محمدباقر امتی، پژوهشگر اسلام و سیاست: بغض در گلویم بدجور جا خوش کرده است؛ بیش از یک سال است که سرِ صبر عزادار نشدهام و خرابه قلبم متروکه و تنهاست. آوار روی آوار نشسته و شب و روز است که میگذرد و صدایی جز هیاهوی شومِ کوچههای تاریک اطراف در آن نمیپیچد. خلوتِ گوشهایم به انتظار «خبری»، سرگردان و جنبوجوش چشمانم به دنبال «تصویری»، دوان است و سؤالی که مدام بالای سرم چرخ میزند: آیا روحهای بزرگ زیر خاک آرام خواهند گرفت؟ تا تشویش ما را نیز پایانی باشد یا آنان در دالان پپچ در پیچ تاریخ، تا ابد بیقرار، پرسه میزنند که «خواب خفتگان خفته را آشفتهتر سازند»1؟ و پاسخی برای آن ندارم جز آنکه قرآن فرموده است: «از تو درباره روح میپرسند، بگو روح از امر پروردگار است و از دانش به شما جز اندکی ندادهاند.»2
مرد خدا
نمیدانم مردمان از کی به صداقت تو ایمان آوردند؟ لحظهای که تنها راه تبادل اسرای لبنانی را اسیر گرفتن از نیروهای اسرائیل اعلام کردی و آن را چندی بعد به چشمان خود دیدند؟ یا زمانی که در مصاحبهای به آن سؤال شیطنتآمیز که بعدها جور دیگر در رسانهها تحریف شد، چنین شفاف پاسخ دادی: «حالا اگر از من بپرسید که اگر 11 ژوئیه بود و یک درصد احتمال میدادیم که اسارت دو سرباز اسرائیلی به جنگی شبیه این جنگی که رخ داد منجر خواهد شد، آیا باز هم عملیات را انجام میدادیم؟ پاسخ من این است که نه، قطعاً نه. هم به دلایل انسانی و اخلاقی هم به دلایل امنیتی، نظامی و سیاسی.» سما مصطفی3، خبرنگاری که روزهای بعد از جنگ 2006 بیروت را درک کرده است به خوبی طنین باور مردم و میزان محبوبیت تو را از خلال پوسترهای چسبیده شده روی شیشه مغازههای کوچک شهر روایت میکند. او در گفتوگو با راننده تاکسی لبنانی که زیاد هم زبان انگلیسی را خوب نمیدانسته، فهمیده که «نصرالله رهبر جدید تودههای عرب است.» بنابراین با همین شواهد بعد از مقایسه او با جمال عبدالناصر نتیجه میگیرد که «خیابانهای عرب یک قهرمان جدید پیدا کرده است.» خبرنگار دیگری در همین ایام، مشاهدات خود را چنین نقل میکند: «در دمشق و تا دورتر از دمشق میتوانید حلقههای کلید، پیراهن، دکمهها، برچسبهای سپر ماشین و پوسترهایی را که صورت نصرالله را نشان میدهد، بخرید.»
مردمِ چسبیده به رادیو در شبهای تابستانی آن سال بیروت، حق داشتند که تا عمر باقی است، حلاوت همزمانی آن لحظهای که صدای تو را میشنیدند که میگفتی «غافلگیریهایی4 که وعده آن را به شما دادم از الان آغاز میشود. الان در سواحل مقابل بیروت، ناوچه جنگی اسرائیلی که به زیرساختهای ما و بر خانههای مردم و مردم شهر تعدی کرد؛ به آن نگاه کنید که میسوزد و غرق میشود» را با دیدن نور شعلههای آتش از میانه مدیترانه هرگز فراموش نکنند. چقدر فریادهای همخوانی جوانان لبنان، با آهنگ «احبائی» جولیا پطروس که پاسخ تو به نامه رزمندگان حزبالله است، نشان از گستردگی سطح محبوبیت تو دارد. همان محبوبیتی که افکارسنجیهای مختلف در سال 2006 نیز به آن صحه میگذارد. گویی که اراده جمعی مردمانی که از بعد از جنگ جهانی اول دیگر روز خوش ندیدند، بعد از هر از چندگاهی دوباره با صدای واحدی شنیده شده است.
