سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه: دهه 90 در بین دهههای پساانقلاب یکی از پیچیدهترین دههها است؛ چراکه به یکباره مسئله اصلی حکمرانی به دوگانه «مذاکره» و «عدم مذاکره» گره خورده و کشور وارد فرایندی بسیار خاص شد. در این فرایند، تخیل سیاسی جامعه برای ترقی و پیشرفت منحصر شد در یک دوگانه؛ عدهای که تأکید داشتند مذاکره یعنی پیشرفت و عدهای که تأکید داشتند عدم مذاکره یعنی پیشرفت. در چنین فرایندی، تخیل اولیه به دلایل گستردهای از جمله فشار شدید تحریمها باعث شد جامعه به این تخیل نزدیکتر شود و ایران پسامذاکره را کشوری بهتر برای زندگی بداند. بعد از شکست راهبرد مذاکره و در نتیجه فشار بیشتر به زندگی افراد جامعه و ایجاد موجهای جدیدی از نابرابریسازی و نیز عدم طرحی در نبود ادامه مسیر بدون مذاکره و سختتر شدن فرایند حکمرانی، افرادی که قصد میانجیگری را داشتند به یکباره، چون توان تحلیل وضعیت را از دست داده بودند و شدت تحولات هم بالا بود، به جای تأمل در فرایند ایجادشده، روی به نوعی کنشگری به شدت رادیکال آوردهاند و تصور کردهاند رادیکالیسم راهگشای لحظه حال است. اما در شرایطی که جامعه به صورت ناخودآگاه رادیکال شده بود و حوادثی مثل گرانی بنزین سال 98 و کرونا و سختی زیستن افزایش پیدا کرده بود، نیروی میانجی هم با جامعه رادیکال شد و تصور میکرد بهترین اقدام رادیکالسازی فضا است. اما اعتراضات 1401 و نیز خشونتهای وسیع در فضای مجازی و گسستهای شدید بین گروههای اجتماعی نشان داد رادیکالسازی فضا در واقع در وضعیت امروز ما کمکی نخواهد کرد و در بلندمدت، مثل شرایط فعلی ما را گرفتار یک نوع پوپولیسم سخت و به شدت سیال میکند که پاسخی برای هیچ پرسشی ندارد و با حمله مداوم به گروههای سیاسی یا حکومت، قصد دارد خودش را از نوعی میانجی آوانگارد نشان دهد و این یعنی مسیر هرگونه اعتراضی از رادیکالیسم عبور میکند. در وضعیتهای رادیکالشده، چون هیچ عاملی توان بقا و ادامه دادن ندارد و نیروی رادیکال همه چیز را تخریب کرده است، دو مسیر بیشتر باقی نمیماند.
مسیر اول؛ که به نوعی بعد از مدتی نمایندگی رادیکال وارد فرایند سکوت و انزوا و افسردگی میشود و بیتفاوتی را تئوریزه میسازد و به نوعی هر اقدام بیاثری را طرح میکند که بهنوعی خشنترین سیاستزدایی است.
مسیر دوم؛ باید آلترناتیو معرفی کند، چون مخاطبان از بحثهای سلبی و تند او خسته شدهاند. نیروی رادیکال که هیچ مکان و فردی را حفظ نکرده است، در این لحظه تنها یک راه دارد؛ دفاع از شکلی از تحجر یا واپسگرایی در عرصه سیاسی است، چراکه همه نیروهای فعلی فاقد مطلوبیت او هستند. حالا بیرون از این ساحت شخصی ظهور یا جریانی را معرفی نماید؛ دقیقاً در این موقعیت نیروی میانجی سعی میکند با برگشت به عقب از گذشته، آنچه را که تصور میکند امروز کارکرد دارد به مخاطب خود معرفی کند. به همین خاطر است که نیروهای رادیکال میدان در چند سال اخیر با طرح بازگشت پهلوی سعی دارند به پرسش سخت پاسخی سطحی دهند.
در اینجاست که پرسش میشود چطور نیروهایی که سالها از دموکراسی و جامعه مدنی و حقوق بشر و صلحگرایی دم میزدند، به یکباره به سمت حکومتی حرکت میکنند که هیچ کدام از این موارد را نداشته و اصلاً در دوره خودش پایگاه اجتماعی هم نتوانسته برای بقای خودش شکل دهد؟ این تحجر و این واپسگرایی خاصیت آن فضای رادیکالیزهشده سیاست است. حالا نیروی میانجی در دامی گرفتار شده است که خودش سالها منتقد آن بوده است، اما با یک تفاوت آشکار؛ در این میانجیگری، پوپولیسم به صورت آشکاری میانهداری میکند، به این ترتیب که چون اتمسفر غالب سیاستزدایی است، نیروی میانجی دیگر لازم نیست پاسخ دهد چطور حکومتی که در آن پدر و پسر حاصل کودتا هستند، آیا اصلاً مشروعیت دارند؟ چطور حکومتی که بنا بر تمامی منابع معتبر یکی از خشنترین دستگاههای سرکوب را داشته است (ساواک) میتواند در لحظه فعلی، مجدد مطرح شود. این دقیقاً همان پیوند رادیکالیسم و پوپولیسم است که حاصل آن قطعاً همین تحجر است.
آنچه این روزها در سالروز رخداد بزرگ انقلاب اسلامی مجدد باید به آن توجه شود، خطری بزرگ برای انقلاب و آرمانهای آن است؛ توجه به نقش میانجیهای عامل تحجر که ما سعی کردیم در یادداشتهایی هم از باب نظری و هم از باب مصداقی درباره آن توضیحاتی را شکل دهیم که چگونه تخیلهای تحجرگونه آینده سیاست در ایران و حتی آینده جامعه ایران را تهدید میکند.
شماره ۴۳۵۰ |
صفحه ۲ |
نقد روز
دانلود این صفحه

رادیکالیسم میدان و تخیل تحجرگونه