ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: چهلوسومین جشنواره فیلم فجر درحالی به پایان رسید که آثار به شکل بارز و مشخصی در مقایسه با دوره چهلودوم و بهخصوص چهلویکم از حیث پرداختن به سوژههای روز در شرایط بهتری قرار داشتند و این بیارتباط با تغییر مواضع دولت جدید درخصوص مسائل روزآمد جامعه ایران نبود. در واقع آثار بهنمایشدرآمده در این دوره از فستیوال فیلم فجر سوای کیفیت پرداخت، بسیار عینیتر و انضمامیتر از گذشته بودند و سعی میکردند در قالب مولفههای ژانری و درامهای خانوادگی یا سینمای روشنفکرانه حرفهای سازندگانشان را به مخاطبان و داوران فجر ارائه دهند. اگرچه فیلمسازان این آثار در نحوه ارائه سوژه با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکردند ولی پیوند میان فیلمهای اکرانشده در بخشهای مختلف فجر با اتفاقاتی که در کف جامعه میافتاد عیان بود و فیلمها سعی میکردند به نحوی از انحای ارتباط ارگانیکی میان خود و سوژهشان به وجود بیاورند. در ادامه با دستهبندی آثار بخش مسابقه و همینطور ویژه در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر به موضوعات مبتلابه به آنها خواهیم پرداخت و دورنمایی از مضامین اساسی فیلمهای احتمالی اکران در سال 1404 ارائه میدهیم.
جای طرح مسئله زنان همینجاست
بالاخره با وقفهای دوساله جشنواره فجر هم نسبت به وقایع و اتفاقات اجتماعی و سیاسی سال 1401 واکنش نشان داد و فیلمسازان توانستند با اشاره ضمنی به آن روزها سوای ارزیابی کیفی پرداخت به سوژه، قدری به جامعه خود نزدیک شوند. «کیک محبوب من» و «دانه انجیر معابد» بدون کوچکترین مانعی به شکل صریح، بیپرده، اما نهچندان هنرمندانه به آنچه مردسالاری خطابش میدادند پرداختند، اما جای واکنش به این مضمون در سینمای رسمی ما تا پیش از جشنواره فجر 1403 خالی بود و زمان میخواست تا فیلمسازان ایرانی بتوانند به این مهم اشاره کنند. عاقبت در جشنوارهای که نقش ملودرامهای اجتماعی و خانوادگی در آن برجسته بود، کارگردانان ما توانستند خودی نشان دهند و هرچند در قاب مدیومشات نسبتی با مسئله مهم و اساسی کشور در این روزها برقرار کنند. فیلمهایی نظیر «رها» و «شوهرستاره» -گرچه به شکل مستقیم و رسمی موضعشان را در نسبت با مسئله زنان روشن نکردند، ولی پرواضح بود که سازندگان این آثار بهنحو اساسی در لایههای پیدا و نهان در پی نقدی علیه ساختارهای رسمی بودند. نقدی که درمورد جنبههای سینمایی و شیوه ارائه آنها اختلاف وجود داشت و مخالف و موافق را در میان منتقدان روبهروی هم قرار داد ولی حامل یک نکته اساسی بود که سینمای رسمی ایران هم بالاخره تلاش کرده تا نسبتی نزدیک با وقایع روز داشته باشد و هویت خودش را در جزیرهای جداگانه تعریف نکند. «شوهر ستاره» نگاه تند و برخورندهای نسبت به جامعه ایران داشت و با نشانهگذاریهای غرضورزانه تلاش کرد تا میان دغدغههای خود و بخشی از جامعه زنان پیوندی غیرطبیعی و غیرارگانیک به وجود بیاورد. از طرف دیگر، «حسام فرهمند» با فیلم سینمایی «رها» نیز بخشی از زاویهدید فیلمش را به دختر خانوادهای فقیر اختصاص داد و تلاشهای بیثمر او در گذر از بزنگاههای اقتصادی و اخلاقی را برجسته کرد. اینسرت از تارهای مو و همچنین لوگوتایپ اصلی فیلم ما را به بیرون و جریان «زن، زندگی، آزادی» پرتاب میکرد و نگاه طبقاتی فیلمساز به «وضعیت» را به سمع و نظر مخاطبان میرساند. در این بین، «زیبا صدایم کن» نگاه تجدیدنظرطلبانهای به مفهوم پدر، خانواده و حتی زن ایرانی داشت. درحقیقت رویه فیلمساز در ترسیم کردن روابط برخلاف «رها» و «شوهرستاره» به سمت پر کردن شکافها میان اعضای خانواده در حرکت بود و «رسول صدرعاملی» روند آشتیجویانهای با مفهوم خانواده ایرانی داشت. از سوی دیگر فیلم باتوجه به شیوه پرداخت صدرعاملی به مسئله در راستای خط فکری اصلی و اساسی دولت قرار داشت و اینطور هم تصور میشود که هیئت داوران در جشنواره به آن روی خوش نشان دهند؛ اتفاقی که کموبیش به وقوع نشست و «زیبا صدایم کن» بهعنوان بهترین فیلم چهلوسومین دوره فستیوال فجر برگزیده شد.
