سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: افغانستان برای آمریکا نقطه مهمی است. این کشور سیاست جهانی خود برای حفظ هژمونیاش در قرن بیستویکم را از افغانستان کلید زد و بر مبنای حضور در آن طراحی کرد. به همین دلیل طالبان که با فرار آمریکا در تابستان سال 1400 (2021) قدرت را در دست گرفت، همچنان بیم دارد واشنگتن بار دیگر افغانستان را با ابزارهای مختلف آزار داده و مورد تاخت و تاز قرار دهد.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اخیراً ادعا کرده پایگاه نظامی بزرگ «بگرام» امروزه در دستان چین قرار گرفته است. این پایگاه توسط شوروی بنا شد و در دوران تسلط حکومتهای چپگرا و همچنین در دوره اشغال طی دهه 1980، مورد استفاده روسها بود. با اشغال افغانستان توسط ناتو در سال 2001، این پایگاه به بزرگترین محل تجمع سربازان آمریکایی در این کشور تبدیل شد. در اوج این حضور، بگرام محل استقرار 100 هزار نیروی نظامی خارجی بود.
ادعای ترامپ در خصوص بگرام که به نوعی بهانهگیری فریبکارانهای برای توجیه تحرکات علیه افغانستان است، با واکنش طالبان مواجه شده است. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت افغانستان روز گذشته (یکشنبه 13 اسفند، 3 مارس) در مصاحبهای با تلویزیون دولتی افغانستان ادعای رئیسجمهور آمریکا را رد کرد. مجاهد تأکید کرد چین هیچگونه حضور نظامی در این کشور ندارد. او در ادامه گفت: «هیچ توافقی میان دولت افغانستان و هر دولت دیگری در این خصوص وجود ندارد و پایگاه بگرام هنوز تحت کنترل کامل آنها است.» مجاهد در پاسخ به تهدیدات موجود در موضعگیری ترامپ علیه افغانستان و به طور مشخص بگرام تأکید کرد «طالبان از این استحکامات برای حفاظت از افغانستان استفاده خواهد کرد و درصورتیکه این کشور در معرض خطری قرار بگیرد، در آن مستقر خواهد شد.»
نکات
آمریکا با ریاست ترامپ تلاش میکند با تاکتیکهای متفاوتی راهبردهای کلان این کشور را در عرصه جهانی به اجرا درآورد. در این میان افغانستان همچنان موضوعی بسیار مهم است به گونهای که حساسیت افکار عمومی آمریکا کماکان نسبت به آن بالاست. در خصوص نوع نگاه آمریکا در دولت ترامپ به افغانستان نکاتی وجود دارد که در ادامه آمدهاند.
1. ترامپ از قضیه افغانستان برای تحقیر دموکراتها و اخراج نظامیان دخیل در فرار ارتش آمریکا از این کشور استفاده کرده است. به عبارتی دیگر ترامپ پرونده افغانستان را به عنوان ابزاری در سیاست داخلی میبیند. انتخاب این ابزار نشاندهنده کارایی و برندگی آن در سیاست داخلی آمریکا بوده و عمق نگاه مردم و اثر فرار را در اذهان آنها نشان میدهد. افکار عمومی آمریکا در قضیه فرار از افغانستان احساس تحقیر دارند و این مسئله همچنان پرونده مزبور را در موقعیتی مهم در این کشور نگاه داشته است.
2. با سقوط سوریه جایگاه آمریکا در شرق این کشور تثبیت شد. تا پیش از این قبایل عربی و شبهنظامیان وابسته به دولت مرکزی سوریه و همچنین گروههای مقاومت نیز در این منطقه مستقر بوده و روسها نیز در آن تحرکاتی داشتند. طی توافق با دولتمردان عراقی و همچنین با توجه به تحولات سوریه، پایگاه آمریکا موسوم به «عین الاسد» در غرب عراق هم تثبیت شده است. با این دو اقدام به نظر میرسد سومین گام، بازگشت و تثبیت حضور در افغانستان و پایگاه بگرام در این کشور است. ترامپ در دولت بایدن تأکید داشت در توافقش با طالبان قصد داشت پایگاه بگرام را حفظ کند زیرا این پایگاه به محل ساخت و نگهداری تسلیحات هستهای چین نزدیک است.
