محمد عطریانفر، عضو حزب کارگزاران سازندگی، معتقد است چالش اصلی که در سال جدید پیشروی دولت قرار دارد، بیاعتمادی مردم است. او همچنین اشاره کرد که شعار دولت دچار انحراف شده است اما با این وجود، چشمانداز آینده را مثبت ارزیابی کرد که باید برای آن برنامهریزی مشخصی داشت.
چالش دولت؛ ارتقای سطح اعتماد ملی
محمدعطریانفر اصلیترین چالش پیشروی دولت در سال آینده را مسئله بحران بیاعتمادی دانست و گفت: «اصلاحطلبان بدون اینکه کسی آنها را دعوت کند، به عرصه انتخابات آمدند و احساس تعهد نسبت به جامعه، نظام سیاسی و آقای پزشکیان داشتند. تصور میکنم مجموعه حوادث گذشته، وضعیت فعلی بهویژه بحرانهایی که در چشمانداز بحرانهای بینالمللی برابر ایران قرار گرفته درسال ۱۴۰۴ ایران را با چالش مهمی روبهرو میکند. چالش اصلی از نظر من، ضرورت پرداختن به بحران بیاعتمادی فراگیر است بیاعتمادیای که از سوی جامعه بهخصوص طبقه متوسط شهری و اقشار مدنی ایران و طبقاتی که در رفت و آمد با حاکمیت و دست به دست شدن قدرت، نقش مؤثر دارند، وجود دارد. تمرکز من روی جامعه شهری است، متأسفانه در حال حاضر دچار تنازل و کاهش چشمگیر اعتماد ملی هستیم. بزرگترین تکلیف ملی نخبگان درسال آینده، ارتقای سطح روابط اعتمادآمیز میان شهروند و شهریار است به بیان دقیقتر، دولت و ملت، یا به معنای سنتی آن، جامعه شهروندان ایرانی و مردم است و اصلاح رفتار بدنه حاکمیت و کسانی که در بههم خوردن این اعتماد در گذشته، رفتارهای نابخردانه داشتند و مشکل ایجاد کردند. چنانچه رفع این بحران را ضروریترین مأموریت برای سال آینده در نظر نگیریم، طبیعتاً با یک بیاعتمادی گستردهتری مواجه میشویم و این بیاعتمادی، تبعاتی هم در داخل و هم در خارج کشور به همراه خواهد داشت. در داخل، مردم احساس میکنند نمیتوانند به دستگاه اجرایی کشور اعتماد کنند، نسبت به ضرورت حمایت و همراهی با اقدامات فوریتدار که دولت، از بخش کاهش سطح توزیع ناعادلانه یارانهها در حوزه انرژی که دولت برآورد کرده باید از نو بازخوانی شود و اجازه ندهد حجم سنگینی از یارانهها در فرایند غیرمنطقی هزینه شود. در حوزه اجتماعی، چالشهای مرتبط با فضای مجازی و موضوعاتی که در بحث فیلترینگ مطرح شده، دولت با چالشهایی مواجه است و در صورت تداوم بیاعتمادی، مردم با حکومت همراهی نخواهند کرد. علاوه بر این، وقتی مجامع جهانی، موضوع بیاعتمادی را در سطح داخل ارزیابی کرده و حس میکنند جامعه شهروندی ایران پشتیبان تمامعیار حکومتشان نیست، جسارت بیشتری پیدا کرده و فشار بیشتری به ما وارد میکنند. مهمترین و عمدهترین تکلیفی که برعهده دولتمردان است و امر حکمرانی به طور جدی با آن روبهرو است، ضرورت تقویت و ارتقای سطح اعتماد ملی است.»
وفاق از مفهوم اصلی خود منحرف شده است
عطریانفر در خصوص اینکه شعار وفاق چقدر میتواند در جبران این بیاعتمادی مؤثر باشد، گفت: «اصل واژگان وفاق، کلام و پیام ارزشمند و قابل دفاعی است، اما متأسفانه شعار دولت این روزها در معنا دچار انحراف شده است. آنچه من از وفاق میفهمم این است که دولت، باید وفاقی در جامعه به وجود بیاورد که ابتدا اولویت و دغدغههای مردم برایش روشن باشد، مطابق با دغدغهها، برنامههای خود را تبیین کند و برای تحقق آن که مبتنی بر الزام به رفع دغدغههای مردم است، آن هدف را سرفصل توافق قرار دهد و سخنش با جامعهسیاسی، نخبگان و بدنه اجرایی این باشد کسانی که اراده میکنند، برای رسیدن به اهداف دولت هزینه و تلاش کرده و میخواهند بیایند با دولت همراهی کنند و همچنین برای تحقق برنامههایی که به نفع مردم است، همقسم شوند و روی اصل خدمت به جامعه همگرا و وفاق پیدا کنند. متأسفانه الان در حد بسیار غمانگیزی وفاق تنزل یافته، تصور برخی این است که وفاق یعنی کسانی که تا دیروز با یکدیگر میجنگیدند و همدیگر را قبول نداشتند، بیایند و به آنها پست داده شود. متأسفانه تمام ذهن حضراتی که مطالبه وفاق از رئیسجمهور دارند بر منصب پست و جایگاه مدیریتی متمرکز است در سطوح منطقهای و ملی، آنها توقع دارند در مقیاس مدیریت عالی، متوسط و میانی، که بالغ بر 10 هزار پست سیاسی و اجرایی وجود دارد این را میان کسانی که توقعی از رئیسجمهور دارند، تقسیم کنند. این امر، وفاق را دچار انحراف کرده است. اخیراً آقای اژهای در گفتوگویی گفت برخی افراد در برخی مراکز استعلامی در کشور برای صدور تأییدیه افراد از آنها توقعاتی ناموجه دارند و از آنها میخواهند که در تداوم مأموریتشان به این مراکز اطلاعرسانی کنند، چیزی که هیچ وجاهت قانونی ندارد. باید هدفگذاری درست بهمنظور کسب دستاوردهای واقعبینانه برای ملت و برنامههای دقیق و روزآمد و بهنگام را طراحی کرد؛ با چنین رویکردی انشاءالله آینده قابل دفاع باشد.»
