علی ملکی، خبرنگار گروه سیاست: مرور وعدهها و سیاستهای شکستخورده دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد که او خیلی هم شبیه به تصویر برساختیاش یعنی «یک معاملهگر همیشه پیروز» نیست. برقراری 24ساعته صلح در اوکراین، فتح کانادا، تصرف گرینلند، تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا، اعمال سلطه بر کانال پاناما، ایده آتشبس در غزه و انتقال جمعیتی فلسطین و اعتراضات ناشی از اخراج کارمندان فدرال بخشی از ادعاها و جاهطلبیهای شکستخوردهای است که ترامپ را از تصویرش دور میکند. تصویری که او از خودش نمایش داد و در شعار انتخاباتی «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم» و همچنین پرتره درهم مراسم تحلیفش متبلور شد. حالا اتفاقات رخداده در زمین واقعیت نشان میدهد که این تصویر بیش از پیش خدشهدار شده و فاصله زیادی بین تبلیغات او و واقعیت وجود دارد.
عقبنشینی زودهنگام از جنگ تعرفهها
سیاست تعرفههای تجاری ترامپ، یکی از جنجالیترین سیاستهای وضعی او از زمان ریاستجمهوریاش است. ترامپ از همان روزهای ابتدایی بازگشت به قدرت، تعرفههای سنگینی بر واردات از دهها کشور اعمال کرد، با این ادعا که این اقدام برای حفاظت از صنایع و مشاغل آمریکایی ضروری است؛ با این حال، چند روز پس از اجرای این سیاست، به دلیل آشوب بازار و فشار از سوی رقبای سیاسی مانند باراک اوباما، مجبور شد این تعرفهها را برای 90 روز تعلیق کند. کارشناسان معتقدند که این تصمیم ترامپ پس از کاهش شدید شاخصهای بازار و هشدارهای اقتصادی درباره احتمال رکود گرفته شد. این عقبنشینی نشاندهنده محدودیتهای قدرت در برابر فشارهای داخلی و اقتصادی بود. با این حال ترامپ روز گذشته تعرفههای واردات از چین را به 145 درصد افزایش داد و چین هم در اقدامی متقابل، تعرفه واردات کالاهای آمریکایی را به 125 درصد رساند تا همچنان یک شریان از جنگ تعرفهای باقی بماند.
از ایالت پنجاه و یکم چهخبر؟
یکی از اولین پروژههای ترامپ در راستای سیاستهای توسعهطلبانهاش، چشمدوختن به کانادا بود. او این کشور را «بخشی طبیعی از خاک ایالات متحده» خواند و در سخنرانیای که در میان هوادارانش داشت، نقشهای را نمایش داد که کانادا را به عنوان پنجاهویکمین ایالت آمریکا نشان میداد. این ادعا بلافاصله با واکنشهای تند از سوی مقامات کانادایی همراه شد. جاستین ترودو، نخستوزیر وقت کانادا، ضمن رد این اظهارات، تأکید کرد که کشورش «هرگز» بخشی از ایالات متحده نخواهد شد و اقدام ترامپ را بیاحترامی آشکار به حاکمیت ملی کانادا دانست. اما ترامپ که عادت به ایجاد چنین نارضایتیهایی داشت، تصمیم گرفت از ابزار اقتصادی برای فشار بیشتر استفاده کند. او تعرفه ۲۵درصدی بر واردات از کانادا را اعمال کرد و حتی تهدید کرد که این تعرفه در آینده افزایش خواهد یافت. این اقدام تنشهای دیپلماتیک را شدت بخشید و منجر به تحریمهای متقابل از سوی کانادا شد. ترودو در پاسخ، از شهروندان کانادایی خواست که از سفر به آمریکا خودداری کنند و در اقدامی نمادین، قراردادهای تجاری جدیدی با اتحادیه اروپا و آسیا امضا کرد تا وابستگی اقتصادی کشورش به آمریکا را کاهش دهد؛ اما با افزایش هزینههای تجاری و نارضایتی شرکتهای آمریکایی، ترامپ در نهایت ناچار به تعلیق تعرفهها شد.