3. ترامپ تاکنون دو تهدید را در قبال طالبان مطرح کرده است؛ اولین مورد توقف ارسال کمک مالی و دوم لزوم بازگرداندن تسلیحات باقی مانده. درخواست مطرح شده برای بازگرداندن تسلیحات بر جای مانده آمریکایی در افغانستان در درون خود حاوی تهدیدی به این معناست که در صورت بازنگرداندن آنها، آمریکا میتواند دست به بمباران وسیع افغانستان برای نابودی آنها بزند.
4. آمریکا دو خواسته مهم از طالبان دارد؛ نخست استقرار مجدد در پایگاه بگرام و دومین مورد، گرفتن تسلیحات برجای مانده برای تغییر روایت فرار آمریکا از افغانستان.
5. سؤال مهمی وجود دارد؛ آیا ترامپ افغانستان را صرفاً در امور داخلی میخواهد و اندکی نیز برای بهبود وجهه تخریبشده واشنگتن یا افغانستان قرار است همانند گذشته که به اشغال کامل درآمد، نقشی در سیاست جهانی آمریکا برای کنترل رقبا ایفا کند؟
6. آمریکا با وجود حضور 20 ساله در افغانستان، به دلایل مختلفی ازجمله فشار نظامی طالبان مجبور به ترک خاک این کشور شد. از آن رو که پیمودن راه گذشته بیثمر خواهد بود، واشنگتن قصد دارد با فشار بر طالبان و ابزارسازیهای مختلف، حضور دوباره خود در افغانستان را به گونهای تدارک ببیند که در آن فشار نظامی طالبان حذف شده باشد. به همین دلیل واشنگتن مجموعهای از امتیازات مانند شناسایی رسمی و ارسال کمکهای مالی را به طالبان ارائه کرده و از سویی دیگر این گروه را تحت فشارهایی مانند حمله نظامی و حمایت از مخالفان قرار خواهد داد.
7. آمریکا با اشغال افغانستان موفق شده بود جایگاه مهمی برای کنترل رقبا و حتی متحدانی که ظرفیت شکوفایی داشتند، به دست آورد. در جریان اشغال افغانستان تمام دولتهای دشمن و رقیب، از چین گرفته تا روسیه و ایران تحت تأثیر قرار گرفتند. این حمله بسیار عظیم بود و توانمندیهای تهاجم در دوردست ارتش آمریکا را که دیگر ارتشهای جهان فاقد آن بودند، به نمایش گذاشت. فقط در یک نمونه از تأثیرات، پاکستان و هند که در سال 1998، یعنی 3 سال قبل از اشغال افغانستان با آزمایش اتمی به باشگاه کشورهای دارنده سلاح هستهای دست یافته بودند، با نظارتهای آمریکا موافقت کردند. واشنگتن میخواهد بار دیگر به طور کامل به شکل نظامی در افغانستان مستقر شود تا جایگاه نظارتی پیشین خود را به دست آورد.
8. غرب در قبال پروندههای منطقه نوعی تقسیمبندی حوزهای دارد. قطر از اخوانیها حمایت میکند، عربستان پشتیبانی از سلفیها را برعهده دارد و امارات، صوفیها را تقویت میکند. با توجه به این تقسیمبندی ایدئولوژیک، نوعی تقسیمبندی جغرافیایی نیز صورت گرفته است. پرونده سوریه برای قطر، عراق برای عربستان و تمرکز امارات بر افغانستان است. گروه طالبان در معنای عمیق، گروهی اخوانی و حتی با وجود دیدگاههای تند و جهانی سلفی نیست، بلکه دارای رگههای صوفیانه است. بر همین اساس نقش امارات در بازیهای افغانستان پررنگتر از قطر است.
