سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: جهان در حال گذار است؛ جایی حد فاصل تخریب نظام پیشین و استقرار نظام آتی. تا حالا تمام جنبههای نظام قبل از بین نرفتهاند و البته قرار هم نیست همگی تغییر کنند. نظام آتی نیز همچنان شکل نگرفته و با وجود تعیین برخی ویژگیها، جزئیاتی از آن باقی ماندهاند. همانند نظامهای دوقطبی و تکقطبی قبلی خبری از تصلب نیست و این یعنی در نظام آتی قدرتهای منطقهای فرصت ظهور خواهند یافت؛ اتفاقی که در دوران دوقطبی تحت تسلط شوروی و آمریکا و در دوران تکقطبی با هیمنهطلبی واشنگتن مقدور نبود. رژیمصهیونیستی میکوشد در فرصت باقیمانده، با اتکا به برخی از ویژگیهای نظام قبل، به نظام آتی شکل دهد. تلآویو میخواهد از ظرفیت حمایت واشنگتن در شرایطی که کماکان قدرت یکهتازی دارد بهره گیرد تا در آینده که قدرتهای منطقهای خاورمیانه، از ایران و ترکیه گرفته تا عربستان سعودی و مصر ظرفیتهای خود را بالفعل کردند، زیر ضربات آنها قرار نگیرد. در این ائتلاف آمریکاییها نیز اهداف خاص خود را دارند. واشنگتن به خاورمیانه بهعنوان منطقهای برای دسترسی به رقبا و گسترش قدرت خود نگاه میکند. هرچند آمریکا و رژیمصهیونیستی در جنگافروزی برای نیل به اهداف خود اشتراکاتی دارند، اما تفاوتهایی نیز میانشان وجود دارد؛ صهیونیستها در فضایی که قدرتهای منطقهای ظهور کنند امکان ادامه موجودیتشان را ندارند و میخواهند بهطور مطلق چنین امکانی از آنها سلب شود اما آمریکاییها احتمالاً با پذیرش چنین ظهورهایی صرفاً خواهان اعمال دست برتر خود باشند. ائتلاف آمریکا-رژیمصهیونیستی در طرح کنونی خود برای شکلدهی به آینده، پس از دو سال جنگ با محور مقاومت در قالب «جنگ طوفان الاقصی» ادعا میکنند با تضعیف محور فرصتی دست داده تا بتوانند به تأسیسات هستهای ایران حمله کنند. آمریکا گرچه حضور مستقیم خود در این حمله را شفاف نکرده اما آشکارا از قصد رژیمصهیونیستی برای اجرای آن سخن گفته است. جالب آنکه با پررنگ شدن این احتمال، در روزهای اخیر دو پالس هشدارآمیز به رژیمصهیونیستی داده شده است؛ یکی توسط روسیه و دیگری قطر که به نمایندگی از بلوکی جهانی صورت گرفته است.
هشدارها
میخائیل اولیانوف، نماینده دائم روسیه در سازمانهای بینالمللی مستقر در وین طی روزهای اخیر در جریان مصاحبه با بیبیسی با رد خواستههای رژیمصهیونیستی از مذاکرات هستهای با ایران، گفت که تلآویو نباید مستقیماً در این گفتوگوها دخالت کند. اولیانوف تأکید کرد که اگر اسرائیل در مذاکرات شرکت کند بعید نیست برنامه هستهای خودش نیز به موضوع بحث تبدیل شود.
