجه مخاطبان و منتقدان بسیاری از سراسر جهان قرار گرفت.
به عقیده عدهای از منتقدان ادبی، غلامحسین ساعدی نیز در کتاب عزاداران بیل، تحتتأثیر جهان و افکار کافکا قرار داشته که یکی از برجستهترین نمودهای این تأثیرپذیری در ماجرای گاو مشهدیحسن مشخص میشود. داستانی که با هنر داریوش مهرجویی و بازی درخشان عزتالله انتظامی به فیلم تبدیل شد. مطمئناً سکانس مشهدی حسن در طویله و علفخوردن و ادای صدای گاو، هر بینندهای را تحتتأثیر قرار میدهد. گاوشدن مشهدیحسن هم براثر یک شوک عاطفی-اقتصادی رخ داد. گاو، تنها دارایی و دلخوشی مشهدیحسن بود و در غیابش، خود مشهدیحسن به گاو تبدیل شد.
مقوله مسخ بهعلت جذابیت، خیالانگیزی و شگفتآوری در دنیای انیمیشن نمود فراوانی دارد و در سالهای اخیر، پویانماییهای زیادی تولید شده که شخصیتهایشان به حیوان تبدیل شدهاند.
پینوکیو یکی از قدیمیترین داستانها و انیمیشنهای این حوزه است. تبدیلشدن پینوکیو به الاغ یکی از دلهرهآورترین صحنههای این انیمیشن کودکانه بود. احتمالاً بسیاری از کودکان مخاطب این برنامه تا مدتها مراقب رفتار و همنشینهایشان بودهاند که مبادا به الاغ تبدیل شوند!
دیو و دلبر هم یکی از انیمیشنهای جذابی است که نوعی مسخ در آن وجود دارد. یک شاهزاده مغرور توسط یک جادوگر به یک دیو تبدیل میشود و باید یاد بگیرد که دیگران را دوست داشته باشد و قبل از تولد ۲۱سالگی، معشوقهای برای خود پیدا کند، در غیر این صورت برای همیشه یک دیو باقی میماند.
در انیمیشن بامزه و جذاب هتل ترانسیلوانیا ۴ همه موجودات به همدیگر تبدیل میشوند! دراکولاها به آدم و آدم به اژدها. به این صورت که یکی از شخصیتهای داستان، به نام فن هلسینگ، سلاحی لیزری دارد که میتواند آدمها را به هیولا و هیولاها را به آدم تبدیل کند. موقع استفاده از سلاح اشتباهی پیش میآید و همۀ هیولاها به انسان تبدیل میشوند و حالا تنها کسی که هیولاست جانی است. حالا جانی و دوستش باید برای برگشتن به وضع اولشان به یک سفر ماجراجویانه بروند.
احتمالاً دختر مونارنجیفرفری انیمیشن شجاع (Brave) را به خاطر دارید. پرنسس اسکاتلندی، مریدا، درگیر مشکلاتی با مادرش، ملکه الینور است که اصرار دارد دخترش به سنتها پایبند باشد. طاقت مریدا به سر میرسد و با جادوگری آشنا میشود که قول میدهد مادرش را تغییر بدهد اما تغییری که رخ میدهد آن تغییری نیست که مریدا در نظر داشت و مادرش تبدیل به یک خرس میشود!
در انیمیشن پرنسس و قورباغه، شاهزاده ناوین از مالدونیا به نیواورلئان میرسد و به دنبال یک دختر ثروتمند جنوبی برای ازدواج است. او و پیشخدمتش به جادو روی میآورند و نزد دکتر فاسیلیه میروند اما او، ناوین را به قورباغه تبدیل میکند تا ثروت خانواده لابوف را بهدست آورد. ناوین با تیانا (آنیکا نونی رز)، بانوی جوانی آشنا میشود که رویای باز کردن رستوران خود را در سر دارد.
ناوین با این تفکر که تیانا یک پرنسس است، از وی درخواست میکند تا او را ببوسد تا خودش به حالت عادی بازگردد. در ادامه، تیانا هم که یک پرنسس نیست، تبدیل به قورباغه میشود و آن دو باید به دنبال دکتر فاسیلیه بگردند تا بفهمند چگونه دوباره به انسان تبدیل شوند.
شماره ۴۳۸۹ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

مروری بر میمونشدن بهتاش و معرفی چند فیلم و انیمیشن مسخآمیز
مسخ در «پایتخت»