هومن جعفری، خبرنگار: شاید ایراد از ما باشد که زیادی غر میزنیم. شاید هم ایراد از سینمای 2024 است که سطح فیلمسازی را پایینتر آورده. روزگاری فیلمهایی در اسکار با هم کشتی میگرفتند که اگر قرار بود تماشایشان کنی، حتی نمیتوانستی ترتیب و تأخرش را با خیال راحت انتخاب کنی. آنقدر الماس روی میز بود که نمیدانستی کدامش انتخاب اولت باشد. در مقایسه با آن همه خاطره خوب، انگار امسال رفته باشی سراغ مغازه بدلیجات. طبیعتا آنجا هم قشنگی پیدا میشود و همه چیز خوشتراش است و شبیه اصل اما تهش چیزی جز بدل نیست!
محتوای تولیدشده کمپانیهای فرهنگساز آمریکا در آخرین سال فرمانروایی دموکراتها چندان معجونی نیست که چنگی به دل بزند. شاید بشود به جرئت گفت تمام بازندگان اصلی سالهای اخیر اسکار اگر در جشنواره امسال شرکت میکردند بهراحتی و بدون مقاومت به چیزی میرسیدند که سالها قبل از آن محروم شده بودند.
خروجی جشنواره امسال اسکار، صادقانه چنگی به دل نمیزند. این را از باب نگاه ضداستعماری و مخالف جریان اصلی عرض نمیکنم. من سینما را برای سینما دوست دارم نه ایدئولوژی و اتفاقاً از مشتریان پروپاقرص سینمای هالیوودم. نه از نگاه یک منتقد که از نگاه یک طرفدار عرض میکنم. سطح رقابت در فیلمهای امسال بالا نبود. در بقیه موارد نیز احتمالاً در هر رشته تنها دو نامزد با کیفیت حضور داشتند و دیگر نامزدها، همچنان باید مشقهایشان را تمرین کنند.
یکجوری میشود گفت مراسم امسال به انتخابات کنفدراسیون فوتبال آسیا شبیه شده بود. آنجا که برنده اصلی، رقیب قدرش و سیاهی لشکرها از قبل کاملاً قابل حدس زدن بودند.
اما برویم سراغ فیلمها...
رویای وارونه آزادی
«بروتالیست» قصه معماری یهودی است که پس از پایان جنگ جهانی دوم و اندوه و ترسی که به یهودیان قاره وارد شده بود، به همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت میکند اما آنجا نیز از غم و غربت و حزن گریزی ندارد. نام فیلم را از سبکی از معماری گرفتهاند که ساختمانهای سیمانی و اغلب بیروحی را در آن میسازند که صرفاً کاربردی است.
نقد هوشمندانهای خواندم در باب این فیلم که آدریان برودی یک بار در نقش اشپیلمان در پیانیست اسکار گرفت و حالا انگار داستان همان فرد یا همان طبقه را در زمانه بعد از جنگ و بر مبنای مهاجرت به آمریکا بیان میکند. فیلم سیاسی است و نقد دارد و با سکانس معروف تماشای مجسمه آزادی به شکلی وارونه همه چیز را به نمایش میگذارد. اینکه صرف مهاجرت کردن تو در رویای دیگران شریک نمیکند بلکه حتی میتواند کابوسهایت را افزون کند.
تنفروشی که برای شام آمد
«آنورا» عجیبترین فیلم سال است. آیا باید ربطش دهیم به آخرین نفسهای جنبش ووگ در زمانه دموکراتها و اینکه دستکم در سه سال بعد از این دست فیلمها نخواهند ساخت؟ ترجیح میدهم ندهم. فیلم داستان ممنوعهای دارد. تنفروشی جوان به جوانی روس عرضه میشود. جوان ثروتمند، هوسباز و از خانوادهای ثروتمند است. از همان خانوادهها که کلمه الیگارشی به آنها میچسبد. نوعی از آقازادگی تجملاتی کاملاً مبتنی بر رانت. مضمون جهان فیلم را میشود در سینمای هر کشوری تولیدش کرد حتی ایران خودمان. فقط کافی است سناریو بومیسازی شود!
شان بیکر کارگردان این اثر فیلمساز مستقلی است که بیشتر فیلمهایش همین حس و حال را دارند. آدمهای دور از زندگی رسمی، حاشیهنشینهای شهری و آدمهای زاغهنشین. کارگران جنسی، مشاغل پست، رویاهای کوچک و داستانهایی با حس و حالی انسانی.
«آنورا» روایت عشق گمراه شده است و اینکه آیا میشود به عشق فرصتی داد؟ فیلم جوایز اصلی جشنواره را درو کرد.
برندگان خوشبخت
آدریان برودی برای بروتالیست و مایکی مدیسون برای آنورا جایزههای برترین بازیگران مرد و زن را مال خود کردند. جایزه بازیگران مکمل به زو سالاندا از فیلم موزیکال امیلیا پرز و کارین کالکین از درد واقعی رسید که پیش از این در سریال «وراثت» نشان داده بود باید بیشتر جدی گرفته شود.
جایزه بهترین فیلم بینالمللی به «من هنوز اینجا هستم» از برزیل رسید و دست دو فیلم جنجالی از این جایزه کوتاه ماند. یکی «دانه انجیر معابد» و دومی همان امیلیا پرز که سنگینترین ضربات را از توییتهای بازیگر پرحاشیهاش خورد و جایزه مفت و مسلم را به رقیب برزیلی واگذار کرد.
سوفیا گاسگون بازیگر تراجنسیتی فیلم امیلیا پرز در روزهایی که هیچ وقت فکر نمیکرد چهره معروفی شود در توییترش توییتهای تندی علیه اسلام، مسلمانان اسپانیا و موارد دیگری نوشته بود که پس از درخشش این فیلم و به شهرت رسیدن خودش، باعث حواشی سنگینی برای فیلم شد.
جایزه بهترین مستند بلند سال به فیلمی فلسطینی رسید تحت عنوان «سرزمین دیگری نیست» که داستان زندگی دشوار اهالی یک روستای اشغالشده را به نمایش میگذارد. انتخاب این فیلم که نویسندگانی فلسطینی و کارگردانی اسرائیلی دارد انگار به مذاق تلآویو خوش نیامده و وزیر فرهنگ این کشور به این انتخاب اعتراض کرده. این اعتراض را هم باید ضمیمه پرونده حواشی سیاسی اسکار 2025 کرد.
اما گل هندوانه برای ما ایرانیها کسب سومین اسکار با انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» بود. تبریک به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که با وجود رفتن به محاق حاشیه و دور شدن از متن جریان فرهنگی توانست اسکاری ارزشمند را به سینمای ایران تقدیم کند. به شیرین سوهانی و حسین ملایمی بابت این جایزه تبریک میگویم.














