سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از شکست امنیتی در 7 اکتبر و شکست نظامی در طول جنگ طوفان الاقصی، حالا در زمین سیاست و دیپلماسی نیز درحال شکست از حماس هستند. این جنبش با صدور بیانیهای هوشمندانه، از طرح اخیر دولتهای عربی درباره غزه حمایت کرده است. این طرح روز سهشنبه طی نشست فوقالعاده سران کشورهای عربی در قاهره پایتخت مصر مورد تصویب قرار گرفت.
در طرح مزبور که توسط مصر ارائه و جمعبندی شده، قرار است نوار غزه طی 5 سال آینده با هزینهای 53 میلیارد دلاری بازسازی شود. 20 میلیارد دلار از این مبلغ صرف آواربرداری و طراحی پیشرفته شهری خواهد شد که باید تا سال 2027 تکمیل شود. در مرحله دوم نیز با سرمایهگذاری 30 میلیارد دلاری تا سال 2030، مناطق صنعتی، بندرگاه و فرودگاه ساخته میشود. طرح دولتهای عربی یک صفآرایی قابل توجه در مقابل طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تخلیه ساکنان غزه و اسکان آنها در کشورهای دیگر است. هرچند در طرح کشورهای عربی درنهایت قرار است حماس از حکومت کنار رفته و کنترل امور مدنی غزه در اختیار تشکیلات خودگردان قرار گیرد، اما این جنبش با پذیرش رسمی طرح، ضمن نشان دادن انعطاف بالای خود، صفآرایی شکل گرفته در مقابل طرح ترامپ - نتانیاهو را تقویت کرده است.
نکات
در خصوص طرح دولتهای عربی برای بازسازی و اداره غزه نکاتی وجود دارد که در ادامه آمدهاند.
1- طراحی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر مبنای «موفقیت حتمی» شکل گرفته است؛ اگر با فشارها غزه تخلیه شد که موفقیت حداکثری به دست آمده و در غیر این صورت کشورهای عربی با تقبل هزینههای بازسازی و کنترل امنیتی، بار را از دوش واشنگتن و تلآویو برمیدارند.
2- دولتهای عربی منافعی در خصوص فلسطین دارند؛ اما به نظر میرسد پیشران آنها در مقطع کنونی تنها یکی از این منافع بوده است. تخلیه ساکنان غزه نوعی شرمساری برای کشورهای منطقه و دولتهای عربی درپی دارد؛ اما تنها چیزی که آنها را در دوره کنونی به بازسازی سریع واداشت، هراس از اثرگذاری امنیتی آوارگان فلسطینی بر محیط داخلیشان بوده است. به عبارتی دیگر، تخلیه ساکنان غزه و سپس اخراج کامل فلسطینیها از سرزمینشان، «قضیه فلسطین» که محصور در جغرافیای این سرزمین است را به «قضیه فلسطینیها» تبدیل میکرد که منحصر به جغرافیا نیست، بلکه مربوط به مردم فلسطین است. درگیری فلسطینیهای آواره با دولتهای مرکزی لبنان و به طور ویژه با دولت اردن که در واقعه مشهور به «سپتامبر سیاه» در سال 1970 رخ داد، این روند را نشان میدهد.
3- در هفتههای اخیر، چندین سد مقاومتی در برابر سیاستهای ترامپ در جهان دیده شده است. نخست آنکه ایران در برابر اقدامات ترامپ برای اعمال فشار حداکثری و همزمان صحبت از مذاکره، ایستاد و گفتوگو را مشروط کرد. دومین مسئله صفآرایی اروپا در برابر آمریکا بود که در قضیه مشاجره ترامپ با ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین به اوج خود رسید. طرح کشورهای عربی سومین سد در برابر آمریکاست. ایستادگی همه این دولتها در برابر ترامپ با این فرض بوده که به دلیل زیادهخواهیهای او، جبههبندیهای وسیعی در مقابلش شکل خواهد گرفت. در خصوص جهان عرب که همچنان دولتهای آن اثرپذیری زیادی از انگلیس دارند، احتمالاً هماهنگیهایی نیز با لندن وجود داشته باشد. از این رو باید انگیزههای این کشور را بررسی کرد. شاید به جهت اهمیت و جغرافیای وسیعتر جهان لازم باشد انگلیس و اقمار آن جدا از اروپا در نظر گرفته شوند. آنها نیز از لندن تا اتاوا و کانبرا در برابر ترامپ ایستادهاند.