رئیسجمهور آمریکا هم نتوانست نام خلیجی را عوض کند
ترامپ بار دیگر در تلاش برای بازتعریف جغرافیا، به سراغ خلیج مکزیک رفت. او این بار پیشنهاد داد که نام این خلیج به «خلیج آمریکا» تغییر کند. این اقدام با واکنشهای گستردهای در سطح بینالمللی روبهرو شد و دولت مکزیک بهشدت آن را محکوم کرد. ترامپ اینجا هم بیدرنگ با اعمال تعرفه ۲۵درصدی بر صادرات مکزیک جنگ تجاری جدید را آغاز کرد. این اقدام نهتنها اقتصاد مکزیک را تحت فشار قرار داد، بلکه تولیدکنندگان آمریکایی را نیز که به قطعات و مواد اولیه وارداتی از مکزیک وابسته بودند، دچار مشکل کرد. کلودیا شاینباوم، رئیسجمهور مکزیک، ضمن محکوم کردن این اقدامات، اعلام کرد که کشورش آماده مقابله با فشارهای اقتصادی واشنگتن است؛ اما با افزایش هزینهها برای مصرفکنندگان آمریکایی و فشار کنگره، ترامپ مجبور به عقبنشینی از موضع خود شد.
کانال پاناما همچنان برای پاناما
کانال پاناما هم از جمله نقاطی بود که به سیاستهای توسعهطلبانه ترامپ نه گفت. او در مراسم تحلیف ریاستجمهوریاش، با اشاره به این گذرگاه استراتژیک، اعلام کرد: «ما کانال پاناما را به چین ندادیم، بلکه آن را واگذار کردیم. و حالا زمان آن رسیده که دوباره آن را پس بگیریم!» این سخنان، موجی از واکنشها را به همراه داشت، بهویژه از سوی دولت پاناما که اداره این کانال را در اختیار دارد. ترامپ پیشتر نیز در شبکههای اجتماعی، ادعای عجیبی را مطرح کرده بود مبنی بر اینکه «سربازان چینی» کنترل این کانال را در دست دارند و ایالات متحده باید برای بازپسگیری آن اقدام کند. در واکنش، دولت پاناما اعلام کرد که هرگونه دخالت خارجی در اداره کانال را غیرقابل قبول میداند و برای دفاع از حاکمیت خود آماده است. روز پنجشنبه (21 فروردین) پاناما اعلام کرد که ایالات متحده پس از مذاکرات، حاکمیت این کشور بر کانال پاناما را به رسمیت شناخته است. دو کشور توافق کردند آموزشهای نظامی آمریکا در پاناما گسترش یابد، اما پاناما تأکید کرد که اجازه تأسیس پایگاههای نظامی دائمی را نخواهد داد. پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، در سفر به این کشور، کانال را منطقهای استراتژیک خواند که باید با همکاری آمریکا و نه چین حفاظت شود. او ادعا کرد آمریکا به دنبال کاهش نفوذ چین در کانال است، ادعایی که پاناما رد کرد و گفت چین کنترلی بر کانال ندارد. هگست در پایان سفرش به این کشور، حاکمیت پاناما بر این کانال را تأیید کرد.
دفن آرزوهای ترامپ زیر آوار غزه
یکی از مهمترین وعدههای انتخاباتی ترامپ، پایان دادن به جنگ غزه بود. او حتی در ادامه تهدید کرده بود که در خاورمیانه جهنمی به راه خواهد انداخت و «تصاحب» غزه و انتقال جمعیت فلسطینی آن به کشورهای همسایه مانند مصر و اردن هم از دیگر جاهطلبیهایش بود. او مدعی شد که این منطقه میتواند به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل شود، جایی که سرمایهگذاران بینالمللی برای ساخت هتلها، مراکز تفریحی و مناطق تجاری جذب شوند. اما این ایده، که در ظاهر نوعی توسعه اقتصادی بود، بلافاصله با واکنش شدید جامعه بینالملل مواجه شد. در داخل آمریکا نیز، این طرح حتی میان برخی از جمهوریخواهان با تردید روبهرو شد. دیپلماتها هشدار دادند که چنین اقدامی میتواند بحران منطقهای را تشدید کند و به درگیریهای گستردهتر بینالمللی دامن بزند. همچنین، کشورهای هدف این طرح، از جمله مصر و اردن، به صراحت اعلام کردند که حاضر به پذیرش چنین سناریویی نیستند. در نهایت، این پیشنهاد هیچگاه از مرحله حرف فراتر نرفت و به یکی دیگر از پروژههای ناکام ترامپ تبدیل شد.