اما قلم به نقل از غریبهها نبردم تا مثلاً نوشتهام را تیتر کنم «سید از نگاه دیگران» و خلاصهوار بگویم که دوست و دشمن او را ستایش میکرد. نه هرگز. همین قهرمان داستان ما، گاهی ورقش به سختی برمیگردد. احزاب و طوایف رقیب، پیروزی ملی که حزبالله در جنگ 2006 بهعنوان دفاع از سرزمین لبنان رقم زده را با اتهاماتی نظیر فرقهگرایی و دنبالهروی از منافع ایران پاسخ دادند و این تشکیلات را دولت کوچکی در دل دولت ملی لبنان در نظر گرفتند که حتی در میانه جنگ با اسرائیل نیز باید خلع سلاح شود.5 اگر جنگ 33 روزه که جنبه سرزمینی آن بسیار پررنگ است و نتیجه آن جلوگیری از نفوذ رژیم به خاک لبنان برای اولین بار است، با چنین فضاسازی سیاسی روبهرو میشود، قابل درک است که اقدامات حزبالله در ماجرای سوریه برای جهان عرب چگونه تصویرسازی خواهد شد؟ انفجار بندر بیروت (2020)، مشکلات اقتصادی و اجتماعی لبنان و درنهایت ورود حزبالله برای ضربه زدن به رژیم در جنگ غزه (2023) تماماً اتفاقاتی است که از سوی رسانههای جریانهای سیاسی رقیب در افکار عمومی بخشی از مردم مؤثر افتاده است.
اما اگر سخنرانیهای سیدحسن نصرالله را در تبیین وقایع فوق مروری کنید، بههیچوجه موضعگیری متأثر از فضاسازی علیه او و تغییر رویه از آنچه او بر آن استوار بوده است، قابل مشاهده نیست. اگر از موضع تحلیلی به این موضوع وارد شویم، میتوان چنین گفت که نوسانات رویکرد افکارعمومی در نسبت با موقعیت «سید» به واسطه مسیری که دنبال میکند و طیفهای مختلف مخاطبان در خاورمیانه به چند دوره قابل تقسیم است. اوج این محبوبیت که در سالهای 2000 تا 2006 بعد از مقابله با رژیم صهیونیستی ایجاد شده، تصویر روحانی شیعه عربزبانی است که همزمان بهعنوان قهرمان ملی لبنان و قهرمان بخش عمدهای از مردم در سراسر جهان اسلام بازنمایی شده است. تصویری که سعی شد در روایت منفی دوگانه رسانهای، جریان قطر-ترکیه و سعودی-امارات از ماجرای سوریه و اتفاقات داخلی لبنان تا سال 2023 به شکلی متفاوت عرضه شود. به نظر میرسد ورود به جنگ غزه نیز مقطع دیگری از مواجهه با شخصیت بزرگ اوست که وجه اسلامی-عربی خاصی برای او رقم زده است. نتایج نظرسنجی «مرکز پژوهش سیاسی و نظرسنجی فلسطین» (PSR) رضایت57 درصدی مردم فلسطین را از اقدامات حزبالله در رتبه بعد از انصارالله یمن نشان میدهد. هرچند این تصمیم از سوی رقبای سیاست داخله لبنان بهعنوان امر غیرملی تفسیر و بازنمایی شد ولی مشی حزبالله در دفاع از آنچه حق میپندارد با تمام هزینههای تحمیلی آن محقق شد؛ چراکه مرد خدا را با تغییرات لحظهای حالات مردم چه کار؟ همان گونه که مولا علی فرموده است: «هرکس رابطهاش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد کرد.» به نظر میرسد، یکی دیگر از موقعیتهای سنجش محبوبیت نصرالله نیز در قاب تشییع پیکر مطهر او در بیروت رقم خواهد خورد که قطعاً قاب پایانی مواجهه مردمان با او نیست.
مرد تفنگ
حزبالله از دل مقاومت مسلحانه علیه اشغال لبنان در سال 1982 زاده شد. سیدحسن نصرالله نیز که از کودکی در میان محرومان و آوارگان لبنانی و فلسطینی بزرگ شده بود، زبان مؤثر برای مقابله با اسرائیل را به خوبی فراگرفت. فعالیتهای وی ذیل جنبش «امل» و سپس مشارکت در تصمیمگیریهای سخت جنگ چریکی با اسرائیل در دهههای 80 و 90 میلادی به ابتکارِ شهید عماد مغنیه از او فرمانده سیاسی آشنا با اصول نظامی ساخت. بعدها روایتگران جنگ 2006 نیز او را «روحانی با عزم پولادین یک ژنرال» لقب میدهند که «قواعد درگیری اعراب و اسرائیل را بازنویسی میکند.» آدام شاتز6 معتقد است او باوجود اینکه خطیب مذهبی توانمندی است، همانند یک فرمانده نظامی صحبت میکند. روایت حاج قاسم سلیمانی از نقش سیدحسن در اتاق مشترک عملیات جنگ به همراه عماد مغنیه7 و میزان شناخت و مشارکت او در تصمیمگیریهای مهم، چهره ممتاز او را عیان میکند.
