آزاده شریفی، فارغ التحصیل و دبیر ادبیات فرزانگان تهران: از مهر 1385 که ما پنج نفر دانشآموز علوم انسانی سمپاد شدیم هجده سال گذشته است. زمانی طولانی برای یک عمر کوتاه، زمانی اندک در درازنای تاریخ. آنچه در این مدت مسلماً تغییر کرده است جا افتادن کلاس علوم انسانی در مجموعه مدارس سمپاد است. این مسیر بسیار پر فرازونشیب بوده و مثل هر چیز دیگری در این سرزمین دستخوش حب و بغضها و نظر شخصی افراد. اما در مهر 1403 اغلب مدارس سمپاد در تهران و شهرهای دیگر و حتی شهرهای کوچکتر حداقل یک کلاس علوم انسانی دارند؛ در کنکور علوم انسانی سمپادیها با مدارس دیگر رقابت میکنند. در المپیاد ادبی و دیگر المپیادهای نوظهور علوم انسانی نماینده و مدالآور دارند و سمپادیای که علوم انسانی بخواند یا خوانده باشد دارد روزبهروز مصداقهای بیشتری مییابد. اما هنوز مسائلی در کار است:
1. نگاه از بالا به پایین به علوم انسانی: چهره نرگس جلوی چشمم است. پدرش پزشک بود و گفته بود: «ترجیح میدم بچهام درس نخونه و منشی مطب خودم بشه تا بره علوم انسانی رتبه یک بشه»... اشکهای شیدا، ناامیدی مادر یاسمن و آن جمله دردناکش: «به خدا من راضیم، باباش نمیذاره».
این اتفاقات متأسفانه مربوط به ده سال پیش یا بیشتر نیستند. خاطرات همین امسال و پارسال هستند. آن نگاه که «تنبلها میروند علوم انسانی میخوانند/ علوم انسانی خواندن یعنی فقیر و بدبخت و بیکار ماندن/ علوم انسانیخوانده همیشه زیردست مهندس و دکتر است» هنوز در کنه بعضی قلبها و مغزها پابرجاست. فقط یک عده با خودشان و جهان مدرن نو در رودربایستی ماندهاند و آن را بهصراحت به زبان نمیآورند.
تا آن تغییر بنیادین هنوز راه زیادی در پیش داریم و حتی گرایش به علوم انسانی هم نتیجه ناگزیر ناامیدی از رشتههای مهندسی و بازار کار و مهاجرتشان و ظرفیت محدود رشته تجربی برای پذیرفتن دانشجوی پزشکی است تا باور به علوم انسانی و جایگاه آن در جامعه.
در پانزده سال گذشته به اقتضای رشتهام در کنار سمپاد در بسیاری مدارس فرهنگ تدریس کردهام. آنها کارشان را بهخوبی انجام میدهند و دانشآموزان علاقهمند و باانگیزهای دارند. سمپاد فعلاً به داشتن کلاس علوم انسانی قانع شده اما بهزودی باید با این پرسش نیز مواجه شود؛ علوم انسانی خواندن در سمپاد چه مزیتی دارد؟ علوم انسانی سمپاد چه ارزش افزودهای دارد؟
۲. نداشتن مرکز مشخص: چند سال پیش قرار بود یکی از فرزانگانها متولی علوم انسانی کل سمپاد باشد. این اتفاق به دلایلی ناتمام ماند. هنوز هم نه مرکزی رسماً برای علوم انسانی تعریف شده، نه حتی در اداره سمپاد کسی با سمت مستقیم «مسئول علوم انسانی» وجود دارد. برنامهریزیهای رشته علوم انسانی در سطح مدرسهها صورت میپذیرد و بستگی به نظر مدیر و معاون آموزشی دارد. مدیر و معاون آموزشیای که نمیشود توقع داشت دغدغه اصلیشان علوم انسانی باشد. در چارت اداری و سازمانی سمپاد جای نماینده و مسئول علوم انسانی خالی است. وقتی نماینده نیست، اسناد و برنامههای کشوری و منطقهای هم نیست. نظارتی بر عملکرد مدارسی که علوم انسانی دارند هم نیست و همه چیز نتیجه شانس و اتفاق است.
۳. مشکل ورودی: برای کسانی که متقاضی ورود به دهم انسانی در هر یک از مدارس سمپاد هستند آزمون و مصاحبه مجزایی وجود ندارد. بخشی از ورودیها فارغ التحصیلان متوسطه اول سمپاد هستند که از روی ذوق و انتخاب شخصی به علوم انسانی آمدهاند؛ چرا که در برنامه هدایت تحصیلی متوسطه اول کارویژهای برای علوم انسانی تعریف نشده است. بخشی از ورودیها هم از مدارس دیگر و از طریق همان آزمون اصلی وارد سمپاد میشوند. فرایند پذیرفتن دانشآموز در رشته علوم انسانی سمپاد سالهاست برنامه و اصول مشخصی ندارد و این امر باعث شده تعداد زیادی دانشآموز علوم انسانی ضعیف و متوسط وارد مدارس شوند و سطح عمومی علوم انسانی را هم به لحاظ علمی و هم در آمارها و نمرات رسمی کاهش دهند.
در حال حاضر، تعداد فارغالتحصیلان علوم انسانی سمپاد آن قدر است که بتوانند چندین مدرسه را اداره کنند یا برای دانشآموزان فعلی برنامه بریزند. همچنین متخصصان دلسوز و دغدغهمندی وجود دارند که سالهاست بدون اسم و عنوان رسمی دارند برای روشن نگه داشتن چراغ علوم انسانی در سمپاد میجنگند و خون دل میخورند. باید دید مسئولان و صاحبان امور چه برنامهای دارند. امیدوارم در برنامهریزیهای جدید سمپاد علوم انسانی فراموش نشود.














