مهران زارعیان، خبرنگار: سینمای جهان در ۲٠۲۴ اتفاق ویژهای نداشت اما در کل قابل پیگیری بود و ناامیدی محض را برنمیانگیخت. بیش از همه «ماده»، بادی هارور تکاندهنده کورالی فارژا مورد پسندم است، زیرا از طریق قصهای سرپا و زبانی مهیب، تلنگرهایی را درباره فرهنگ سرمایهداری، معیارهای مردسالارانه صنعت سرگرمی و میل ویرانگر برای دستکاری بدن تبیین میکند. تماشای «ماده» برای بسیاری از مخاطبان آزاردهنده خواهد بود، اما این آزارگری در خدمت اثرگذاری و هندسه مضمونی اثر است و گوشهچشمی به سینمای بزرگانی چون دیوید لینچ، استنلی کوبریک و دیوید کراننبرگ دارد.
«انورا» فیلم جمعوجوری است که کار شاقی نمیخواهد بکند. شخصیت و مسئلهاش را شفاف پیش میبرد و به موجب لحن سرخوشانه و تسلط بالای شان بیکر بر کارگردانی و تدوین، مخاطب را به خوبی با قصهاش همراه میکند تا روایتی از یک سیندرلای رئالیستی و امروزی ببینیم.
«تلماسه» یک فیلم شکوهمند با همان سطح کیفی قسمت اولش است. فیلمی که ساخته شده تا بر پرده بزرگ دیده شود و مخاطب را مسحور جلال و عظمت سمعی - بصری خود کند. البته در فیلمنامه چیز خاصی ندارد و در انتخاب بازیگر نیز بهینه نیست.
«بروتالیست» فیلمی است که از لحاظ ویژگیهای فنی و زیباییشناختی حرف برای گفتن دارد، قصهاش را هم روان پیش میبرد اما همان حرف تکراری درباره مظلومیت قوم یهود و تطهیر صهیونیسم را جلو میبرد که دیگر در دوران پسا ۷ اکتبر نفرتانگیز است.
«مجمع کاردینالها» یک فیلم ارزشمند با سبک و سیاق تئاتری است که به خوبی توانسته ریتم را علیرغم دشواری بستر رواییاش کنترل کند. زد و بندهای پشت پرده واتیکانِ خالی از معنویتِ امروز را نشان میدهد و بازیهای خوبی دارد.
«امیلیا پرز» یک موزیکال متفاوت اما مضمونزده است که طبیعتاً با معیار سینمایی صرف نمیبایست تا این حد مورد توجه واقع میشد اما دستکم قابل دیدن است و از پس بیان قصهاش برمیآید.
«یک ناشناخته کامل» فیلمی است که برای علاقهمندان موسیقی غربی و شخص باب دیلن ساخته شده، اگر مثل من هیچ میانهای با این فضا نداشته باشید بعید است چندان خوشتان بیاید. البته فیلم در بازنمایی حال و هوای تاریخی خود موفق است.
«پسران نیکل» سهمیه امسال اسکار برای سیاهپوستان و کسلکنندهترین فیلم در میان نامزدهای بهترین فیلم است. نکته مثبتش استفاده مداوم از نمای نقطهنظر و ارتقای تجربه حسی مخاطب است که به دلیل ضعف قصهگویی عملاً هدر رفته است.
«شرور» را هم در ادامه مفصلتر بررسی میکنم. در میان آثار ۲٠۲۴ انیمیشن «خاطرات یک حلزون» در حد شایستگیاش مورد توجه قرار نگرفت در حالی که از بیشتر نامزدهای بهترین فیلم بهتر است.
نگاهی به فیلم «شرور»؛ بازآرایی جادوگر شهر اُز مطابق مد روز
فیلم «شرور» یکی از نامزدهای عجیب اسکار بهترین فیلم امسال است از این حیث که معمولاً فیلمهای فانتزی برای آکادمی اسکار اولویت نبوده است؛ بهخصوص اگر دارای حال و هوای دیو و پریانی یا دارای مخاطب کودک و نوجوان باشند. بنابراین به نظر میرسد اعضای آکادمی اسکار از «شرور» خیلی خوششان آمده که به گمان من بیشتر دلایل مضمونی دارد تا فرمیک و سینمایی.