اما فراتر از تأثیر مبارزه برای شخص او، میتوان به مسئله «سلاح حزبالله» بهعنوان یکی از مهمترین موضوعاتی که سید روی آن تاکید ویژه داشت، نیز پرداخت. هرچند از زمان آغاز مناقشات، همیشه حزبالله، سلاح مقاومت را بهعنوان مکمل ارتش لبنان و قوامبخش تمامیت سرزمینی آن بهعنوان مانعی برای ورود دشمن میداند، اما مخالفان خارجی و داخلی در مقاطع مختلف سعی بر تضعیف بُعد نظامی حزبالله دارند. چنان که در مذاکرات آتشبس اخیر (2025) نیز این مسئله دوباره مطرح شده است. اما در گفتمان نصرالله، سلاح مقاومت همیشه بهعنوان بخشی از «راهحل» دیده شده است نه بهعنوان مسئله. او این سلاح را ضامن امنیت ملی لبنان میداند که تجربیات گذشته نیز تأثیر آن را نمایان کرده است.8
مرد دولت
به نظر میرسد اگر بخواهیم مهمترین میراث تثبیت شده سیدحسن نصرالله در سیر تکامل جنبش حزبالله لبنان را نام ببریم، بدون شک باید به تبدیل این جنبش از تشکیلات مسلحانه زیرزمینی در دهه 80 میلادی به یکی از بزرگترین احزاب سیاسی امروز لبنان اشاره کرد. نگاهی به تاریخچه این جریان نشان خواهد داد که این تغییرات نیاز به ریلگذاریهای دقیقی در فضای سیاسی پیچیده لبنان داشته که توسط او مدیریت شده است. حزبالله در بیانیه تأسیس در سال 1985 به «ایجاد حکومت اسلامی» اشاره میکند. در دهه ابتدایی فعالیت این جنبش که لبنان در شرایط پس از جنگهای خونین داخلی و اشغال توسط رژیم صهیونیستی قرار دارد و دولت جایگاه چندان مستحکمی ندارد، اقداماتی علیه دولت از سوی برخی چهرههای شورای مرکزی این جریان دیده میشود. اما بهمرور و پس از اینکه در توافق طائف (1989) نوعی از تقسیم کار سیاسی جدید پیشروی نیروهای سیاسی لبنان گذاشته شده، (با وجود اینکه هیچگاه این توافق مورد تأیید رسمی حزبالله قرار نگرفته) تغییری در رویکرد حزبالله در عرصه سیاسی روی داده است.
این دوره که با عزل دبیرکل اول حزبالله، دوره کوتاه شهید سیدعباس موسوی، جانشینی نصرالله جوان و پایان جنگ ایران و عراق و آغاز دوران سازندگی همزمان است؛ با مشارکت سیاسی حزبالله در انتخابات سال 1991 آغاز میشود. گویی در دوره دوم، حزبالله با وجود اینکه بهعنوان یک جریان معتقد به اصول گفتمان اسلامگرایی، تشکیل حکومت اسلامی را از اهداف مهم خویش میداند،9 تغییرات راهبردی اساسی در مشی سازمان در نظر گرفته است. مشارکت در انتخابات و نظم سیاسی لبنان پساتوافق طائف، مطرح کردن حزبالله بهعنوان حزب لبنانی، شرکت فعالانه در ابتکارات و طرحهای گفتوگوی آشتی ملی در سالیان مختلف و... حزبالله را به یکی از مهمترین بازیگران در عرصه سیاسی موجود لبنان، نه بازیگر انقلابی، تبدیل کرده است. درواقع سیاست مهم سیدحسن نصرالله تبدیل این تشکیلات از موضع اتهام دشمنان بهعنوان عامل بیثباتی، ناآرامی و تفرقه در لبنان به موضع ملی و ثباتساز در این کشور است. به عبارت دیگر تحلیل او از سیر تکامل جریان شیعه لبنان به روشنی در سخنرانی او در «نهمین سالروز آزادسازی جنوب لبنان» بیان شده است. در این سخنرانی وی به نقش سیدعبدالحسین شرفالدین و سیدموسی صدر بهعنوان دو رهبر انسجامبخش هویت شیعی ذیل کشور مستقل لبنان در سالیان گذشته، اشاره میکند و به تاریخچه تعامل شیعیان با دولت مرکزی لبنان میپردازد. نصرالله در این سخنرانی به مشکلات مشترک در طول تاریخ نیم قرن گذشته شیعیان در نظام تبعیضآمیز لبنان علیه این طائفه انتقاد و راهبرد آنان بهخصوص در دوره اخیر در صیانت از استقلال لبنان را برجسته میکند. او در پایان سخنرانی ضمن انتقاد از دولت، موقعیت ثباتساز خویش را روشن میکند: «من صادقانه و با صراحت اعلام میکنم که مقاومت جایگزین دولت نیست. بنابراین بفرمایید به اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی جنوب رسیدگی کنید و برای مشکلات راهحلی بیاندیشید.» به نظر میرسد این خط مشی در رهبری پسانصرالله نیز در آینده این جنبش نقش راهبردی سابق را ایفا کند و با وجود دشمنان داخلی و خارجی، همچنان موضع حزبالله را تقویت کند.