در سوی دیگر پس از مصاحبه مهم محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر و وزیر امور خارجه قطر با تاکر کالرسون، مجری مشهور آمریکایی و از شخصیتهای نزدیک به ترامپ و اتخاذ موضعی قابلتوجه علیه تصمیم رژیمصهیونیستی برای حمله به تأسیسات هستهای ایران جاسم یعقوب الحمادی، سفیر دائم قطر در سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی در وین در جلسه شورای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر ضد تواناییهای هستهای رژیمصهیونیستی موضعگیری کرد. او در این رابطه گفت: «ما نیاز به جامعه بینالمللی و مؤسسات آن برای اجرای تعهدات خود به موجب قطعنامههای شورای امنیت، مجمع عمومی سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تصمیم کنفرانس معاهده عدم گسترش سال ۱۹۹۵ داریم که تأکید میکند تمام تأسیسات هستهای اسرائیل باید تحت نظارت بینالمللی باشد. برخی از این قطعنامهها صراحتاً تأکید دارد اسرائیل باید به معاهده عدم گسترش به عنوان دولتی غیرهستهای بپیوندد.»
سفیر قطر در این سخنرانی تأکید کرد «تمام دولتهای منطقه به جز اسرائیل عضو معاهده عدم گسترش سلاح هستهای هستند و توافقهای ضمانتی با این آژانس دارند.» آدرس مشترک روسیه و قطر برای بازرسی و نظارت جهانی بر برنامه هستهای رژیمصهیونیستی آن هم معطوف به تهدیدات تلآویو علیه تأسیسات هستهای ایران، زنگ خطری برای تلآویو است.
نکات
تهدید برنامه هستهای رژیمصهیونیستی توسط روسیه، حاوی نکاتی است که در ادامه آمدهاند.
1. حمله به تأسیسات هستهای ایران بهویژه راکتورها دست کمی از بهکارگیری خود سلاح هستهای ندارند و میشود این کار را در حد استفاده از تسلیحات نامتعارف تلقی کرد.
چنین حملهای لزوم مسلح شدن کشورهای منطقه به تسلیحات نامتعارف را در پی خواهد داشت. هرچند ساخت سلاح هستهای زمانبر است، اما دولتهای منطقه با سرعت بالایی به بمبهای کثیف و سلاحهای شیمیایی مسلح خواهند شد.
2. مواضع تقریباً مشابه روسیه و قطر درباره پرونده هستهای رژیمصهیونیستی که هریک در سمتوسویی متفاوت در بلوکبندیهای جهانی قرار دارند، نشاندهنده افزایش خطرآفرینی تلآویو و ادراک آن از سوی بازیگران است.
3. حمله رژیمصهیونیستی نهتنها میتواند منطقه را به آتش بکشاند، بلکه تأثیراتی فراتر از منطقه هم دارد. این مسئله باعث شده تا علاوه بر قطر بهعنوان بازیگری واقع در غرب آسیا، روسیه بهعنوان بازیگری که در پیرامون این منطقه واقع شده نیز در این خصوص مواضعی اتخاذ کند.
4. حمله به تأسیسات هستهای یک کشور بهویژه راکتورها باعث خواهد شد کشورهای جهان از این پس به آنها به چشم پاشنهآشیل نگاه کنند.
این مسئله زیانهایی در درون خود دارد. نخست آنکه کشورها مجبور میشوند به دلیل خطرات، از خیر توسعه راکتورهای هستهای بگذرند. عبور دولتها از نیروگاههای هستهای باعث زیان سازندگان این نیروگاهها میشود. درحال حاضر روسیه بزرگترین سازنده راکتور برای کشورهای جهان است. هرچند کشورهایی مانند آلمان، ژاپن و آمریکا نیز در ساخت نیروگاه هستهای تبحر دارند اما بیشتر به پروژههای داخلی مشغول بوده و از جذب سفارش خارجی بازماندهاند.
هشدار زیرکانه روسها در این خصوص به تلآویو از دو جهت دارای اهمیت است؛ نخست آنکه روسها سازنده راکتور بوشهر بودهاند و مهمتر آنکه باب شدن چنین رویهای به زیان سنگین روسها منجر خواهد شد.
آلکسی لیخاچف، مدیرعامل شرکت دولتی «روساتم» روسیه اخیراً در سخنرانی برای کارمندان صنعت هستهای این کشور از درآمد 37 میلیارد دلاری شرکت تحت مدیریتش خبر داده است.
