سیدمحمد بطحایی، وزیر سابق آموزش و پرورش: کشف استعدادهای کودکان و نوجوانان و فراهم آوردن شرایط و امکانات لازم برای رشد و ارتقای این استعدادها، یکی از مهمترین وظایف دولتها و نظامهای آموزش و پرورش کشورهاست. این مهم از جمله موارد مشترکی است که صرف نظر از رویکردهای سیاسی و اقتصادی دولتها، تقریباً در همه کشورها مورد توجه قرار دارد و برنامهریزی آموزشی و درسی متناظر و منطبق با این وظیفه مهم طراحی و به اجرا در میآید.
در مبانی تعلیم و تربیت دینی و اسلامی نیز، مربی همین وظیفه را بر عهده دارد یعنی مربیان جامعه (اعم از خانواده و نهادهای اجتماعی تربیتی و...) باید شرایط و زمینههای لازم را برای شناسایی، رشد و شکوفایی استعدادهای فرزندان جامعه خود به نحوی فراهم آورند که هر فرد متناسب با نوع و زمینههای استعدادی خود و به تعبیر سند تحول آموزش و پرورش ساحتهای ششگانه تربیت، امکان پیشرفت را به دست آورد و بتواند سهم خود را در تعالی جامعه ایفا کند.
بدیهی است همه انسانها ذوق و استعداد یکسان نخواهند داشت و هر فردی ممکن است در زمینهای خاص استعدادی برتر داشته باشد و در سایر زمینهها نسبت به افراد دیگر از استعداد و یا ذوق کمتری برخوردار باشد. فردی در زمینههای ادبی صاحب استعدادهای ذهنی برتر است و فردی دیگر در حوزه مهارتهای ورزشی و بدنی تواناییهای برتری را نسبت به دیگری دارد. نوجوانی در حوزههای زیباییشناختی و هنری اثری قابل توجه از خود بر جای میگذارد و نوجوانی دیگر در عرصه علمی و پردازشهای ذهنی و حافظه توانمند است ولی آنچه که یک نظام آموزشی باید مراقب آن باشد، توجه برابر به زمینههای مختلف در استعدادهای متفاوت و متنوع کودکان و نوجوانان است که دریک نظام تعلیم و تربیت پیشرفته این مهم به عنوان شاخصه مطلوب در قضاوت و توسعهیافتگی نظام آموزشی شناخته میشود.
به عبارتی دیگر، تمرکز نظامهای آموزشی صرفاً بر یک یا دو حیطه از استعدادها (مثلاً علمی و یا ورزشی) بزرگترین نقطه ضعف یک نظام آموزشی است که به تعبیر سند تحول آموزش و پرورش نگاه تمامساحتی به تربیت ندارد و در چنین نظام آموزشی صرفاً معدودی از دانشآموزان فرصت رشد و پیشرفت پیدا میکنند و الباقی به دست فراموشی سپرده شده و به سرنوشتی که مسیر زندگی برای آنها تعیین میکند واگذار میشوند. اجازه دهید از این موضوع، بحث را در دو مسیر ادامه دهم، مسیر اول بحث محتوایی در شناسایی و پیشرفت استعدادهاست که آنچه در سطور بالا ارائه شد ناظر بر این بحث محتوایی است.
هرچند نظام آموزشی در کشور ما هم متأسفانه از جمله نظامهای آموزشی است که دارای رویکرد تکساحتی (صرفاً علمی) و آن هم به صورتی ناقص که صرفاً در لایه حافظه متمرکز شده است شناخته میشود. به عبارت دیگر در مدارسی که مدعی توجه به استعدادهای برتر دانشآموزان هستند، فقط استعدادهای علمی آن هم در اولین لایه آن یعنی دانش و در سطحیترین طبقه آن یعنی حفظ کردن و به خاطر سپردن مفاهیم و موضوعات علمی مورد تأکید قرار دارد و در قالب مدارس، چالش جدی و اصلی دنیای امروز آموزش یعنی یادگیری عمیق (Deep Learning) متأسفانه هیچ محلی از توجه و تأکید را ندارد.
اما در کنار همین بحث محتوایی با همه کاستیهایی که مختصراً ذکر شد، مسیر دوم، روش و ابزارهای شناسایی، پرورش و هدایت استعدادهای برتر است که مشکل نظام آموزشی ما در این مسیر دوم به مراتب مخربتر و ویرانگرتر از موضوع محتوایی است. هرچند ممکن است این نوشته قدری مطول شود اما اجازه دهید با ذکر تجربهای از کشور روسیه اهمیت این مهم یعنی روش را قدری روشنتر سازم.