مرد میدان
یک بار نصرالله جوان بهعنوان عضو شورای مرکزی حزبالله در پاسخ به روزنامهنگاری که از اهداف این تشکیلات پرسیده بود، گفت: «هدف دیگر ما این است که افکار و شعارهای امام و خط امام را به منطقه و دنیای عرب منتقل کنیم؛ چراکه ما به زبان عربی سخن میگوییم و میتوانیم در بین اعراب تأثیر بسزایی بگذاریم و تجربه انقلاب اسلامی را به سایر ملتهای عرب منتقل کنیم.»10 حال که بیش از سه دهه از دوران زعامت او تجربه شده است، میتوان شهادت داد که او این نقش را به خوبی ایفا کرده و باید به جرئت گفت که در فقدان او، جبهه مقاومت «زبان عربی» خویش را از دست داده است و باوجود خلأ همیشگی رسانههای همسو، نیاز به یافتن جایگزین مناسب برای انتقال پیام به افکار عمومی جهان اسلام احساس میشود. هرچند این موضوع کوچکترین بعد از شخصیت کامل نصرالله است که تنها پروردگار عالمیان میتواند جای خالی او را برای مستضعفان جهان پر کند. شخصیت نصرالله در طول حیات پربرکتش برای ما ایرانیان یادآور روحهای لطیفی بود که بعد از دهه اول انقلاب کمتر مرئی بودهاند. او و حزبالله از نابترین ظهورات تلفیق دستگاه فکری و عملی بودند که اول بار در ایران شاهد آن بودیم، اما الگوی لبنانی با ویژگیهای منحصربهفردش به تکامل آن یاری رساند.
او همیشه زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد.
پینوشت
1. بندی از شعر سوتک از مرتضی موسوی.
2. آیه 85 سوره اسراء.
3. Seema Mustafa خبرنگار سیاسی و سردبیر ارشد «Asian age» که یادداشت «نصرالله قهرمان جدید جهان عرب» را در اوت 2006 نوشته است.
4. مفاجئات نظامی حزبالله در جنگ 33 روزه که به تعبیر حاج قاسم سلیمانی ورق جنگ را برگرداند.
5. کتاب «پشتصحنه سیاسی جنگ 33 روزه؛ خاطرات معاون سیاسی نبیه بری» نوشته علی حسن خلیل، ترجمه وحید خضاب، انتشارات شهید کاظمی به روشنی موضعگیری جریان 14 مارس در مذاکرات حین جنگ را در تضعیف حزبالله مشخص میکند.
6. او نویسنده مجموعه نوشتههایی درباره حزبالله برای New York Review of Book است.
7. «ناگفتههای جنگ 33 روزه در گفتوگو با سرلشکر حاج قاسم سلیمانی».
8. موضعگیریهای دبیرکل وقت حزبالله از زمان تشکیل آن در مقاطع مختلف و حساسیت دشمنان بر این موضوع در منابع مختلف رسمی و غیررسمی قابل دسترسی است: بنگرید به فصل اول کتاب «پشتصحنه سیاسی جنگ 33 روزه؛ خاطرات معاون سیاسی نبیه بری» و بخش چهارم کتاب «جرقه فتنه» نوشته کریم بقرادونی، ترجمه وحید خضاب، انتشارات شهید کاظمی.
9. همانگونه که در بند «3» بیانیه تأسیس قابل مشاهده است و در برخی از مصاحبههای افراد بلندمرتبه ازجمله سیدحسن نصرالله نیز قابل رویت است: «یکی دیگر از آرمانهای ما تلاش برای پدید آوردن و ساختن جامعهای صددرصد اسلامی و مبتنی بر وحدت حقیقی میان شیعی و سنی و کوشش دسته جمعی برای برپایی حکومت اسلامی است.» (نشریه پاسدار اسلام، 1367، سال هفتم: 76).
10. همان.