فرهیختگان: مسکوت ماندن وقایع حساس تاریخی و عدم روایت دقیق تاریخ معاصر ایران، باعث شده تا هرازچندگاهی روایتهایی از برخی اتفاقات داده شود که از آنجا که منبع استناد دقیق و قابل دسترسی در متن تاریخ وجود ندارد، امکان صحتسنجی آن توسط پژوهشگران تاریخ وجود نداشته باشد. روایتی که محسن رفیقدوست از برخی اتفاقات سالهای ابتدایی انقلاب ارائه میکند، از این جنس است. در گفتوگویی که با محمد رحمانی، تاریخپژوه، داشتیم به ابعاد مختلف نقص در ارائه روایتهای تاریخی پرداختیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید.
دردسرهای مسکوت گذاشتن اتفاقات تاریخی
رحمانی به این موضوع اشاره کرد که مسکوت ماندن برخی از اتفاقات تاریخی عملاً این امکان را از پژوهشگر تاریخ میگیرد که اظهارات افراد را برمبنای اسناد و روایت بررسی کند، وی گفت: «ما اساساً این بخش را مسکوت گذاشتهایم، اما هرازچندگاهی یک شخصیت که ممکن است مستقیماً در این موضوع مسئولیتی داشته یا نداشته باشد، ادعایی مطرح میکند که ما نه بهعنوان یک پژوهشگر تاریخ میتوانیم این ادعاها را تأیید کنیم و نه رد. شاید برخی از این موارد، بنا به شرایط زمانی خود، درست باشد. چرا؟ چون ما در دورهای از تاریخ صحبت میکنیم که انقلاب تازه تأسیس شده بود و بسیاری از دشمنان آن عملاً دست به سلاح برده بودند و در داخل کشور اقدامات مسلحانه جدی انجام میدادند. برخی از آنها نیز با نیروهای خارجی ارتباط داشتند و بهطور جدی فعالیت میکردند. بدیهی است که وقتی یک نیروی خارجی با همکاری گروههایی در داخل کشور دست به اقدامات مسلحانه میزند و امنیت کشور را به خطر میاندازد، برخی از جریانهای امنیتی به این فکر میافتند که بهجای درگیری مستقیم با نیروهای عملیاتی در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر، به سراغ فرماندهان و رهبران این گروهها که در خارج پناه گرفتهاند، بروند و با آنها برخورد کنند.»
در بررسی تاریخ نباید دچار خطای زمانپریشی شویم
ایراد سیاستمداران ما این است که تصور میکنند هر موضوعی که حساس است را باید مسکوت گذاشت، موضوعی که رحمانی به آن اشاره کرد و گفت: «باید توجه کرد که هر پروندهای با پرونده دیگر متفاوت است، هر مقطع تاریخی با مقطع دیگر فرق دارد و نحوه اطلاعرسانی درباره این ماجراها نیز خود محل بحث است. حرفهای آقای رفیقدوست، حرفهای جدیدی نیست اما چرا مورد توجه قرار گرفته است؟ دلیل آن این است که ما با رسانهای به نام فضای مجازی مواجهیم و با فرم جدیدی از روایتگری مواجه میشویم که تاریخ را نشان میدهد و افرادی که از تاریخ اطلاع چندانی ندارند، ناگهان با برشی یکدقیقهای از یک مصاحبه مواجه میشوند، که ممکن است اساساً خود آن فرد گوینده هم اطلاعات درستی نداشته باشد. از طرف دیگر، به نظر من، کمکاری نهادهای تاریخی نیز در این مسئله تأثیرگذار بوده است. اکثر این نهادها در کشور ما چندان جدی گرفته نمیشوند و نهادهای دستچندمی به شمار میروند. مثلاً فرض کنید ما بخواهیم درباره ماجرای رستوران میکونوس صحبت کنیم؛ چه منبع معتبری در داخل ایران وجود دارد که بتواند این موضوع را بررسی کند؟ من که بهعنوان یک پژوهشگر تاریخی روی دورههای امنیتی و برخوردهای امنیتی تمرکز دارم، میبینم که هیچ منبع جدیای در این زمینه وجود ندارد. اما آیا جریانهای رقیب و گروههای دیگر هم در قبال این دوره سکوت کردهاند؟ خیر. متأسفانه، سیاست سنتی مسئولان ما این بوده که هر موضوعی که فکر میکنند، حساسیتبرانگیز است، کاملاً مسکوت میگذارند و به آن نمیپردازند. در مقابل، روایتی یکسویه شکل میگیرد که دشمنان کشور آن را با روایت خود سامان میدهند و در نتیجه، ذهنیتی ایجاد میشود که جمهوری اسلامی را یک حکومت تروریستی جلوه میدهد. اما آیا این ذهنیت پشتوانهای دارد؟ واقعیت این است که در برخی مقاطع زمانی، نیروهایی حتی در خارج از کشور دست به اقداماتی زدهاند. مثلاً افرادی که برای انجام عملیات به لندن یا فرانسه رفتهاند. اما این اقدامات، بخشی، نتیجه عملکرد همان گروههایی بوده است که داخل ایران عملیات انجام میدادند. درمورد شخص بختیار، مثلاً او با دولت بعثی و ایجاد یک کانون فشار علیه مردم و دولت ایران همراهی کرده است. نمیخواهم تأیید کنم که چنین اتفاقی افتاده یا نه، اما اگر این مسئله را بررسی کنیم، نباید دچار خطای زمانپریشی شویم بلکه باید آن را در بستر تاریخی خودش بسنجیم. بعد از اینکه ساختار جمهوری اسلامی تثبیت شد این گروهها و اقدامات آنها پایان یافت و چهبسا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم.»