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا روز دوشنبه در راستای چالشهای خود با ترامپ اعلام کرد رئیسجمهور آمریکا از ادعای قاچاق ماده فنتانیل از کانادا به آمریکا به عنوان عاملی برای توجیه اعمال تعرفه بر واردات از این کشور، سوءاستفاده کرده است. ترودو معتقد است انگیزههای واقعی ترامپ مسائل دیگری است. او درباره این انگیزه گفته است «ترامپ میخواهد شاهد فروپاشی کامل اقتصاد کانادا باشد، زیرا این امر الحاق ما را به آمریکا آسانتر میکند.» ترودو با موضعگیری صریح در برابر این هدف اعلام کرد: «این هدف هرگز اتفاق نخواهد افتاد. ما هرگز پنجاهویکمین ایالت آمریکا نخواهیم بود. او میتواند به اقتصاد کانادا آسیب برساند. اما همانطور که خانوادههای آمریکایی و ترامپ به سرعت متوجه خواهند شد، این اقدامات به مردم هر دو کشور آسیب میزند.» در سویی دیگر «آنتونی آلبانیز»، نخستوزیر استرالیا روز سهشنبه ضمن حمایت از زلنسکی در جریان مشاجرهاش با ترامپ، آمادگی کشورش برای حضور نظامی در اوکراین طبق دیدگاههای اروپایی را اعلام کرده و گفت: «هماکنون بحثهایی بر سر استقرار بالقوه نیروهای صلحبان (در اوکراین) وجود دارد و از نقطه نظر دولت من، ما از در نظر گرفتن هرگونه طرح پیشنهادی در این زمینه استقبال میکنیم.»
انگلیس و فرانسه قصد دارند برای جبران کاهش حمایتهای آمریکا از اوکراین، تحت عنوان نیروی صلحبان تعدادی از یگانهای نظامی خود را در این کشور مستقر کنند. جانبداری استرالیا از موضع انگلیس نشاندهنده پیوستگی قابل توجه میان این دو کشور و کاناداست. انگلیس تنها در قضیه اوکراین از دست ترامپ خشمگین نیست، بلکه او با درخواستش برای الحاق کانادا، عملاً میخواهد بر کشوری مسلط شود که درحال حاضر عالیترین مقام و حاکم آن، پادشاه انگلیس است. تا پیش از این درباره پیوستگی و میزان هماهنگی کشورهایی که پادشاهشان همان پادشاه انگلیس است، تردیدهایی وجود داشت اما آشوبی که ترامپ ایجاد کرد، صحنه را مشخصتر ساخته است. از این رو برای تعیین وزن لندن و جایگاهش در رقابتهای آتی، باید آن را با جمعیت و وسعت کانادا و استرالیا محاسبه کرد؛ اقدامی که انگلیس را عملاً از نظر جمعیت، وسعت و منابع با روسیه شبیه میسازد. ایستادگی محور انگلیس و محور اروپایی که توسط فرانسه و آلمان رهبری میشود در مقابل ترامپ، ایستادگی جبهه عربی و همچنین باقی ماندن محور مقاومت در ضدیت با وی میتواند ضربه زیادی به رئیسجمهور آمریکا وارد آورد. میزان این چالش برای ترامپ به میزانی بود که وی در این مدت علیرغم مهیا بودن شرایط، نتوانسته تمرکز چندانی بر پرونده ایران داشته باشد.
4- طی دو سال اخیر که جنگ در سرزمینهای اشغالی جریان داشت، این محور مقاومت بود که میجنگید. پیش از آن هم ایستادگی در برابر تلآویو بر عهده این محور بود. با متفاوتتر شدن صحنه نسبت به گذشته، حالا دولتهای دیگری در معرض ضربات و توطئههای رژیم صهیونیستی قرار گرفته و ناگزیر در مقابلش قرار گرفتهاند.
5- فعال شدن اتحادیه عرب، با توجه به سنگینی وزن عربستان در آن به معنای فعال شدن سعودیهاست. آنها مدتی بود به دلیل هزینههای زیاد، ناکامی و واکنشهای انتقامی علیه خود، با تغییر سیاست خارجیشان، نوعی انزوا را در پیش گرفته بودند. ریاض این انزوای خودخواسته را در جریان جنگ طوفان الاقصی نیز در پیش گرفت، اما سقوط سوریه و احتمال قدرتمندتر شدن ترکیه و همچنین تهدیدات ارضی رژیم صهیونیستی علیه عربستان، باعث شد این کشور ناگزیر به ورود در قضایا شود.
6- کشورهای عربی دو مسیر را پیش روی خود دارند؛ یا آنکه وارد حریم صهیونیستها در داخل فلسطین اشغالی شوند و یا شاهد نفوذ و چالشزایی آنها در خاک خود شوند. این مسئله صرفاً محدود به جابهجایی یا تثبیت جمعیتی نیست، بلکه شاخههای دیگری را نیز دربر میگیرد. در همین راستاست که از احتمال تنش نظامی میان مصر و رژیم صهیونیستی صحبتهایی به میان آمده است.
7- واکنشهای دولتی در تلآویو و واشنگتن به طرح مصوب اتحادیه عرب نشان میدهد هدف اصلی آنها تمرکز بر حماس است؛ حتی اگر جمعیت در غزه باقی بماند. اورن مارمورشتاین، سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل در حساب کاربریاش در ایکس ادعا کرد طرح مصر «واقعیتهای میدانی را نادیده میگیرد.» او تأکید داشت طرح عربی حمله 7 اکتبر را که حماس شکل داد، محکوم نکرده است. ادعای نخست مارمورشتاین درباره واقعیتهای میدانی، به تخریب غزه و همچنین تهدیدی است که از این ناحیه متوجه رژیم صهیونیستی میشود؛ از نظر تلآویو این تهدید دائمی راه گریزی جز تخلیه ساکنان غزه و اخراج آنها ندارد. معنای دومین موضع وی هم تمرکز محکومیتها بر حماس برای نامشروع شدن حکومت این گروه بر غزه است.
