فائزه نادری، خبرنگار: طبق ادعای سکانسهای اولیه، «کفایت مذاکرات» درباره قشر کمدرآمد است. منتها به بهانه کمدی بودن و خنداندن، از این قشر دو نمای توهینآمیز میبینیم: اول، محسن کیایی در موقعیتی که درمییابد پول لازم برای دادن کرایه تاکسی را ندارد، شجاعت یا اخلاق لازم برای صحبت با راننده تاکسی را ندارد و فرار کرده و در واقع دزدی میکند. دوم، مهران غفوریان از کودکش برای دعوا مقابل صاحبخانه سوءاستفاده میکند و گویا کودک چنین خانوادههایی کسی است که بهراحتی فندک به پدر میزند! محسن کیایی میرسد و او کسی است که برای دو خانم عابر پیاده سوت میزند!
به راستی، چرا چنین منشی باید به طبقه کمبرخوردار جامعه دوخته شود؟ آیا واقعاً مردم اینگونه میخندند؟ «کفایت مذاکرات» چیزی بین «تمساح خونی» و «آنتیک» است. ماجراجوییها و ادای اسلپاستیک درآوردن را از «تمساح خونی» گرفته است و شوخیهای سطحی و بعضاً زشتش، سطحش را تا حد «آنتیک» پایین میآورد. فیلم جلوتر میرود و فیلمنامه به مقوله رحم اجارهای میرسد. از یکسو، انصاف فیلم در این است که اجاره کردن رحم را کاری زشت و تاریک نشان نمیدهد و سعی در تعریف درست این پدیده دارد، اما از سوی دیگر، وقتی تنها به بهانه اصطلاحاً کمدی و عجیب شدن موقعیت، بچه توسط والدین بیولوژیکش پس زده میشود، ممکن است ترسی پنهان در جامعه بیفتد و افراد را از این کار پشیمان کند!
شاید نداشتن زهد ایده و تمایل به مطرح کردن بحث کورتاژ و سقط، کنار بحث تولد و ازدواج و کمدرآمدی و… کار را به این روز انداخته است. اما بهطور کلی، فیلمنامه ورای ایده خوبش از اجرا عاجز است. کاراکترپردازیها درست نیست، بیشتر خندهها فقط روی فرمولهای اینستاگرامی گرفته میشود و خلق اکثر موقعیتهای طنز عقیم میماند.
بهطور کلی گویا ما در سینمای امروز آنقدر که مشکل فیلمنامه و کارگردانی داریم مشکل بازیگری و اجرا نداریم. سازندگان اکثر کاراکترها را، حتی کاراکترهای کمدی را پر از دروغ، نفرتانگیز، بیعار و بیغیرت میسازند و بعد سعی میکنند با انتخاب بازیگری که چهره و لحن شیرینی دارد، آن کاراکتر هولناک را بامزه کنند! این اتفاق برای کاراکتر محسن کیایی در «کفایت مذاکرات» افتاده است و واقعاً با تلاشهای بازیگر، آنقدرها که کارگردان تصور میکند این کاراکتر هولناک شیرین نشده است! در نهایت فیلم «کفایت مذاکرات» با تکیه بر شوخیهای پیشپاافتاده و تصویرسازیهای توهینآمیز از قشر کمدرآمد، نهتنها طنز عمیقی خلق نکرده، بلکه با ارائه کاراکترهای بیعقل یا بیعار، تصویری نادرست از جامعه ارائه میدهد. خندهها اغلب تصنعی و مبتنی بر فرمولهای تکراری اینستاگرامی است و موقعیتهای طنز به جای جذابیت، احساس ناخوشایندی به جا میگذارند. این فیلم نشان میدهد که طنز واقعی نیازمند احترام به مخاطب و پرداختی هوشمندانه به مسائل اجتماعی است، همان چیزهایی که انگار ما در ژانر کمدی اصلا بلدشان نیستیم!
شماره ۴۳۴۹ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

خندههای سطحی، کاراکترهای شکستخورده