دستاوردهایمان را واقعبینانه طراحی کنیم، آینده قابل دفاع است
عطریانفر در مورد اینکه باید چه دستور کاری برای مواجهه با نابسامانیها و نارضایتیهای اجتماعی داشت، گفت: «چراغ راه آینده گذشته است، اگر تحلیل درستی از عملکرد گذشته خود داشته باشیم و اهدافی که برای مردم در آینده تعریف کردهایم را در طول هم ببینیم و مأموریتی برای خود تعیین کنیم که میخواهیم برای مثال از نقطه آ به نقطه ب برسیم، اگر نگاه منطقی و واقعبینانه داشته باشیم، میتوانیم بر بحرانها فائق بیاییم. باید توجه داشت که آینده پدیدهای صلب نیست، آینده را ما میسازیم و عملکرد مدیران مناسبات فیمابین مردم و حاکمان را میسازد. آینده کشور را حجم اعتراض و یا پیوند روحی و روانی حاکمیت میسازد. اگر دستاوردها را طوری طراحی کنیم که واقعبینانه به اهداف آن برسیم، اعتماد برمیگردد و آینده خوب و قابل دفاعی خواهد بود. اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، ابتدا باید یک رویکردی داشته باشیم و بدانیم مناسبات و ساختار اجرایی و اجتماعی ما چگونه است. من فکر میکنم که در خط مقدم مواجهه با مشکلات مردم، ماموریت ابتدا از آن دولت است. دولت نقش کلیدی و مؤثری دارد، هرنهاد دیگری جز دولت، واجد ساختاری و کارکردی است، نقشآفرینی اینها باید در فرایند و در طول ماموریتهای ملی دولت همراه و همدل باشد. وقتی دولت را در چنین قامتی به رسمیت بشناسیم،اولین نهادهای پیرامونی دولت، پارلمان و بعد از مجلس دستگاه عدالت است، اینها علیالقاعده نباید برای خود در برابر دولت اصالتی و یا ادعایی قائل باشند. باید بدانند که هویت و اقدامات آنها تابع اهداف دولت است و سیاستهای دولت را باید دنبال کنند، نمیخواهم سهم نظارت این دستگاهها را کاهش دهم اگر چنانچه قرار بر این باشد که نهاد پارلمان مدعی باشد که دخالت و سهمی برای خود تعریف کند، دولت را دچار چالش خواهد کرد. من نمیخواهم تفسیر زودهنگام کنم اما هنوز دولت به یک نقطه استقرار و پایداری نرسیده و هنوز درگیر حل مشکلات دولتهای سابق است که مجلس موضع استیضاح میگیرد آن هم در مورد مهمترین و کلیدیترین وزیر دولت! خب این از مشکلات جدی است. خب اینها جز تکالیفی است که ما باید برای خودمان روشن کنیم. دولت باید براساس نظرسنجیهایی که انجام میدهد برنامههایش را تنظیم کند. مهمترین تکلیفی که مردم از دولت مطالبه میکنند حل مشکلات معیشتی است. طبیعتا هر دستورکاری که ما را به یک اقتدار نرساند یک امر باطل است. هر سیاست خارجی که سهم مردم از اقتصاد سالم و سبد معیشتی آبرومندانه را فراهم نکند، محکوم به شکست است. سالیان متمادی است که بر سر یک موضوع بسیار روشن که همه عقلای عالم تأییدش میکنند یعنی FATF هنوز ما درگیر این سؤال هستیم که آیا باید از یک قاعده درست در اقتصاد تبعیت کنیم یا نه. ما هنوز داریم میجنگیم و این رویکرد ما را دچار محرومیتهای سنگینی خواهد کرد. بخش سنگینی از مسائل اقتصادی تابع فروش نفت است. در تجارت جهانی باید با دنیا ارتباط داشته باشیم. برای توسعه صنعت و زیرساختهایمان نیازمند این هستیم که با جهان ارتباط داشته باشیم. وقتی اولویتمان را بدهیم به حل مشکلات مردم نباید خودمان دستانداز درست کنیم. اگرچه مردم همچنان همراهند و از اغتشاش و آشوب هیچ دلخوشی ندارند اما وقتی راه برون رفتی نداشته باشند رو به سوی هیجان وفریاد میآورند و حکومت را به چالش میکشند.
اگرچه اهانتهایی که میشود امر خطا و باطلی است اما قبل از آنکه به آن واکنش نشان دهیم باید ببینیم ریشهاش چیست.
زمانی که دولت سازندگی بعد از جنگ مسئولیت گرفت و رفع مشکلات عدیدهای راهم عهده دار شد کشور در نقطه بسیار آسیب پذیر قرار داشت با این وجود حدفاصل سال ۶۸ تا دولت اصلاحات دولت توانست فضا را بهبود بخشیده و مردم را امیدوار کند. اعتماد تقویت شد و در بزنگاه انتخابات مردم سهم خود را به خوبی ایفا کردند. اگر نتوانیم مشکلات را حل کنیم باید منتظر واکنشهایی باشیم که ناخواسته تحرکاتی به خیابان کشیده شود.»