یخزدگی ایدهٔ تصرف گرینلند
جاهطلبیهای بی حد و مرز ترامپ در یک جزیره یخی در اقیانوس منجمد شمالی هم شکست خورد. او این سرزمین پوشیده از یخ را نهفقط یک سرمایهگذاری تجاری، بلکه ضرورتی استراتژیک برای امنیت ملی ایالات متحده معرفی کرد. اما این این ایده نهتنها با تمسخر گسترده در رسانهها و محافل سیاسی روبهرو شد، بلکه به روابط دیپلماتیک آمریکا و دانمارک، یکی از متحدان قدیمی ناتو، ضربهای جدی زد.
ترامپ اولین بار در دوره اول ریاستجمهوریاش در سال 2019 ایده خرید گرینلند را مطرح کرده بود، اما در سال 2025 با بازگشت به قدرت، این رؤیا را با جدیت بیشتری دنبال کرد. او در یک سخنرانی در فلوریدا، گرینلند را «جواهری در تاج آمریکا» خواند و ادعا کرد: «این جزیره برای دفاع از ما در برابر تهدیدات قطب شمال و حتی چین و روسیه حیاتی است. ما میتوانیم آنجا پایگاههای نظامی و حتی یک مقصد توریستی لوکس بسازیم!» او حتی نقشههایی را در شبکه اجتماعی تروث منتشر کرد که گرینلند را بهعنوان بخشی از خاک آمریکا نشان میداد.
این جاهطلبی نهتنها به نتیجه نرسید، بلکه روابط آمریکا و دانمارک را که دههها بهعنوان متحدان نزدیک در ناتو همکاری داشتند، تیره کرد. دانمارک، که پیشتر از سیاستهای ترامپ در زمینه تغییرات اقلیمی و ناتو دلخور بود، اینبار علناً از نگرش استعماری او انتقاد کرد. مذاکرات برای همکاریهای نظامی در قطب شمال، که قرار بود تقویت شود، به حالت تعلیق درآمد و گرینلند اعلام کرد ترجیح میدهد با شرکای اروپایی مانند نروژ همکاری کند تا آمریکا.
شکست صلح 24ساعتهٔ اوکراین
یکی از مهمترین وعدههای انتخاباتی ترامپ، پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین ظرف 24 ساعت پس از ورود به کاخ سفید بود. او بارها ادعا کرد که تنها با یک تماس تلفنی با ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی، میتواند صلح را برقرار کند. ترامپ این وعده را بهعنوان شاهدی بر مهارتهای مذاکرهای خود مطرح کرد، اما همان زمان بسیاری از تحلیلگران آن را در امتداد پروپاگاندای او برای پیروزی انتخابات دانستند.
با آغاز دوره جدید ریاستجمهوری ترامپ، انتظارها برای تحقق این وعده افزایش یافت؛ اما در عمل، نهتنها جنگ تمام نشد، بلکه تا امروز درگیریها ادامه پیدا کرده و این وعده او هم به سرانجام نرسید. وضعیت این جبهه حتی به جایی رسیده که بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع موقت آلمان طی اظهاراتی در نشست گروه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه که با موضوع «بررسی ارسال کمکهای تسلیحاتی بیشتر برای کییف» برگزار شد گفت که قرار نیست به همین زودیها صلح در اوکراین برقرار شود.
کارمندان علیه پروژهٔ بهرهوری
یکی از شعارهای انتخاباتی ترامپ، بهبود وضعیت کارمندان و مشاغل بود. او در کمپین انتخاباتیاش قول داده بود اقتصاد را شکوفا کند و برای هر آمریکایی کار بسازد. اما به جای تحقق این وعده، یکی از اولین اقداماتش اخراج گسترده کارمندان فدرال بود. تصمیمی که نهتنها شغلی ایجاد نکرد، بلکه دهها هزار نفر را بیکار و خدمات عمومی را مختل کرد. ترامپ، با همراهی ایلان ماسک و پروژه وزارت بهرهوری دولت (DOGE)، ادعا کرد که دولت فدرال پر از کارمندان غیرضروری است. او کمتر از یک ماه پس از ورودش به کاخ سفید، اخراجها را آغاز کرد. گزارشها از اخراج بیش از 50هزار نفر حکایت دارند و در نتیجه این تصمیم اعتراضات گستردهای علیه کاخ سفید به راه افتاد و دود آتش خشم عمومی به چشم ماسک، رئیس اداره بهرهوری دولت به عنوان یکی از عوامل اجرایی این تصمیم رفت. حمله به کارخانههای تسلا و کاهش ارزش داراییهای ماسک، بخشی از عواقب این ایده بود.











