علی ملکی، خبرنگار گروه سیاست: «ترامپ همچون لیبی که در سال ۲۰۰۳ با آمریکا توافق کرد، سازش با ایران را ترجیح میدهد.» تام کاتن، سناتور آمریکایی این ادعای مضحک را مطرح میکند. در خوشبینانهترین حالت، میتوان شیطنتهایش در قبال ایران را نادیده گرفت و او را سادهلوحی دانست که یا معنای توافق را نمیداند یا از سرنوشت لیبی پس از آن توافق تحمیلی و یکطرفه بیاطلاع است. دیدگاههای تند مشابه در میان مقامات ارشد کابینه ترامپ و نمایندگان کنگره نیز دیده میشود، هرچند چهرههایی هم هستند که به مذاکره و گفتوگوی منطقی با ایران باور دارند. بنابراین، همانطور که در ایران درباره مذاکره با ایالات متحده و مسائل مرتبط با برنامه هستهای اختلافنظر وجود دارد، در آمریکا نیز طی این سالها جبهههای موافق و مخالف شکل گرفته و این روزها با داغ شدن تنور مذاکرات، سرگرم تجویز نسخههایشان برای آینده روابط دو کشور هستند. بااینحال، این دوصدایی در هر دوسو نشاندهنده حساسیت و اهمیت موضوع است و نمیتوان بهسادگی از این تفاوتها چشمپوشی کرد.
فرکانس دوصدایی از تهران تا واشنگتن
بحث درباره برنامه هستهای و رویکردهای استراتژیک و تاکتیکهای مربوط به آن در ایران، تکصدا نیست و دیدگاههایی متفاوتی در این باره وجود دارد. این دوگانگی اما نه به معنای تقابل شدید، بلکه بهعنوان تفاوت دیدگاه در شرایط حساس بینالمللی قابل بررسی است. در تازهترین مورد، علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب در گفتوگویی تلویزیونی حاضر شد و گفت: «اگر آمریکا یا اسرائیل ایران را بمباران کنند، ایران مجبور خواهد شد به سمت تولید بمب اتم برود.» او همچنین افزود اگرچه ایران «بر اساس فتوای رهبری» قصد ساخت سلاح هستهای ندارد، اما در صورت افزایش فشارها، این اقدام میتواند «توجیه ثانویه» پیدا کند. این اظهارات بلافاصله در فضای رسانهای داخلی و خارجی دست به دست شد و خلاصه آن، اعلان هشدار مهمی به ایالات متحده بود: «در شرایط اضطرار، تغییر دکترین هستهای موضوع غیرممکنی نخواهد بود.»
موج واکنشها به اظهارات مهم لاریجانی به وزارت خارجه رسید. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه طی پستی که ظاهراً واکنش به اظهارات لاریجانی بود، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «ایران بار دیگر تأکید میکند که هیچگاه و تحت هیچ شرایطی به دنبال جستوجو، تولید و به دست آوردن سلاح هستهای نخواهد بود.» او بر کارایی راهحلهای دیپلماتیک تأکید کرد و موضع رسمی ایران مبنی بر «پایبندی به فتوای رهبری» و «عدم پیگیری تسلیحات هستهای» را تکرار کرد. این دو اظهارنظر، نمونهای از دوصدایی در ایران است. لاریجانی از منظر دفاعی و در شرایط تهدید، احتمال تغییر رویکرد را مطرح میکند، درحالیکه عراقچی بر موضع ثابت دیپلماتیک و فتوای رهبری تأکید دارد. این تفاوتها نشاندهنده بحثهای درونی درباره چگونگی مواجهه با تهدیدات خارجی است و مشابه آن در قرارگاههای تصمیمگیری طرف مقابل نیز وجود دارد.
سناتورها و سناریوها
در آمریکا، بحث درباره چگونگی مواجهه با برنامه هستهای ایران و موضوع مذاکره با این کشور، حاکی از دوصدایی شدیدی بین سناتورها و مقامات سیاسی این کشور است. اهمیت این دوگانگی جایی پررنگ میشود که سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا در سیاست خارجی نقش کلیدی در سیاست خارجی ایالات متحده ایفا میکنند. سنا معاهدات بینالمللی را تأیید و مقامات کلیدی را منصوب میکند، درحالیکه کنگره با اعلام جنگ، نظارت بر عملیات نظامی و تحقیقات، سیاستهای دولت را کنترل میکند. این قدرتها به آنها اجازه میدهد تا رئیسجمهور را محدود کرده یا سیاست خارجی را به سمت خاصی هدایت کنند. در بین نمایندگان کنگره، سناتور کتی بریت (جمهوریخواه از آلاباما) نماینده رویکرد سختگیرانه نسبت به مذاکره با ایران است. او در فوریه 2025، همراه با سناتور لیندسی گراهام، قطعنامهای دوحزبی در سنا معرفی کرد که بر لزوم استفاده از همه ابزارها، ازجمله گزینههای نظامی، برای ممانعت از پیشرفت ایران به سمت تسلیحات هستهای تأکید دارد. بریت با صراحت اعلام کرد: «آمریکا نمیتواند اجازه دهد ایران به سلاح هستهای دست یابد» و بر سیاست «فشار حداکثری» شامل تحریمهای شدید و تهدیدات نظامی، پافشاری میکند.
