محمدجواد فراهانی، خبرنگار: در میان فیلمهای غیرکمدی امسال جشنواره فجر به نظر میرسد «چشمبادومی» بتواند با تبلیغات مناسب به فروش بالایی دست یابد. این البته نه به معنی کیفیت بالای اثر بلکه به دلیل موضوعی است که روی آن دست گذاشته است. موضوع خوانندگان کرهای و طرفدارانشان سالهاست بر سر زبانها افتاده و طرفداران زیادی پیدا کرده است. در «چشمبادومی» دختری به نام مائده عاشق یکی از خوانندگان پاپ به نام جونهیون میشود و آرزویش رفتن به کنسرت این خواننده است. مشکل اصلی فیلمنامه که از همان ابتدا درک شخصیت مائده را دشوار میکند مفروض در نظر گرفتن عشق مائده به جون هیون است. ما باید بدون هیچ دلیل خاصی این عشق را باور کنیم حال آنکه فیلم در راستای اقناع کردن این رابطه خاص به هیچ امر جزئیای نمیپردازد. شرکت کردن در کنسرت، چسباندن عکسها به دیوار، دعوا با همسالان و غیرتیشدن روی خواننده مورد علاقه همه تصاویری عام و غیرخاص هستند که در جمعهای اینچنینی قابل رویتند، فیلم به چیزی خاص از جنس علاقه به موسیقی در انیمیشن کوکو نیاز داشت تا بتواند میزان و شدت عشق مائده را بهدرستی نمایشی کند. با عبور از این مسئله، علاقه مائده به جون هیون سوال اصلی و گره فیلمنامه را ایجاد میکند. حال با قبول اینکه فیلمنامه در ایده اولیه جذاب ظاهر شده میتوان گفت در ادامه به دلیل بسط غیرمنطقی و انحرافات متعدد از مسیر اصلی در همان ایده اولیه خلاصه میشود. در این زمینه فیلم باید مائدهای را نشان میداد که برای رسیدن به اهدافش با تعدادی مانع روبهرو میشود و بر آنها فائق میآید. حال آنکه مهمترین مانع او مادرش است که با یک رفتار تربیتی نامناسب به مائده امر میکند دست از آرزویش بردارد. در اینجا به شکلی کاملا کلیشهای مجددا تمام آن رویدادهای تلویزیونیای که اختلاف بین نسلها را نشان میداد احیا میشود. کلیشه بدین جهت که فیلم در ساختن تضاد در گفتمان فکری کاملا ناتوان است و همچون سابقه طولانی دعواهای خانوادگی به شکل «من درست میگویم و تو غلط» پیش میرود و به شکلی خاص به این اختلاف نمیپردازد. مادر برای نجات فرزندش از فکر کردن به جونهیون یک تصمیم عجیب میگیرد و مائده را به روستای پدریاش میبرد. بعید است که دختری با چنین علاقهای با رفتن به روستای پدری تغییر شاخصی در رفتار خود نشان دهد و در عشقش به خواننده مورد علاقهاش تجدید نظر کند. حتی با قبول این مسئله اولین نکته مورد انتظار منش پدربزرگ است که باید همدلیبرانگیز و دلسوز میبود تا قرار گرفتنش در راستای تسکین و اقناع مائده باورپذیر جلوه میکرد. حال آنکه پدربزرگ بسیار عبوس و ترشرو است و مدام به دخترش میگوید از اینجا بروید یا بازی بچهها آزارش میدهد. اشکالات فراوان ساختاری و منطقی فیلمنامه در پرده دوم و و سوم نیز ادامه دارد که پرداختن به آن بماند برای یادداشتی مفصلتر. بهعنوان نکته پایانی میتوان به موسیقی اثر اشاره کرد که مسعود سخاوتدوست آن را ساخته و به دلیل فضای تلفیقی آن با کانسپت کرهای موفق ظاهر شده است.
درمجموع «چشمبادومی» سوژه انتخابیاش را هدر داده است و نتوانسته حتی در طرح مسئله برخی از مهمترین علل این گرایش را توضیح دهد.
شماره ۴۳۴۷ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
سوژهای در محاصره کلیشه














