محمدسجاد حمیدیه، خبرنگار: «چشمبادومی» از اولین فیلمهای ایرانی است که به موضوع داغ طرفداران افراطی کیپاپ و بهطور کلی سلبریتیها میپردازد و تا حد خوبی هم از پرداخت به آن برمیآید. فیلم خوب شروع میشود. شخصیت مائده و عشق افراطیاش به یک خواننده کیپاپ به نام جون هیون، بهخوبی ساخته میشود. دیالوگهای شخصیت بهخوبی نوشته شده و لحن نوجوانانه او باورپذیر است. از مزایای فیلم آن است که میتواند طوری این عشق را بسازد که بینندهای که به کیپاپ علاقهای ندارد هم این عشق را پس نزند و درکش کند. درواقع دوربین این عشق را آنتیپاتیک نمیکند. این امر در همراهی بیننده با داستان فیلم و اهمیتیافتن سرنوشت دختر برای تماشاگر لازم است. جلوتر هم وقتی که مقابله مادر و دختر شکل میگیرد، تماشاگر سمت مائده را میگیرد. مسئله تقابل بیننسلی در این مواجهه شکل میگیرد و تا انتهای فیلم ادامه دارد. در انتهای فیلم، فیلمساز بهدرستی پدربزرگ را برای تعدیل این نزاع و رسیدن به یک همبستگی میاننسلی انتخاب میکند. فیلم بر شباهتهای این دو کاراکتر مانند تنهایی و نیز علاقه به سلبریتیها تاکید میکند و زمینه منطقی برای توافق را فراهم میسازد.
از دیگر موفقیتهای فیلم در نیمه ابتدایی آن، ساخت کاراکتر دوستپسر خیالی است. وجود این شخصیت از نظر فیلمنامهای توجیه دارد؛ چراکه نیاز مائده به شخصی که او را درک کند و علایقش را بپذیرد ساخته شده است. حتی در اجرا هم خیالی بودن پسر، از همان ابتدا ساخته میشود و فیلمساز این کاراکتر را دستمایه یک غافلگیری مصنوعی قرار نمیدهد. وجود این شخصیت خیالی به ساخت وضعیت ذهنی مائده کمک میکند.
مسئله محوری فیلم که از مسائل داغ این جشنواره محسوب میشود، مسئله هویت است. عشق وسواسی مائده به جون هیون آنقدر پیشرفته میشود که نهایتا گویی مائده هویت خود را از دست میدهد. فیلم نشان میدهد که عشق وسواسی و افراطی به یک سلبریتی، منجر به این میشود که شخص تبدیل به یک کپی از سلبریتی معشوقش شود. در پایان فیلم نیز گویی پدربزرگ با نشان دادن این وضعیت به مائده، زمینه بازگشت دختر به خود را فراهم میکند. مائده وارد مراسمی که برای درگذشت جون هیون گرفته شده میشود و میبیند که تمام دیگر حاضران آن مراسم نیز مانند او-جون هیون، لباس پوشیده و مو رنگ کردهاند.
اما مشکلی پایهای در ساخت این مسیر وجود دارد که بر تمام روند تاثیر میگذارد. در ابتدا وقتی مائده ادعا میکند جون هیون است، در ملاقات با دوستپسر خیالی خود، اعتراف میکند که دارد نقش بازی میکند. اما جلوتر بدون اینکه دلیل اضافهای به تماشاگر نشان داده شود، گویی این نقش بازی کردن به واقعیت مائده تبدیل میشود. تماشاگر باور نمیکند که مائده واقعا گمان میکند جون هیون است و هنوز در پس ذهن خود معتقد است که مائده درحال نقش بازی کردن است. این باورناپذیری، تمام روند نیمه دوم فیلم را دچار مشکل میکند. همین مشکل تا حدی به پایانبندی فیلم هم ضربه وارد میکند و کموبیش آن را شعارگونه میسازد.
«چشمبادومی» مجموعا تلاش قابل قبولی برای نزدیکشدن به مسئله هویت طرفداران افراطی سلبریتیها است. ابراهیم امینی در اولین تجربه سینماییاش ریسکپذیر بود و موضوع مهمی را دستمایه ساخت فیلمش قرار داد و ما را به آینده مسیرش امیدوار میکند.
شماره ۴۳۴۷ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
تجزیه هویت














