فرهیختگان: امید نقشینه، معاون استعدادیابی سازمان ملی استعدادهای درخشان است و خودش نیز یکی از فارغالتحصیلان ادوار گذشته سمپاد به شمار میرود. در گفتوگویی که با نقشینه داشتیم، سعی کردهایم فشار روحی و یا روانی دانشآموزان در سمپاد، در موقعیت رقابت ایجادشده را بررسی کنیم. برخی از منتقدان سمپاد از جمله انتقادات وارد شده به این مدارس دولتی را، جداسازی دانشآموزان میدانند. نقشینه اساساً این انتقاد را وارد نمیداند و به اعتقاد او اساساً جداسازی شیوه مرسوم در فضاهای علمی دیگر حتی در دانشگاه است.
پیشینهای از شکلگیری مدارس سمپاد را بگویید. طبق اطلاعی که دارم، سمپاد اخیراً درحال دریافت شهریه است و این ماجرای دریافت شهریه را ما پیش از این نداشتیم.
همانطور که اشاره کردید در دهه شصت مدارس سمپاد، به شکل جدیدش، در تهران راه افتاد و بعد به تدریج در کلانشهرها و شهرهای کوچکتر هم گسترش پیدا کرد. اولین نکتهای که باعث تعجب بنده از صحبتهای شما شد، این است که شهریه دریافت کردن سمپاد را اتفاقی در آینده آن دانستید در حالی که از روز اول هم همینطور بود؛ زمانی که هنوز مدارس غیرانتفاعی به این شکل در جامعه وجود نداشت اولیای دانشآموزان مدارس سمپاد مبلغی را به عنوان شهریه پرداخت میکردند. البته ناگفته نماند که از همان ابتدا هم به لحاظ اقتصادی مراعات خانوادهها میشده و برای اولیایی که وضعیت اقتصادی ضعیفی داشتند در دریافت هزینهها بسیار مراعات میکردند و این در واقع بخشی از سیاستهای سمپاد بوده و است.
زمانی که مرحوم اژهای مدارس سمپاد را با هدف نخبهپروری راهاندازی کردند، بر خلاف حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهور بودند، برخی مسئولان کشور نهتنها همراه نبودند، که مخالفت هم میکردند و این مخالفت تا امروز هم ادامه دارد. در آن مقطع ایشان برای آنکه این مدارس را از آب و گل دربیاورند، دست یاری به سوی اولیای دانشآموزان دراز کردند و برای تأمین بودجه از شیوه دریافت شهریه استفاده کردند؛ البته این فقط استنباط بنده است، شخصاً صحبتی درباره این موضوع با ایشان نداشتهام.
یک جنبه از منطق سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان این است که در استعداد علمی، همه افراد یکسان شرایط ندارند و اگر کشور میخواهد در زمینه علمی قوی و مؤثر باشد، باید در همین راستا سرمایهگذاری نیز داشته باشد. اگر افراد مستعد در یک سن مناسب کشف شوند و اگر احیاناً امکانات مناسبی ندارند، برایشان جبران بشود، به وسیله تجمع آنان دور هم و در اختیار قرار دادن معلمان و مربیان متناسب استعدادشان پرورش یافته و در آینده میتوانند نقش مفیدی برای کشور داشته باشند.