پدر؛ حیثیت ازدسترفته
یکی دیگر از مفاهیم حی و حاضر و برجسته در جشنواره فجر، نقش بارز و پررنگ پدرکشی در آثار بود که این مسئله هم با توجه به موفقیتهای فیلم بد «دانه انجیر معابد» در فستیوالهای مضمونزده غربی چندان دور از ذهن نبود. در واقع فیلمسازان جریان رسمی سینمای ما سوای اعتقاد شخصی به کار خود نیمنگاهی هم به جوایز سینمایی کسبشده توسط کارگردانان زیرزمینی داشتند و این واقعیت که در حال حاضر «مضمون» مهمتر از فرم قرار میگیرد و باعث شهرت سازنده میشود را از نظر دور نگاه نداشتند. همین هم باعث شد تا در تعداد قابلتوجهی از آثار بهنمایشدرآمده در بخشهای مختلف جشنواره ما شاهد تماشای فیلمهایی با مضمون پدرکشی و منکوب کردن نقش پدر در خانواده باشیم. «پیرپسر» در بین این فیلمها سرآمد بود و «اُکتای براهنی» در مقام سازنده اثر هرچه در چنتهاش داشت را برای مقابله با جایگاه پدر رو کرد و با وام گرفتن از اثر سترگ «برادران کارامازوف» نوشته «فئودور داستایفسکی» بیش از سایرین و بدون لحاظ کردن خطوط قرمز «ارشاد» به «پدر» و نقش مهم و محوری او در خانواده تاخت. «سیاوش اسعدی» هم یکی دیگر از فیلمسازان بخش ویژه بود که با فیلم «غریزه»، پدر و پسر خانوادهای زمیندار را در حصار یک عشق مثلثی گیر انداخت و حسی منفی نسبت به پدر ماجرا در میان مخاطبانش ایجاد کرد. نگاه آثاری همچون «خاتی» و «فریاد» هم به مفهوم پدرانگی تفاوت چندانی با «پیرپسر» و «غریزه» نداشت و حتی در رابطه با فیلم جشنوارهپسند و لامکان و لازمان «فریاد» به کشتن پدر به دست فرزند ناتوانش ختم میشد.
ملودرامها برمیگردند
این انتظار دور از ذهن نبود که با روی کار آمدن دولت چهاردهم، ترمز تولید آثار کمدی کشیده شود و ملودرامهای خانوادگی و اجتماعی موقعیت گذشتهشان را دوباره در میان جریان اصلی سینمای ایران پیدا کنند. این اتفاق درخصوص حضور پررنگ ملودرامها و فیلمهای آپارتمانی خیلی زود بروز یافت، درحالیکه حضور آثار کمدی در جشنواره چهلوسوم در مقایسه با دوره پیش روند صعودی داشت. فیلمهای «آبستن»، «ماریا»، «رها»، «زیبا صدایم کن»، «شوهر ستاره»، «چشم بادومی» و «مرد آرام» آثاری بودند که با استفاده از سازمایههای ملودرام ساخته شدند و در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند و این پیغام را به سینماداران و مردم صادر کردند که در سال آینده قطعا ملودرامها و فیلمهایی که به غلط «اجتماعی» خطابشان میکنند سهمی در اکران به دست خواهند آورد و به رقبایی برای آثار کمدی تبدیل میشوند.