9. خروج آمریکا از افغانستان ضرباتی را به کشورهای منطقه وارد کرده است. واشنگتن امیدوار است کشورهای مزبور به این نتیجه رسیده باشند که حضور آمریکا در افغانستان برایشان مواهبی دارد. خروج آمریکا باعث مشکلات اقتصادی و خروج میلیونها نفر از مردم افغانستان به کشورهای دیگر به ویژه ایران و پاکستان شد. از سوی دیگر فعالیتهای تروریستی توسط اتباع افغانستان در کشورهای ایران و روسیه رشد داشت.
10. برخی خروج فضاحتبار آمریکا از افغانستان را عامل تهییج دشمنان آمریکا و آغاز جنگ در اوکراین و فلسطین اشغالی میدانند. از این رو توقف این روند را نیازمند بازگشت از مسیر طی شده میدانند که به معنای بازگشت به افغانستان است.
11. ارتش آمریکا توانمندیهای خود را نسبت به گذشته تقویت کرده است. همین مسئله باعث شده تا به نظر برسد این کشور بدون اعضای ناتو نیز قادر به تحرک کافی در صحنه جهانی است. از این رو واشنگتن به جای توافق و تعهدات جمعی، موارد مستقیم و تک به تک را ترجیح میدهد. به عنوان نمونه، آمریکا به جای استقرار در یک کشور، مثلاً یکی از اعضای ناتو، حتی اگر بر مبنای قوانین این سازمان نباشد، ترجیح میدهد استقرار طی توافقی میان واشنگتن و آن کشور صورت گیرد. در افغانستان نیز قرار نیست در نوبت بعدی، متحدان آمریکا دست به گسیل نیرو بزنند، بلکه این صرفاً ارتش آمریکا خواهد بود که در آنجا مستقر میشود.
مسیرهای فشار آمریکا
آمریکا برای تهدید طالبان و تحت فشار قراردادنش راههایی دارد که در ذیل به آنها اشاره شده است.
1. دولت پاکستان
روابط پاکستان با دولت طالبان متشنج شده و در چند نوبت به درگیریهای نظامی مرزی کشیده است. در تعدادی از این موارد، جنگندههای پاکستانی مناطقی را در جنوب افغانستان بمباران کردهاند. برای فشار بیشتر بر افغانستان، آمریکا احتمالاً به سمت افزایش حمایت از پاکستان حرکت خواهد کرد. پیش از این نیز برخی مقامات پاکستانی برای فشار بر طالبان، خواهان ارائه پایگاههای جدید هوایی به ارتش آمریکا در خاک کشورشان شده بودند.
2. گروههای مسلح مخالف طالبان
گروههای مسلح متعددی در خاک افغانستان حضور دارند که رهبران و حتی برخی از تجهیزات آنها در کشورهای دیگر حضور دارند. به عنوان نمونه، بخشی از بالگردهای افغانستان در زمان فروپاشی نظام سابق به ازبکستان منتقل شدند و کماکان در این کشور مستقرند. همچنین انتقال عناصر داعش به افغانستان با همکاری میان آمریکا، پاکستان و ترکیه میتواند به تشدید فشارها بر طالبان منجر شود. عناصر داعش با بمبگذاری و ترور و همچنین جذب نیرو از طیفی که میتوانند جذب طالبان شوند، میتواند به این گروه ضربه بزند. در همین زمینه ذبیحالله مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان در واکنش به گزارشها درباره دیدار رهبران جهادی در ترکیه با نمایندگان سازمان استخبارات پاکستان گفته است: «این چهرهها که ۲۰ سال طالبان را به وابستگی به پنجاب متهم میکردند، حالا خودشان به آیاسآی تعهد میسپارند.»
3. شکاف در داخل
سیاست چماق و هویج آمریکا در قبال طالبان از همان دولت بایدن کلید خورد. ارائه امتیازات و حفظ تهدیدها با کشاندن مقامات طالبان به میز مذاکره، شکافی را در میان این گروه رقم زد که به نظر میرسد تا به امروز پررنگتر شده و حتی اشکال دیگری نیز به خود گرفته است.