منتقدان سمپاد میگویند اساساً هر نوع جداسازی یا ایزوله کردن در مدارس، مدارس مذهبی یا غیرمذهبی، مدارسی از جنس نیکان یا فرهنگ و یا در کل طبقاتی کردن آموزش، از پایه اشتباه است و هر فردی در جامعه این حق را دارد تا از آموزش مناسبی برخوردار باشد. نظر شما چیست؟
این استدلال که «جداسازی کلاً اشتباه است پس جداسازی بر مبنای استعداد هم اشتباه است» که از پایه غلط است و کسانی که چنین استدلال کلیای میکنند در بسیاری از موارد طور دیگری موضعگیری میکنند؛ جداسازی بر مبنای سن و جنسیت هم جداسازی است. هر دو اشتباه است؟ اینکه در پایان هر سال فقط کسانی به پایه بالاتر میروند که نمره قبولی کسب کرده باشند هم اشتباه است؟ آیا چنین منتقدانی با جداسازی در دانشگاه هم مخالفت میکنند و میگویند هر کس خواست سر کلاسی بنشیند آزاد باشد؟
حتی علی رغم وجود مشکلات ناشی از گردشهای مالی کلاسهای کنکور و این جور مسائل، من تا به حال ندیدهام کسی اصل دانشگاه را زیر سؤال ببرد؛ چراکه چرخ صنعت، بهداشت و پزشکی کشور دارد به وسیله خروجیهای همین نظام دانشگاهی میچرخد؛ پزشکان، مهندسان، معلمان و غیره همه از همین محیط آموزش دیده و سپس مشغول به خدمت شدهاند. آیا میتوان این نظام را حذف کرد؟ نظامی که بزرگترین فرایند جداسازی در کشور را دارد؟ حداقل من نشنیدهام. همین حالا افراد برای دانشگاه رفتن، بر اساس معیارهای مختلف جداسازی میشوند؛ تراز علمی، سطح توانمندی افراد، وضعیت مالی خانواده و چیزهای دیگر. برای مثال ممکن است فردی دو مورد اول را داشته باشد اما از نظر اقتصادی خانوادهاش قدرت تأمین مخارج دانشگاه را نداشته باشند. این فرد اینجا جداسازی شده و امکان تحصیل کردن را از دست میدهد. آیا در این موقعیت باید گفت هرگونه جداسازی غلط است پس دانشگاه را حذف کنید؟! پس این گزاره کلی اصلاً صحیح نیست و پایه و اساسی ندارد و نمیتوان گفت هرگونه جداسازی اشتباه است.
بنابراین جداسازی در مواردی میتواند درست و قابل دفاع باشد. به طور کلی وقتی دانشآموزان بر اساس برخی از ویژگیهای فردی، مثل سن، جنسیت، استعداد، فرهنگ خانوادگی و... جدا میشوند امکان اجرای برخی برنامههای تربیتی فراهمتر میشود و این حسن جداسازی است. اگر در موردی جداسازی عوارضی منفی دارد باید بررسی شود و فهمید کدام سیاست در مجموع بهینه است و چگونه میتوان عوارض را کاهش داد و محاسن را تقویت کرد.
توجه به این نکته هم بد نیست که برخی از آنهایی که با سمپاد و جداسازی بر مبنای استعداد مخالفت میکنند، هیچ مشکلی با جداسازی بر مبنای توان اقتصادی ندارند و مخالفتی با گسترش مدارس غیرانتفاعی نمیکنند!
آزمونهای ورودی سمپاد معمولاً بر پایه مفاهیم ریاضی شکل گرفتهاند. به این صورت که اگر کسی در مفاهیم ریاضی و تستزنیهایش به قدر کافی توانمند نباشد، در آزمونها قبول نخواهد شد. در حالی که ممکن است این فرد استعدادهای دیگری همچون ادبی، هنری و یا غیره داشته باشد. مورد دوم هم اینکه فارغالتحصیلان سمپاد میگویند در این مدارس صرفاً توانمندیهای علمی افراد مدنظر بوده و تقویت میشود و مهارتهای هوش هیجانی به کل اهمیتی ندارد. آیا درست است؟
آزمون ورودی سمپاد برای پایه هفتم آزمون هوش است که البته محدود به هوش ریاضی نیست و مثلاً بخشی از آن به هوش کلامی مربوط است. اینکه خانوادهها برای موفقیت فرزندانشان به کلاسهای آموزشی رو میآورند، هر چند مطلوب ما نیست، ولی تا حدی اجتنابناپذیر است. ما در سالهای اخیر تلاش کردهایم با از بین بردن کلیشههای آزمون، اثرگذاری مؤسسات را کاهش دهیم و به نظر میرسد تا حدی موفق بودهایم. از سوی دیگر برای اینکه دانشآموزان هدف تا پیش از آزمون با نوع سؤالهای ما تا حدی آشنا شوند مسابقهای تلویزیونی با عنوان هوشیار را طراحی و در شبکه آموزش روی آنتن بردیم. این مسابقه چند بار از شبکههای مختلف صدا و سیما پخش شد و تمام قسمتهای آن نیز در تلوبیون قابل دریافت و استفاده است.
ما در آزمون ورودی سمپاد استعداد ادبی و هنری را نمیسنجیم و ادعای کشف و پرورش این استعدادها را هم نداریم. البته برای دانشآموزان برنامههای هنری و فرهنگی و... هم وجود دارد و در بین همین دانشآموزان که از نظر هوش بالا هستند در عرصههای هنری و ادبی و... هم افراد برجستهای تربیت شده و میشوند.