نسل زد؛ از حاشیه به مرکز
سهم بچههای موسوم به نسل زد هم هرچند کم ولی پرداخت شد. فیلمسازان ایرانی در سالهای اخیر چندان به مشکلات و موانع پیش روی نسل جدید ما روی خوش نشان نداده بودند و کمتر سراغی از آنها میگرفتند، اما در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر این رویه تا حد قابل قبولی تغییر کرد و زاویه دوربین به سمت جوانان متمایل شد. «پرویز شهبازی» با فیلم جدیدش «رکسانا» همچون آثار قبل خود به مسئله جوانان پرداخت و داستان آنها را در مرکز درام روایت کرد. «ابراهیم امینی» ضمن اشاره به فرهنگ هواداری وارد جریان موسیقی پاپ کرهای شد و از زاویهدید یک نوجوان دختر این مسئله را برای مرتبه نخست در سینمای داستانی ایران روایت کرد. «رسول صدرعاملی» در فیلم «زیبا صدایم کن» نیز همانطور که در بخشهای پیشین این گزارش به آن ارجاع داده شد به مشکلات و موانع زندگی یک دختر تنها و پرورشگاهی پرداخت و یاد آثاری همچون «من ترانه 15 سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» را زنده کرد. «بهنوش صادقی» هم با ساخت «مرد آرام» به سوژه نهچندان تازه و بکر «کودکهمسری» پرداخت و دست روی دردهای کهنه سابق گذاشت، با این تفاوت که جای دختر ایرانی را یک نوجوان افغانستانی گرفته بود.
روایت الهیات یهودی به سبک ایرانی
داستان زندگی حضرت «موسی» (ع) بیبرو برگرد، جذاب و بهغایت سینمایی است و از سالهای ابتدایی شکلگیری سینما بهعنوان یک هنر عالمگیر بارها مورد روایت قرار گرفته است. در جشنواره چهلوسوم فجر هم نسخه پایلوت مجموعه در حال ساخت «موسی کلیمالله» به نمایش درآمد و نام «ابراهیم حاتمیکیا» بهعنوان سازنده اثر برای بار دیگر در صدر اخبار سینمایی جای گرفت. اما این فقط «موسی کلیمالله» نبود که به شکل واضح و صریح به قصه تولد حضرت موسی میپرداخت. «رضا فرهمند» نیز با فیلم جشنوارهای و کمهزینه «لولی» در لایه زیرین روایت خود به داستان این پیامبر بزرگ آسمانی پرداخت و با اشاره به متون مقدس داستان لکنت زبان حضرت موسی (ع) به شکلی خرقعادتگونه روایت کرد.
بچههای جبهه و جنگ از یاد نمیروند
برخلاف ادعای برخی از روزنامهنگاران، هیئت انتخاب در جشنواره چهلوسوم بهجز مانعی که آییننامه در عدم نمایش آثار بخش ویژه پدید آورده بود خوب عمل کرد و تکثر را به رسمیت شناخت. همین مسئله هم باعث شد تا برخلاف کیفیت پایین اکثر فیلمها، لااقل آثار از بعد پرداختن به سوژهها و ژانرهای گوناگون متنوعتر از ادوار گذشته بهنظر برسند. سینمای دفاع مقدس و جنگ هم برخلاف دورههای قبل فعال مایشاء نبودند و حتی با کجسلیقگی «هیئت داوران» در میان آثار پرمخاطب جای گرفتند. «صیاد» اثر «جواد افشار» با اشاره به روزهای ابتدایی قبول مسئولیت توسط «شهید صیاد شیرازی» در مقام فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران جلوی دوربین رفت و از طرف دیگر فیلمهای «اسفند» و «اشک هور» نیز با پرداختن به پرتره شهید سرافراز «علی هاشمی» به آثار قابل تأملی در حوزه دفاع مقدس بدل شدند. «بازیخونی» درمورد عملیات گروهک مارکسیستی «سربداران» در آمل برای تصرف این شهر و ضربه به انقلاب اسلامی ایران در جشنواره به نمایش درآمد. همچنین «شمال از جنوب غربی» و «پیشمرگ» نیز از دیگر آثار گونه بومی دفاع مقدس در این فستیوال بودند.
هوش مصنوعی و فیلمهای جشنوارهای
هوش مصنوعی پدیدهای است که بهزودی تمام تولیدات سینما را دربر میگیرد. زمزمههای این تغییر و همهگیر شدن در این دوره از جشنواره فجر نیز بارز بود. فیلمهای «صیاد» و «موسی کلیمالله» در بعد طراحی صدا برای بازیگران و همچنین طراحی صحنه و جلوههای ویژه بصری نقش عمده و ویژهای داشتند. در طرف دیگر ماجرا اما، همچنان بودند آثاری که با ساخته شدن در فرمت آثار جشنوارهایپسند شانس خود را در میان فیلمهای کمدی و بدنه ایران امتحان کردند، اما به دلیل کهنگی و دور بودن از فضای سینمای صنعتی در دنیا چندان در این فستیوال هم تحویل گرفته نشدند. برای نمونه فیلمهایی همچون «فریاد»، «داد»، «لولی» و حتی انیمیشن تجربی و اکسپریمنتال «زال و رودابه» از این دست بودند و فقط «سونسوز» به دلیل مود سرخوشانه و بامزهاش بیش از سایرین تحویل گرفته شد.