آمریکا نیز در موضع خود، روندی تقریباً مشابه رژیم صهیونیستی داشت. واشنگتن میگوید غزه به دلیل تخریب شدن و وجود بمبهای عمل نکرده، قابل سکونت نیست. معنای این حرف همانند واقعیتهای میدانی مورد ادعای صهیونیستها، اخراج ساکنان غزه است. با این حال واشنگتن در دومین موضع خود تأکید کرده حماس باید از حکومت غزه حذف شود. دو موضعی که در تلآویو و واشنگتن اتخاذ شده، با یکدیگر تفاوت دارند. اگر ساکنان غزه اخراج شوند، خود به خود حماسی نخواهد ماند که در غزه حکومت کند؛ پس تمرکز آنها برای کاهش مشروعیت حماس و کنار گذاشتنش از حکومت برای چیست؟ به نظر میرسد آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند طرف مقابل را در فضایی انتخابی قرار دهند؛ یا اخراج ساکنان غزه و یا برکناری حماس از حکومت بر این منطقه. دولتهای عربی نیز گرچه اخراج ساکنان غزه را به نفع خود نمیدانند، اما به شدت موافق برکناری حماس از قدرتند. تنها چیزی که این دولتها فاقدش بودند و دشمن درحال ایجادش در آنهاست، انگیزه و جرئت ورود به مناسبات غزه است.
پیش از این و در حین جنگ طوفان الاقصی با مطرح شدن طرحی مبنی بر کنترل امنیتی تعدادی از دولتهای عربی بر غزه، حماس اعلام کرده بود در صورت حضور نیروهای نظامی عربی با آنها همانند نیروهای اشغالگر برخورد میکند. تاکنون دولتهای عربی از قبول پذیرش مسئولیت امنیتی در غزه خودداری کردهاند، اما در طرح ارائه شده قرار است ابتدا انحصار حکومت از دستان حماس خارج شده و سپس در مرحله دوم و نهایی، غزه تحت کنترل تشکیلات خودگردان قرار گیرد. هرچند طرح عربی حکومت را از دستان حماس خارج میکند، اما طرح آشکاری درقبال سلاح موجود در دستان آن ندارد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی اما این حواله به آینده را نپذیرفته و بر دوگانه اخراج یا حذف حماس تأکید دارند. آشکار است اخراج ساکنان غزه و دیگر فلسطینیها، درگیریها را به خاک کشورهای مصر و اردن منتقل میکند و مورد پذیرش آنها نیست. از این رو ترامپ و نتانیاهو میکوشند با تحت فشار قرار دادن دولتهای عربی، آنها را وادار کنند به جای درگیری در خاک خود با فلسطینیها، در داخل غزه با حماس بجنگند. در این صورت علاوه بر خارج شدن کنترل امور دولتی غزه از دستان حماس، سلاح این گروه نیز تحت فشار قرار میگیرد. این اتفاق مواهب دیگری نیز برای صهیونیستها دارد. با درگیری میان نظامیان عربی با نیروهای حماس، درگیری در غزه به یک درگیری عربی تبدیل میشود. در چنین شرایطی صهیونیستها با این استدلال که دولتهای عربی نیز با حماس و اهالی غزه درگیر شدهاند، میتوانند کشتار 50 هزار نفری خود طی جنگ طوفان الاقصی را که اثر بدی در افکار عمومی جهانی گذاشته، رفع و رجوع کنند؛ آن هم در شرایطی که جنایت در حق این مردم را با هزینه عربی به پیش میبرند. دلیل اصلی مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی با طرح دولتهای عربی، عدم تأمین چنین خواستههایی است.
8- حماس با طرح عربی موافقت کرده است. با توجه به شرایط کنونی، حماس نمیتواند به حکومت بر غزه همانند قبل ادامه دهد بلکه باید شکل آن تغییر یابد. مسیرهای مختلفی که برای اداره غزه توسط قبایل و یا توزیع کمکهای بینالمللی امتحان شد، آشکار ساخت که در همه اشکال، این حماس بوده که درنهایت مدیریت امور را در دست داشته است. از این رو حماس چندان نگران تغییرات سطحی و روبنایی در کنترل امور مدنی غزه نیست. حماس قصد دارد هرچه سریعتر و از هر راهی که میسر است، اوضاع معیشتی و اسکان ساکنان غزه حل شود تا تهدیداتی که درباره اخراج آنها شدت یافته، حل شوند. همچنین این گروه با قرار گرفتن در کنار دولتهای عربی، درصدد بازی سیاسی در قالب سپرسازی در برابر دشمن است.