درباره پرورش هوش هیجانی آیا در مدارس عادی ما کار خاصی برای هوش هیجانی میشود؟ نمیتوان موضوعی که هیچجا وجود ندارد را نقطه انتقاد به سمپاد قرار داد. اینکه برخی فارغالتحصیلان گفتهاند که در سمپاد مهارتهای هوش هیجانی به کل اهمیتی ندارد هم جای بحث دارد. به هر حال برخی فوق برنامهها مثل مسابقات ورزشی سمپاد، کارهای گروهی و... میتواند به تقویت جنبههایی از هوش هیجانی کمک کند.
به هر صورت این توقع وجود دارد.
چه کسی این توقع را ایجاد کرده؟ آیا مسئول یا مدیری اعلام کرده است که ما در سمپاد هوش هیجانی را تقویت میکنیم؟ مسئلهای هست و آن هم اینکه در کل آموزش و پرورش، دانشگاه به طور افراطی برای اولیا جذابیت دارد، چراکه فکر میکنند قرار است آینده فرزندشان را تعیین کند. این جاذبه دانشگاه تمام ابعاد آموزش و پرورش را تحت تأثیر قرار میدهد. اولیا را تحت تأثیر قرار میدهد و اگر معلمی یا مدیری، به خصوص در سالهای آخر دبیرستان بخواهد فعالیتهایی داشته باشد که در خط کنکور نباشد، حتی اردوی علمی، که لزوماً موجب تقویت دروس و مهارت تستزنی نمیشود، اولیا چه میگویند؟ اکثراً میگویند «وقت بچهها را نگیرید؛ اینها قرار است کنکور بدهند، اردو و بازدید به چه دردشان میخورد؟!» درصد خیلی کمی هستند که بگویند کار فرهنگی هم لازم است.
یا مثلاً برای سنجیدن وضعیت یک مدرسه، اکثر افراد و احتمالاً خود شما، به میزان خروجی آن و رتبههای برتر کنکورش دقت میکنند. نمیگویند این مدرسه در سال هفت اردو برده است پس مدرسه خوبی است. حتی در مدارس تربیت دینی هم همینطور است. معیار سنجش مدارس همین وضعیت علمی و خروجی آن است، خروجی هم که یعنی قبولیهای دانشگاه.
در این شرایط، حال درست یا غلط، مدارس سمپاد دیگر چه نقشی باید ایفا کنند؟ با این وجود فعالیتهای فوق برنامه و فرهنگی در مدارس سمپاد در مقایسه با مدارس دیگر بسیار بالاتر از سطح متوسط است.
مدتی پیش گفتوگویی با خانم حکیمزاده داشتیم که ایشان جمله خوبی گفتند؛ «تأثیر معدل در کنکور طوری جدی شده است که انگار فرزندانمان را به مدرسه میفرستیم تا فقط کنکور بدهند و بروند دانشگاه!» به این معنا که فضای رقابت بسیار جدیتر از قبل شده است.
اینکه چیز جدیدی نیست. چهل یا پنجاه سال است که بچهها را به مدرسه میفرستیم تا کنکور خوبی بدهند و به همین دلیل اولیاء فرزندانشان را به کلاسهای مؤسسات تستزنی میفرستند.
در واقع مسئله رقابتی است که آموزش و پرورش آن را تشدید کرده است.
لزوماً رقابت بر سر امتحانهای نهایی یا تستهای کنکور نیست. این رقابتها بر سر ورود به دانشگاه است به همین خاطر هر چیزی هم که به دانشگاه اتصال پیدا کند، کاملاً خودکار رقابت ایجاد میکند. مثل این میماند که بگویند افراد با این شاخص بدنی و وزنی میتوانند وارد دانشگاه شوند؛ در ادامه قطعاً خانوادهها تلاش میکنند تا فرزندانشان را به این ایدئال وزنی برسانند و همین مصداق بارز رقابت ایجاد شدن است.
منظور این است که در حال حاضر به جایی رسیدهایم که آموزش به کل فراموش شده است.
قبلاً هم همینطور بود. قبلاً میگفتند فلان مدرسه تستزنی کار میکند و خیلی خوب است؛ چطور خوب بود؟ بخشهایی از کتاب که در کنکور نمیآمد کلاً کار نمیشد و درسهایی که در کنکور نبود کلاً در حاشیه بود. بهترین معلمها هم مجبور میشوند تسلیم این جوّ شوند.
بحث این است که همین رقابت را سمپاد افزایش میدهد.