4. استحاله
انتقال عناصر داعش به طالبان و تحت تأثیر قرار دادن قاعده نیروها و طرفداران این گروه میتواند به استحاله آن منجر شود. با تکفیریتر شدن طالبان، درگیریهای داخلی در افغانستان بیشتر شده و با احساس خطر همسایگان و کشورهای دیگر، روابط آنها تیرهتر خواهد شد؛ درنتیجه با کاهش مشروعیت و افزایش خطر، برخورد سخت با طالبان قابل توجیه خواهد بود. طالبان تنها از نظر امنیتی نمیتواند صفوف خود را از اعضای داعش پاکسازی کند، بلکه باید در دیدگاههای جهادی خود وجه تمایزات پررنگی با این گروه شکل دهد؛ امری که بسیار مشکل است. از سوی دیگر کسانی که در صفوف طالبان دیدگاههای تکفیری دارند، ضرورتاً امروزه جزئی از داعش نیستند تا با پیگیری امنیتی قابل کشف و پاکسازی باشند، بلکه مستعد تأثیرپذیری از این گروهند.
احتمال موفقیت یا ناکامی سیاستها چقدر است؟
دولت ترامپ سیاست تهاجمی شدیدی را در پیش گرفته است که از نظر برخی راهگشا به نظر میرسد اما با گذشت زمان، مسائل دیگری نیز آشکار شده است.
1. آمریکا در دولت ترامپ چند پرونده بزرگ را همزمان در دست گرفته و میخواهد حل کند؛ امری که نشدنی جلوه میکند. در قبال پرونده اوکراین به ظاهر آنچه ترامپ درصدد انجامش است، بستن آن به منظور تمرکز بر دیگر پروندههاست اما در باطن این اقدام خود باعث چالشآفرینیهای زیادی شده است. نمود این چالشآفرینی به تشنج کشیدن شدن جلسه ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین در کاخ سفید با ترامپ و «جی دی ونس» معاونش در حضور رسانهها بود. پس از آن نیز اعضای حزب دموکرات به همراه سران دولتهای اروپایی به شدت از زلنسکی حمایت کرده و ترامپ را محکوم کردند. به عبارتی دیگر تلاش ترامپ برای بستن پرونده اوکراین و تنش با روسیه، بدون آنکه به چنین مسئلهای منجر شود، صرفاً پرونده اختلافات با حزب دموکرات و اروپا را تشدید کرد. در این خصوص توجه به مواضع «کریس مورفی» سناتور مشهور دموکرات کنگره آمریکا قابل توجه است. او با شرمآور توصیف کردن جلسه ترامپ و زلنسکی در گفتوگو با شبکه آمریکایی «سی ان ان» گفته است: «اساساً، کاخ سفید به بازوی کرملین تبدیل شده است. روزانه درحال شنیدن پروپاگاندای روسیه از کاخ سفید هستیم.» او در بخش مهمی از گفتوگوی خود اضافه کرده: «خواسته ترامپ، آتشبسی بدون ضمانت امنیتی در اوکراین است که باعث میشود پوتین بدون هیچ مشکلی به اوکراین حمله کند. اما بهخاطر جسارت زلنسکی برای طرح چنین سؤالی، او از کاخ سفید اخراج و امضای توافق منابع باارزش لغو شد.» مورفی زیرکانه به این نکته اشاره کرده که ترامپ برای تبلیغ مواضع پوتین، حاضر شده توافق منابع با ارزش را لغو کند.
2. حضور در افغانستان دشمنیهای زیادی را به آمریکا جلب کرد و این دشمنان نه تنها همچنان درحال رشد هستند، بلکه تمرکز خود بر افغانستان را نیز برای مقابله با طرحهای آتی واشنگتن حفظ کردهاند. این صحنه نشان میدهد در صورت بازگشت آمریکا به افغانستان، این کشور بار دیگر ضربهپذیر خواهد بود.














