ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: هدف از ساخت مجموعههای تلویزیونی در وهله اول چیزی جز سرگرمی مخاطب نیست و سازندهای که نتواند این مسئله مهم و اساسی را درک کند، از اساس با مدیوم تلویزیون و سریالسازی بیگانه است. اکثر آثار شبکه نمایش خانگی و طیف وسیعی از محصولات صداوسیما بدون برخورداری از چنین فهمی در مسیر تولید قرار میگیرند و نتایج فاجعهباری را پدید میآورند که نارضایتی مخاطب، تنها یکی از آنهاست. نمیتوان صرفاً با ایده لاغر و تنها با اتکا به بریز و بپاشهای رسانهای و همچنین استفاده از تصاویر و دیالوگهای اینستاگرامی کار را پیش برد و درنهایت هم انتظار جدی گرفته شدن از طرف بیننده را داشت.
سریال «جانسخت» یک شگفتی کوچک در این فضای بسیار مسموم و به شدت غیرعادلانه محسوب میشود. غیرعادلانه از این حیث که با وجود سرگرمکننده بودن، چندان از فضای مجازی برای جلب نگاه خیره مخاطب بهره نمیگیرد و به همین واسطه دور از کانون توجه قرار گرفته و در حاشیه باقی میماند. اما سوای این حرفها «جانسخت» از پس ماموریت خود بهخوبی برآمده و توانسته مخاطبان هدفش را در حد متعارف و معقولی سرگرم و امیدوار به پیگیری ماجرا کند؛ کاری که قاطبه تولیدات این روزها از انجامش عاجزند و برای دیده شدن دست به انجام عملیاتهای محیرالعقول میزنند.
این سریال فرم روایی پیچیدهای ندارد و حتی از قصه جذاب و بدیعی هم برخوردار نیست، اما چون فیلمساز ادعایی در زمینه کاری خود ندارد توانسته از یک ایده تماماً تکراری و بارها تجربهشده بیشترین بهره را ببرد و کارش را به سامان برساند. چند رفیق در زمان گذراندن اوقاتشان در تور کویرگردی درگیر یک ماجرای ناموسی و سپس قتلی غیرعمد میشوند. دوستان قاتل اکنون باید برای برگرداندن شرایط به حالت قبل از بروز حادثه هرکاری از دستشان برمیآید انجام دهند. این الگوی روایی بارها دستمایه بسیاری از سازندگان آثار سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است و «جانسخت» در این زمینه چیز زیادی برای عرضه به تماشاگرانش ندارد. طراحی پیرنگ در «جانسخت» به شیوهای آشنا پیش میرود. اتفاق ناگواری رخ داده و شیرازه زندگی طرفهای درگیر را از هم پاشیده است. همه در انتظار بخشش خانواده مقتول و باز شدن گرههای اخلاقی هستند تا درام مسیر تخلیه حسی و عاطفی مخاطب را بهخوبی پیش ببرد. به عبارت دیگر، سریال مسئله «بخشش» را در نقطه محوری درام قرار میدهد و بهخوبی از پس دراماتیزه کردن این مفهوم برمیآید. اشاره شد که «جانسخت» در خط داستانیاش بههیچوجه بکر و تازه نیست و از فرمولهای امتحان پسداده شده پیشین برای جا انداختن خود استفاده میکند، ولی این رویکرد، یعنی ساخت یک جهان کاملاً آشنا در ذات خویش هیچ نکته منفی و بدی در پی ندارد، زیرا همواره این «چگونه بیان کردن» است که میتواند مقدمات پویایی و همچنین ماندگاری یک اثر را در ذهن و حافظه جمعی مردم ایجاد کند. درواقع، «چه گفتن» وقتی قرار نیست اثر از پس سرگرم کردن بیننده بربیاید، چندان اهمیت و محلی از اعراب ندارد. برگ برنده مصطفی تقیزاده و سعید خانی بهعنوان تهیهکننده «جانسخت» نیز همین است که دست به ترکیب برنده نزدهاند و در فاز پیش بردن روایت با استفاده از الگوهای موفق پیشین، همچون «زیر تیغ» و «خط قرمز» کارشان را راه انداختهاند. «جانسخت» در مورد وضعیت بچههای جنوب شهر تهران است، اما برای به چشم آمدن نزد مخاطبان اینستاگرامی به در و دیوار نمیزند و از فقر حیثیتزدایی نمیکند. «جغرافیا»، روابط میان کاراکترها و حتی روند پیشبرد ماجرا بهگونهای است که نشان میدهد فیلمساز نسبت به آدمهایش کاملاً همدل است و کاراکترهایش را دوست دارد. این دوست داشتن و همدلی بهقدری در جانسخت عینی و لمس شدنی است که باعث به وجود آمدن باگها و حفرههایی در فیلمنامه میشود و منطق روایی را در لحظاتی از سریال پس میزند. بهعنوان نمونه پلیس برای پیدا کردن متهم (مهرداد صدیقیان) به هر دری میزند و حتی از دوستان او هم بازجویی میکند، ولی خط موبایل نامزد و بقیه اطرافیان «فرزاد» (مهرداد صدیقیان) را ردگیری نمیکند تا بهراحتی او را به دام بیندازد. با وجود این، «جانسخت» سریال قابل پیگیری و سرگرمکنندهای است که میتواند مخاطبش را درگیر کند و کارش را پیش ببرد.
شماره ۴۳۶۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
خداحافظ رفیق