به چه صورت؟ ببینید اینجا کنکور وجود دارد برای ورود به دانشگاه و مشکلاتی که در همین راستا به وجود آورده است. سمپاد اینجا چه مشکلی به وجود آورده؟ چه سمپاد باشد چه نباشد، این رقابت بر سر ورود به دانشگاه برقرار است. این بچهها چه به مدارس سمپاد بیایند و چه نیایند، توسط جامعه و خانواده با این رقابت درگیر میشوند. سمپاد البته امکان موفقیت دانشآموزان مستعد را در نقاط مختلف کشور، در مقایسه با تهران، افزایش میدهد.
سمپاد در درون خودش این رقابت را دارد. برای مثال تراز علمی مشخصی دارد که اگر دانشآموزی این تراز را به دست نیاورد، اخراج خواهد شد. طبق صحبتم با فارغالتحصیلان حداقل معدل برایشان پانزده بوده و زیر این عدد، اخراج میشدهاند.
معدل بالای پانزده که امری رقابتی نیست. در رقابت بودن یعنی برای مثال هر سال از بین صد نفر هشتاد نفر اول را نگه دارند و باقی را اخراج کنند! حتی اگر معدل بالای هجده داشته باشند. این میشود ساختار رقابتی.
به نظر شما در رقابت قرار نمیگیرند؟
خیر، شرط معدل 15 موجب رقابت نمیشود. برای مثال در مدرسه عادی میگویند معدل زیر ده دانشآموز مردود میشود. آیا این موجب رقابت میشود؟
خیر این رقابت نیست، این قانون همه جا برقرار است.
چون همه جا برقرار است میگویید موجب رقابت نمیشود؟ شرط معدل 10 رقابتی نیست چون بر مبنای رتبه نیست و این امکان هست که همه آن را کسب کنند.
شرط معدل یک اصل است و در تمام نظام آموزشی برقرار، از دبستان گرفته تا دانشگاه؛ علت آن هم این است که من مدرس پایه بالاتر اطمینان داشته باشم که این مخاطب، دانشآموز و یا دانشجو سطح مناسبی از تراز علمی را داراست و یک پسزمینهای دارد که من بتوانم به او مطالبی بیاموزم. بالاخره باید یک تضمینی برای صلاحیت داشتن دانشآموز برای رفتن به پایه بالاتر وجود داشته باشد. حال عدد این شرط در هر موقعیتی متفاوت است، یک جا ممکن است ده باشد یک جا هفت و یک جا دوازده. برای بچههای تیزهوش هم به تناسب توانایی یادگیریشان طبیعتاً این عدد بالاتر است. شما میگویید هیچ شرطی نباشد؟! این که نمیشود. نمیشود بگوییم شمای دانشآموز هر طور که این سالها را سپری کردی، درس خواندی یا نخواندی، هیچ فرقی ندارد. اینطور نمیشود. ساز و کار نظام آموزشی به هم میریزد.
سرمنشأ این فضای رقابتی که میفرمایید همان دانشگاه است که اینجا دیگر تفاوتی نمیکند دانشآموز در مدرسه سمپاد باشد یا غیرانتفاعی یا دولتی. در هر صورت در این فضا قرار خواهد گرفت. اتفاقاً طبق تجربه بنده رقابت در مدارس سمپاد، به نسبت مدارس غیرانتفاعی همتراز به لحاظ علمی و حتی سالمتر است. چراکه مدارس غیرانتفاعی ساز و کاری دارند مبنی بر عرضه کردن خودشان در بازار برای جذب دانشآموزان بیشتر. حال چگونه این کار را انجام میدهند؟ تابلو میزنند و یا در سایت و فضای مجازی آمار و ارقام اعلام میکنند که این تعداد قبولی و رتبه برتر کنکور داشتهاند. اولیاء هم میروند با یک هزینه کلان فرزندشان را ثبتنام میکنند تا به واسطه این مدرسه قبولی خوبی در کنکور کسب کند. در حالی که مدارس سمپاد نیازی به چنین چیزی ندارند. چون دولتی است و غیرانتفاعی نیست و به این تبلیغات و جذب مشتری نیاز ندارد، فشار همهجانبه بر تراز علمی دانشآموزان نمیآورد. البته که تعدادی مدارس سمپاد هم به تقلید از مدارس غیرانتفاعی، ممکن است این کار را انجام دهند که اشتباه است. اما منظور بنده این است که لزوماً الگوی مدارس سمپاد به این صورت فزاینده رقابت نیست، چراکه مانند غیرانتفاعی به این تبلیغات برای تأمین بودجه نیازی ندارد.