در مقابل، سناتور برنی سندرز (مستقل از ورمونت) از چهرههای برجستهای است که رویکرد دیپلماتیک را تجویز میکند. او از حامیان سرسخت برجام بوده و پس از خروج آمریکا از این توافق در سال 2018، با انتقاد شدید از این تصمیم گفت: «این اقدام ما را به جنگ نزدیکتر و اعتبار آمریکا را در جهان تضعیف میکند.» سندرز معتقد بود مذاکره و دیپلماسی نهتنها از درگیری نظامی جلوگیری میکند، بلکه راهی پایدار برای مدیریت برنامه هستهای ایران ارائه میدهد. همچنین سناتور لیندسی گراهام (جمهوریخواه از کارولینای جنوبی) نیز در ژانویه 2025 هشدار داد دستیابی ایران به سلاح هستهای «یکی از خطرناکترین رویدادهای تاریخ جهان» خواهد بود و از قطعنامهای حمایت کرد که گزینههای نظامی را روی میز نگه میدارد. در همین حال، سناتور الیزابت وارن (دموکرات از ماساچوست) از توافق برجام دفاع کرده و خروج از آن را «خطرناک» خوانده و استدلال کرده بود دیپلماسی بهترین راه برای حفظ ثبات و جلوگیری از تشدید تنشهاست. همچنین سناتور رند پال (جمهوریخواه از کنتاکی) رویکردی متعادلتر دارد. او در سال 2022 خروج از برجام را اشتباه دانست و از مذاکره حمایت کرد، هرچند سعی میکند درباره جزئیات توافقها محتاط باشد.
ترامپیسم و رزونانس دوصدایی
امروز که بحث از مذاکرات دوجانبه در میان است و پیامهایی رد و بدل میشود، این دوصداییها بیشتر به به گوش میرسد. با این حال یک فرکانس ثابت در این بین وجود دارد و این است که هیچیک از سناتورها نمیخواهند ایران به سلاح هستهای دست یابد. اما مسیرهای پیشنهادی آنها متفاوت است. گروهی مانند بریت و گراهام بر فشار قهری و تحریمها تمرکز دارند و معتقدند که تنها قدرت سخت میتواند ایران را مهار کند، درحالیکه گروهی مانند سندرز، وارن و پال بر مذاکره و دیپلماسی اصولی تکیه میکنند و استدلال میکنند راهحلهای پایدار از طریق گفتوگو به دست میآید.
بهطور خلاصه، دوصدایی در آمریکا درباره مذاکره و برنامه هستهای ایران، بازتابدهنده تنوع دیدگاهها در مواجهه با یک چالش پیچیده بینالمللی است. سناتورهایی مانند کتی بریت و لیندسی گراهام بر استفاده از ابزارهای فشار و تهدید تأکید دارند، درحالیکه برنی سندرز، الیزابت وارن و رند پال دیپلماسی را راهی مؤثرتر میدانند. این اختلافات که در سال 2025 با سیاستهای تهاجمی ترامپ و کابینهاش تشدید شده، نشاندهنده بحثهای درونی درباره بهترین استراتژی برای حفظ امنیت و ثبات است، بدون اینکه به تقابل غیرقابلحل منجر شود.
دیپلماسی، تریبون آزاد نیست
لاریجانی بهعنوان مشاور رهبر انقلاب و عراقچی بهعنوان وزیر امور خارجه، هر دو از شخصیتهای کلیدی در ساختار تصمیمگیری کشور محسوب میشوند و نظراتشان درباره مسائل مهم، چه در راستای هم باشد و چه متفاوت، به دلیل مسئولیتها و نقشهای رسمیشان، دارای وزن و اهمیت است. طبیعتاً به دلیل حساسیت موضوعات، در چنین سطحی طبیعی است که گاهی اختلاف نظراتی نیز وجود داشته باشد و حتی این اختلاف میتواند به غنای بحث و تصمیمگیری کمک کند و میتواند یک اهرم چانهزنی در مذاکرات به حساب بیاید و حتی تقسیم کاری میان مسئولان تلقی شود. اما این موضوع به هیچ عنوان مجوزی برای ورود فرد سومی که هیچ ارتباط رسمی یا تخصصی با موضوع ندارد، ایجاد نمیکند. وقتی کسی که نه صلاحیت دارد و نه در جایگاه مرتبط قرار گرفته، شروع به اظهارنظر درباره موضوعی میکند آن هم موضوعی کلیدی مثل برنامه هستهای، نهتنها کمکی به پیشبرد مسئله نمیکند، بلکه ممکن است با ایجاد ناهماهنگی و گمراهی، تمرکز را از اصل موضوع دور کند و به جای روشن شدن ابعاد قضیه، فضای موجود و مذاکرات احتمالی در جریان را بر هم بزند. به نظر میرسد اینگونه دخالتها بیشتر از آنکه ریشه در دغدغه واقعی داشته باشد، از سر ناآگاهی یا جلب توجه باشد و امنیت ملی را هدف بگیرد.