راویان تاریخ اصل وقایع را در طول زمان فراموش میکنند و روایتی ناقص ارائه میکنند
نقص روایتهای منفرد و تکنفره از رویدادها اساساً انتقال ناقص آن است، موضوعی که رحمانی در توضیح آن گفت: «خاطراتی که از آن دوره نوشته شده نیز عمدتاً بهصورت منفرد هستند. نکتهای که گفتم منافاتی با صحبت قبلی من ندارد. ما بسیاری از مسائل را مسکوت گذاشتیم و بعد از ۲۰ یا ۳۰ سال، شخصی که فقط بخشی از یک عملیات را دیده و در جریان کل ماجرا نبوده، آن را از زاویه دید خود روایت میکند. این روایت ناقص هم الزاماً به معنای تحریف عمدی تاریخ نیست، نیت آن فرد منفی نیست؛ او از منظر خودش روایت میکند، اما روایتش دارای نقص است. حالا اگر این را در چهارچوب رسانههای جدید و فضای جدید بررسی کنیم، همان صحبت ناقص هم استخراج میشود و اتفاقی رخ میدهد که منجر به یک برداشت ناصواب از حقیقت تاریخی میشود.»
یکی از عمده ایرادات یا نقاط ضعفی که در ارائه تاریخ شفاهی به چشم میخورد ارائه اطلاعات غیردقیق درمورد وقایع است، موضوعی که رحمانی با اشاره به آن گفت: «برخی افراد روایتهای مهمی دارند، درست است. اما تاریخ شفاهی صرفاً به معنای ضبط صوت بودن مقابل مسئولان نیست. بعضیها فکر میکنند که کافی است فقط به آنها فضا بدهیم تا صحبت کنند، اما مسئله فراتر از این است. بسیاری از این روایتها در طول زمان، دستخوش تغییر میشوند. یک فرد ممکن است چیزی را شنیده باشد و پس از مدتها آن را بهعنوان خاطره شخصی خودش تلقی کند. این یک مسئله روانشناسی است که فرد تصور میکند خودش نقش اساسی در ماجرا داشته، درحالیکه در واقعیت فقط شنونده یا مطلع آن بوده است. در روایتهایی که با فاصله زمانی طولانی نقل میشوند، چنین اتفاقاتی طبیعی است. مشکل اینجاست که متأسفانه روایتهایی که مطرح میشوند، اغلب منابع دقیقی ندارند. بهعنوان مثال میگویید که آقای خلخالی چنین حرفی زده است. برای مثال او در خاطرات خود میگوید که ما جنازه رضا شاه را از قبر بیرون آوردیم و درمورد فوت هویدا هم چنین چیزی را مطرح میکند، ولی بعداً در طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم، جنازه او پیدا شد. حالا این را چطور باید کنار آن روایت اولیه قرار دهیم؟ یا مثلاً برخلاف آنکه خلخالی گفته بود که جنازه را به اسرائیل بردهاند، اما بعد مشخص شد که نه، اصلاً در ایران دفن شده است. اینگونه روایتها که فاقد منابع دقیق هستند، معمولاً تحت تأثیر شرایط سیاسی و تغییرات زمانه مطرح میشوند. برخی افراد هم با اهداف سیاسی، نقش خود را در این اتفاقات پررنگتر جلوه میدهند. برای پژوهشگران تاریخ، کشف حقیقت در چنین مواردی بسیار دشوار میشود زیرا هیچ منبع معتبر و رفرنسی برای سنجش این گفتهها وجود ندارد. مثلاً شما فرض کنید که آیا نهادهای امنیتی ما، مانند وزارت اطلاعات یا سپاه، حساسیتی نسبت به تاریخ خود دارند؟ ما میدانیم که در سپاه، مرکز اسناد جنگ (که بعدها عنوان دفاع مقدس گرفت) وجود داشت و حتی برای عملیاتها، راویهایی در لحظه ثبت وقایع حضور داشتند. اما درباره اینگونه اقدامات امنیتی چطور؟ آیا گزارش مستندی وجود دارد؟ اگر چنین گزارشهایی وجود دارد، باید در یک زمان مشخص منتشر شوند یا حداقل به آنها واکنش نشان داده شود. اگر روایتهای مطرحشده غلط هستند، این افراد باید پاسخگو باشند. من بهعنوان پژوهشگر تاریخ که به منابع آشکار و اسناد دسترسی دارم، نمیتوانم با قطعیت بگویم که چه کسی درست میگوید و چه کسی اشتباه میکند. حتی اگر دهها روایت متضاد وجود داشته باشد، باز هم فضای مبهمی باقی میماند. این وضعیت برای ما شرایط مطلوبی ایجاد نمیکند.»