در سفری که به مناسبت رویدادی علمی در حوزه آموزش به کشور روسیه داشتم مهمترین تجربه کشور روسیه در این موضوع یعنی شناسایی و پرورش استعدادهای برتر دانشآموزان را از وزیر آموزش آن کشور جویا شدم. او پس از مکثی گفت در روسیه با آموزشی که به مدیران مدارس میدهیم، دانشآموزانی که در حیطههای علمی (با تأکید بر علوم پایه)، ورزشی، هنری و... نشانههایی از استعداد برتر را دارا باشند شناسایی و همهساله در اردوگاهی در سنتپیترزبورگ چند روزی گرد هم جمع میشوند. در این اردو، نخبگان و صاحبان افتخار ملی یا جهانی در حوزههای مختلف دعوت میشوند و همراه با دانشآموزان مستعد در همان رشته تخصصی چند روزی را زندگی خواهند کرد.
در این چند روز، شخصیت علمی دارنده نوبل به جای آنکه به مستعدان علمی (مثلاً در رشته فیزیک)، درس فیزیک ارائه دهد، به او مسیر زندگی خود و چگونگی فائق آمدن بر مشکلات، نحوه دسترسی به اطلاعات و تجارب پیشینیان، سختکوشی و خستگیناپذیری در مسیر دستیابی به هدف و... را بازگو میکند. به جای آنکه به او ماهی دهد ماهیگیری را به او میآموزد. به جای آنکه به او ریزهکاریهای آزمونهای تستی و حتی ظرافتهای سؤالات تشریحی را یاد دهد، به او مقاومت و سرسختی در شرایط دشوار زندگی خود و چگونگی پیروزی بر آن سختیها را بازگو میکند.
خانم وزیر در واگویی این تجربه ارزشمند روسیه با ذکر نمونهای از دارنده جایزه نوبل که در حین بیان خاطرات زندگی خود به بچهها، دقایقی گریسته است حتی خود قدری احساسی شد و با بغض این خاطره را بیان کرد؛ و این همان مسیری است که متأسفانه نظام آموزشی ما از آن خطا رفته است و صد افسوس هرساله بدتر از سال قبل بر ادامه این مسیر انحرافی اصرار دارد.
اگر در گذشته صرفاً مدارس استعدادهای درخشان کم و بیش با این خطای راهبردی در نظام آموزشی مواجه بوده است، اندک اندک مدارس نمونهدولتی، مدارس غیردولتی، مدارس شاهد و حتی مدارس دولتی که درست یا غلط در محله خود به عنوان مدرسه ممتاز شناخته شدهاند در این مسیر خطرناک قرار گرفتهاند و نتیجه آن شده است که با این روش غلط و ناصحیح در شناسایی، انتخاب، پرورش و هدایت استعدادهای برتر، اولاً، همه برنامههای آموزشی و درسی مدارس به جای توجه به اهداف پرورشی و عنایت به سایر ساحتهای تربیت، صرفاً بر محفوظات متمرکز شده است.
ثانیاً، علیرغم آنکه بسیاری از فرزندان ما از حیث تواناییهای ذهنی در حیطه علمی فردی عادی هستند، این تلقی و باور را به خانواده تلقین کردهایم که فرزند شما نابغه علمی است و وظیفه والدین اقتضا میکند با همه امکانات و منابع خود برای رسیدن فرزند خود به سطوح بالای علمی به اوکمک کنند و خدا میداند این فشار غیرمنطقی به فرزندان چه بر سر روح و روان و شخصیت آنها آورده است.
ثالثاً؛ سودجویانی که از این بازار مکاره، منافع مالی و اقتصادی فراوانی به دست آوردهاند، همچون مافیایی در مسیر اصلاح و تحول نظام آموزشی قد علم کرده و با زر و زور و تزویر خود، راه را برای هر تحولی مسدود کردهاند.
رابعاً؛ از همه مخربتر آنکه نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی که باید در دوران مدرسهای یکی از منابع برنامههای درسی و آموزشی باشد مضمحل شده و در بهترین حالت برنامه درسی قصدشده یا اجرا نمیشود و یا به تعبیر برنامهریزان درسی کسب نمیشود.