«شرور» اقتباسی از یک نمایش برادوی و به طور غیرمستقیم اقتباس از یک رمان است. هر سه اثر مذکور در جهان داستانی «جادوگر شهر اُز» میگذرند و چهبسا بتوانیم این آثار متأخر را بازآرایی تازهای از رمان مشهور و بسیار مهم «جادوگر شهر اُز» اثر ال. فرانک باوم بدانیم. «شرور» در اصل یک نسخه مد روز از «جادوگر شهر اُز» است که دغدغههای امروز جهان غرب را بازتاب میدهد. مسئله اقلیتها، نگرانیهای محیط زیستی، پروپاگاندا و ابزارهای نرم در ایجاد سلطه، به عنوان مضامین ترند امروز جهان، در «شرور» برجستهاند و در قصه «جادوگر شهر اُز» متناسب با این مضامین، دخل و تصرف انجام شده است.
پرسش اساسی این اثر که در نامش نیز متبلور شده، چیستی شرارت و نحوه شرور شدن انسانهاست که در نگاه اول و با توجه به مسیر فیلمنامه، کهنالگوی سقوط اخلاقی قهرمان در نمونههایی مثل مکبث، مایکل کورلئونه یا دارث ویدر را متبادر میکند.
فیلم البته فرصت نمیکند قصه را به جای خوبی برساند تا بتوان نتیجهگیری مشخصی از آن استنتاج کرد؛ چراکه قرار است «شرور» در قالب یک مجموعه فیلم دو قسمتی ارائه شود که فیلم حاضر صرفاً قسمت اول این مجموعه است و فعلاً نمیتوان ارزیابی دقیقی از منظومه فکری حاکم بر جهان فیلم داشت. با این حال طبق چیزی که از پلات رمان و تئاتر «شرور» میدانیم، به نظر میرسد که این اثر قصد دارد از جادوگر شرور معروفش آشناییزدایی کند و یک جادوگر دیگر را مسئول ایجاد تبلیغات علیه جادوگر معروف جلوه میدهد. در فیلم نیز علیرغم انتظاری که در مخاطب ایجاد میشود که قرار است زندگینامه جادوگر شرور را ببینیم، هر چه میگذرد شفافتر متوجه میشویم که از قضا کاراکتر «آلفابا» کاراکتر شریرانهای ندارد و این خرق عادت بیشباهت به تمهیدات ارائه اطلاعات در فیلم «مسیر سبز» و کاراکتر دوستداشتنی «جان کافی» نیست.
فیلم «شرور» به خاطر ناتمام ماندن قصه در قسمت اول تا حد زیادی جذابیتش را از دست داده و کاتارسیس حاصل از یک اثر موفق را در مخاطب برنمیانگیزد، اما به لحاظ قابلیتهای خیالانگیز سینما و زیباییشناسی سمعی - بصری، معیارهای یک فیلم قابل قبول یا شاید حتی خوب را داراست، به طوری که فیلم شکیل و خوشساختی است و به درستی با جهان بسیار فانتزی و افسانهای منبع الهامش به لحاظ سبکشناسانه تناسب دارد و همین امر دستکم دنبال کردن فیلم را آسان و قابل تحمل میکند. بازیهای خوب، چیدمان صحیح و کورئوگرافی روان و دیدنی در هنگام اجراهای موزیکال، ارزش فیلم را بالاتر از فیلمنامهاش برده است و در مجموع میتوان «شرور» را فیلمی دانست که ارزش دیدن دارد؛ البته به شرطی که اهل فیلمهای موزیکال و فانتزی افسانهای باشید.
شماره ۴۳۶۶ |
صفحه ۱۴ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

یک سال بدون شگفتی؛ مثل همیشه!