5. با تشدید رقابت جهانی در قالب «بازی بزرگ» پدیده تحقیر دولتهای مؤثر در حال رخنمایی است. ابتدا پوتین با حمله به اوکراین موفق شد اروپا را تحقیر کند و سپس غربیها نیز تصمیم گرفتند تا با فرسایشی کردن جنگ، متقابلاً روسیه را در وضعیت اسفناکی قرار دهند. با روی کارآمدن ترامپ این روند سرعت بیشتری به خود گرفته است. ترامپ آشکارا خواهان الحاق کانادا به خاک خود است و از آن دست نمیکشد. در مقابل، یکی از اقدامات کاناداییها هو کردن سرود ملی آمریکاست.
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا اخیراً درباره نحوه اعتراض به جنگ تجاری آمریکا گفته است: «تصمیم گرفتهایم که دیگر برای تعطیلات به فلوریدا یا ساحل «اولد اورچرد» یا هر جای دیگری (در آمریکا) نرویم. محصولات کانادایی بخریم. از مشروبات الکلی آمریکایی صرفنظر کنیم و بله، احتمالاً همچنان به «هو» کردن سرود ملی آمریکا ادامه خواهیم داد! البته به مردم آمریکا میگویم که ما شما، تیمهایتان، بازیکنانتان را «هو» نمیکنیم بلکه این کار را علیه سیاستی انجام میدهیم که با هدف ضربه زدن به ما طراحی شده است.»
هو کردن سرود ملی آمریکا دستکمی از به آتش کشیدن پرچم این کشور ندارد و اقدامی برای تحقیر واشنگتن است. در اینجا باید توجه داشت که درخواست ترامپ برای الحاق کانادا به خاک آمریکا، تحقیر انگلیس نیز به شمار میرود زیرا پادشاه این کشور همزمان حاکم کانادا نیز به حساب میآید.
در دایرهای وسیعتر از انگلیس و اقمارش، درخواست ترامپ برای الحاق گرینلند به خاک کشور به معنای تحقیر تمام اروپاست؛ همانگونه که وی رهبران اروپایی را از کییر استارمر، نخستوزیر انگلیس تا ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین در کاخسفید تحقیر کرد.
این تحقیر طیف متفاوتی از کشورها و سازمانهای بینالمللی را در بر میگیرد. تلاش برای خروج آمریکا از سازمان ملل تلاشی برای تحقیر این سازمان است. به نظر میرسد در شرایطی که بسیاری از طرفها در پی تحقیر دیگر بازیگران هستند، رژیمصهیونیستی نیز از گزندها در امان نباشد.
قطر
ورود قطر به خط مقابله با رژیمصهیونیستی چه به ابتکار دوحه شکل گرفته باشد و چه تصمیمی مجموعهای و محول شده به این کشور باشد، حکایت از جبههبندی منطقهای- بینالمللی در برابر تلآویو دارد. در این بخش به نکاتی درباره تحرکات قطر پرداخته شده است.
1. نمیتوان از شکاف اروپا و آمریکا پس از روی کارآمدن ترامپ و اتفاقات پس از آن چشم پوشید. این شکاف اثراتی نیز روی متحدان دارد و خط و ربطها را آشکار میسازد. بهعنوان نمونه، استرالیا با وجود آنکه میتوانست نقشی بزرگ در سیاست تمرکز آمریکا بر شرق آسیا ایفا کند، تصمیم گرفت پیروی عمیق خود از انگلیس را نشان دهد. بر همین اساس میتوان شاهد صفآرایی هردو دسته بود. این دستهبندی اگر از آمریکای شمالی تا اقیانوسیه کشیده شده است، میتواند در دیگر نقاط نیز شواهدی داشته باشد.