اما در پاسخ به این سؤال که اکنون چه باید کرد؛
1- مهمترین راهکار که اصلیترین پیش نیاز به شمار میآید، پذیرفتن و باور این مشکل به عنوان مانعی جدی برای رسیدن به نظام آموزش و پرورش مطلوب و مورد نظر جامعه است. اهمیت دادن به این مسئله مهم به گونهای که دغدغه اصلی جامعه و افکار عمومی آن باشد شرط اصلی برای حل مشکل خواهد بود.
تا زمانی که جامعه و به تبع آن سیاستگذاران ارشد کشور، این معضل جدی و تأثیرگذار را در آینده فرزندان و مردم باور نداشته باشند و به آن اولویت ندهند نمیتوان اقدامات مؤثر و با دوامی را انتظار داشت و هر برنامه یا اقدامی، حداکثر تا تغییر مدیران و سیاستگذاران بعدی استمرار خواهد داشت و پس از آن متوقف و جای خود را به برنامهای دیگر خواهد سپرد و نتیجه همان خواهد بود که اکنون شاهدیم.
2- سند تحول آموزش و پرورش به عنوان نقشه راهی که حاصل تجارب انباشته و تلاشهای پس از انقلاب اسلامی برای تحول و تغییر شرایط ناخوب آموزش و پرورش است، صرف نظر از برخی مشکلات و نارساییهای آن و بهویژه تأیید کلیات آن از سوی مدیران ارشد کشور، همچنان مناسبترین نسخه بهبود وضع موجود است. اجرای این سند و زیرنظامهای آن ولو تدریجی، میتواند گامهای مؤثری را برای کاهش این معضل جدی در نظام آموزشی بردارد. سند برنامه درسی ملی به عنوان یکی از اسناد مرتبط با سند تحول، راهکارهای مؤثر و بهروزی را برای تغییر وضعیت موجود و حصول شرایط مطلوب ارائه کرده است.
اما نکته مهم؛ همانطور که در رهنمودهای اخیر مقاممعظمرهبری نیز تأکید شده است، به جای طراحی مجدد اسناد راهبردی و طرحهای تحولی، همه همت و جزمیت خود را برای اجرای سند تحول آموزش و پرورش به کار گیریم که در این صورت، زمان و منابع فراوانی را صرفهجویی خواهیم کرد.
3- از آنجایی که این چالش در بسیاری از کشورهای دیگر نیز مسئله اساسی نظام آموزشی است، در دهه اخیر تلاشهای فراوانی به ویژه در کشورهای در حال توسعه برای فائق آمدن براین چالش صورت گرفته است. این تلاشها از تغییر و اصلاح برنامههای درسی شروع شده است و ادامه آن به اصلاح برنامههای آموزشی و مدیریت منابع انسانی در نظامهای آموزشی استمرار یافته است و حتی تأثیرات خود را بر مهندسی تجهیزات آموزشی و تکنولوژیهای یاددهی-یادگیری بر جای گذاشته است. بیشک مطالعه دستاوردهای سایر کشورها به ویژه کشورهایی که از حیث فرهنگ و نظام ارزشی به کشور ما نزدیکتر هستند ضرورتی اجتنابناپذیر به شمار میآید.
4- در نظام آموزشی که مخاطب اصلی آن انسان با همه ویژگیهای خاص او است، تغییر و تحول را از هر کجا آغاز کنیم، اولین گام و دروازه شروع آن، نیروی انسانی و معلم است. پله اول برای آغاز چنین تحولی آیندهنگری، ارتقای شایستگیهای معلم و تقویتانگیزههای اوست. این اقدامها از جمله اقداماتی است که در سالهای گذشته و در تمامی تلاشهایی که برای تحول نظام آموزشی کشور صورت گرفته است عمدتاً به دلیل ضعف منابع مالی، نادیده گرفته شده است و به همین دلیل مهم، آن تلاشها نیز نتوانسته است به ثمر بنشیند و اهداف خود را محقق سازد.
امیدوارم تلاش روزنامه وزین «فرهیختگان» در پرداختن به این موضوع مهم، سرآغازی باشد برای توجه مجدد سیاستگذاران آموزشی و دولتمردان کشور که اکنون نیز خیلی دیر شده است.
شماره ۴۳۸۴ |
صفحه ۱۴ |
جامعه
دانلود این صفحه
ضرورتهای بازنگری در شناسایی و پرورش استعدادهای برتر دانشآموزان