کشورهای عربی منطقه تا حد زیادی متأثر از انگلیس هستند. در شرایطی که در جریان رقابت جهانی و یارگیریها، رژیمصهیونیستی حرکتی مماس بر منافع آمریکا دارد، این مسئله میتواند به واکنش اروپا منجر شود. به آشوب کشیدن منطقه با توجه به خطراتی که برای اروپا در همسایگی منطقه دارد، کمتر مطلوب آنهاست اما برای آمریکا که اثرپذیری مستقیمی ندارد، شامل مطلوبیتهایی است.
وقوع جنگ در غرب آسیا همانند جنگ جهانی اول و دوم برای آمریکا هزینههای بالایی دارد، اما آسیب جنگی به خاک این کشور وارد نخواهد کرد. این مسئله اما برای اروپایی که در حال حاضر درگیر جنگ در اوکراین بوده، متفاوت است.
تغییر قابل توجهی که در رابطه آمریکا و رژیمصهیونیستی ایجاد شده و در حال حساسیتزایی است، نگاه مصرفی واشنگتن به تلآویو است. اگر در گذشته آمریکا سعی داشت با وجود حضور نظامی و جنگیدن مستقیم مانع از آسیب به رژیمصهیونیستی شود، طی دو سال گذشته واشنگتن خود در گوشهای ایستاده و همواره تلآویو را به جنگافروزی سوق داده است. به معنایی دیگر در دوره کنونی آمریکا در حال مصرف رژیمصهیونیستی در راستای حفظ منافع خود است.
در دو سال گذشته به دلیل همکاری تنگاتنگ اروپا با آمریکا این مسئله چالشزا نبوده است، اما در دوره ترامپ که جدایی آشکار شده، پیروی رژیمصهیونیستی از آمریکا تبعات خود را دارد.
2. قطر میانجیگری میان رژیمصهیونیستی را با گروههای مقاومت منطقه از فلسطین تا لبنان برعهده داشته است. اگر روابط دوحه با تلآویو متشنج شود این مسئله میتواند به معنای تنگ شدن کانالهای ارتباطی برای مذاکره با حماس و دیگر گروهها باشد؛ پدیدهای که منجر به تشدید تنشها و طولانیتر شدن آنها خواهد شد.
حرکت قطر شاید در بطن خود این تهدید را داشت که اگر رژیمصهیونیستی به دنبال به آشوب کشاندن منطقه و خلیجفارس باشد، باید بداند در داخل سرزمینهای اشغالی در برابر گروههای مقاومت رها خواهد شد.
3. رژیمصهیونیستی با توجه به مخالفتهای قطر با برخی از اقداماتش، تلاش کرد علیه دوحه سمپاشی کرده و به دلیل میزبانیاش از حماس، آن را در افکار عمومی آمریکا شماتت کند.
پاسخ قطر، مصاحبه نخستوزیرش با تاکر کالرسون، مجری مشهور و نزدیک به ترامپ بود. دوحه در برابر اقدام رسانهای رژیمصهیونیستی، نشستی رسانهای ترتیب داد، در برابر حرکت پنهانی تلآویو، دست به اقدامی صریح و رسمی زد و آن را توسط فردی از نزدیکان ترامپ ترتیب داد تا نفوذ و قدرت خود را به رخ رژیمصهیونیستی بکشد.
4. چرایی ورود قطر به صحنه مهم است. چرا دیگر بازیگرانی که در چنین اظهاراتی ذینفع بودند به قضیه ورود نکردند؟ امارات، کویت و قطر هر سه زیانهای سنگینی از اقدام نظامی رژیمصهیونیستی علیه ایران چه تأسیسات اقتصادی و چه تأسیسات هستهای خواهند دید. عربستان نیز گرچه دچار زیان خواهد شد، اما این زیانها همانند سه کشور مزبور، در حد موجودیتی برای سعودیها نیست.
از سوی دیگر از میان امارات، کویت و قطر، کویتیها اغلب محافظهکار و اماراتیها نیز مبتنی بر دیپلماسی امنیتی و پشتپرده هستند. در مقابل اما قطریها در حوزه رسانه دستی داشته و به آن اهمیت میدهند.














