فرهیختگان: سیاست فشار حداکثری همچنان در دستور کار ترامپ قرار دارد. اگرچه برخی افرادی که در تیم ترامپ حضور دارند، چندان مخالفتی با مذاکره ندارند، اما به نظر میرسد نگاه آنها نیز برای گرفتن امتیاز پای میز مذاکره است. این موضوعاتی است که حمیدرضا غلامزاده در تحلیل رفتار ترامپ در مواجهه با ایران به آن اشاره کرد. غلامزاده معتقد است ایران از نگاه آمریکاییها شرایطی مشابه سال 98 دارد و به این منظور نیز ممکن است رفتار خود را متناسب با آن شرایط تنظیم کنند. در ادامه، مشروح گفتوگو با حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل بینالملل را از نظر میگذرانید.
در ادبیات ترامپ خبری از مذاکره نیست
غلامزاده معتقد است ترامپ مجدداً فشار حداکثری علیه ایران را به راه خواهد انداخت و توضیح داد: «در ادبیات ترامپ موضوعی به نام مذاکره چندان دیده نمیشود. برخی تصور یا خیالپردازی میکنند که چون بودجه (USAID) را قطع کرده، پس قصد مذاکره دارد، اما این برداشت بیربط است؛ چراکه حتی یکدهم از هزینهای که متوقف شده، به ایران مربوط نمیشده. برخی اقدامات او را به میل به مذاکره تعبیر میکنند، اما این تحلیل اشتباه است و هیچ منطق روشنی پشت آن نیست. در گفتوگوهای ترامپ همچنان همان کلیگوییهای مرسومش را میبینیم و چیز جدیدی از او نشنیدهایم. چیزی که مشخصاً از خود او و افرادی مانند روبیو و همفکرانش میشنویم، بحث فشار حداکثری است. احتمال جدی وجود دارد که همان کمپین را دوباره آغاز کنند و این فشار را به شکل تحریم علیه ایران اعمال کنند. البته به نظر میرسد موضوع حمله نظامی همچنان روی میز است، اما با گذشت زمان احتمال آن کاهش پیدا میکند. این همان موضوعی است که آقای ظریف هم به آن اشاره کرده بود؛ یعنی امنیتیسازی برنامه هستهای ایران. به این معنا که القا میکنند ایران در حال آمادهسازی تمام مقدمات برای ساخت سلاح هستهای است و فقط کافی است تصمیم بگیرد آن را بسازد. این ادبیاتی که همزمان با سفر نتانیاهو، برخی رسانهها آن را برجسته میکنند، میتواند زمینهسازی روانی برای توجیه یک حمله احتمالی علیه ایران باشد.»
موافقان و مخالفان مذاکره
در اصل امتیاز گرفتن از ایران مشترکند
کنار گذاشتن برخی چهرههای ضدایرانی مثل پمپئو و پنس، لزوماً به معنای تغییر سیاست ترامپ نیست، کمااینکه به تازگی چهرههای ضدایرانی دیگری به کابینه اضافه شدهاند. غلامزاده در توضیح این موضوع گفت: «اینطور نیست که ترامپ افراد ضدایران را کنار گذاشته باشد. او کسانی را که با خودش همراه نبودند، حذف کرده است. ترامپ تاکنون بسیاری از قضات، بازپرسان و افرادی را که در پروندههای قضایی او نقش داشتند، کنار گذاشته است. درواقع کسانی که ضدایران بودند، صرفاً به دلیل عدم همراهی با او برکنار شدند، نه به دلیل مواضع ضدایرانیشان. الان در تیم ترامپ افرادی مانند مارکو روبیو، جان راکتلیف، پیت هگزت وزیر دفاع و رئیس افبیآی حضور دارند که کاملاً طرفدار فشار حداکثری و مخالف ایرانند. این افراد حتی مواضعی تندتر از افراد قبلی دارند. در این چهارچوب سیاست خارجی، افراد اندکی مانند پورسی گاوا، ویتکاف و با فاصله سازمانی، ایلان ماسک را داریم که بحث مذاکره را مطرح میکنند. البته اینها میگویند ابتدا باید مذاکره کنیم و بعد فشار بیاوریم. طیف دوم که حداقلیاند و تعدادشان هم کم است و موقعیتشان هم به لحاظ تصمیمسازی پایینتر است، معتقدند اول مذاکره کنیم و شاید امتیازاتی در مذاکره به دست بیاوریم، بعد از آن اگر ایران تسلیم نشد، فشار بیاوریم. در اصل ماجرا که باید از ایران امتیاز بگیریم، تفاوتی میان اینها نیست. در اصل فشار آوردن هم تفاوتی نیست. برای مثال خانم گاوات که مدیر امنیت ملی آمریکاست، اگرچه محتوا به دستگاههای دیگر میدهد، اما نهایتاً وزارت خارجه و وزارت دفاع تصمیمگیرندهاند. اگر بخواهد تصمیمسازی هم کند، تصمیمگیری عملیاتی را وزارت خارجه میکند، که موضع همه آنها ضدایران و تند است. لذا نمیشود گفت الان در کابینه و عملیات و رویکرد ترامپ تغییری حاصل شده و ملایمتر شده است.»
برنامه هستهای همچنان دستور کار ویژه ترامپ است
غلامزاده در خصوص اینکه حمله نظامی جزو گزینههای آمریکا هست یا نه نیز توضیح داد:«یک نکته دیگر هم این است که برخی میگویند چندین بار از ترامپ درباره حمله به ایران پرسیده شده، اما او سکوت کرده یا از پاسخ دادن امتناع کرده است. برخی به اشتباه تصور میکنند چون او در اینباره صحبت نکرده، پس حمله نظامی به ایران از دستور کار خارج شده است. مگر قبل از ترور سردار شهید سلیمانی هم صحبت از حمله میشد؟ شرایط فعلی مشابه همان زمان است. در آن مقطع آمریکاییها تصور میکردند به دلیل اعتراضات آبان ۹۸ و گرانیها، وضعیت اقتصادی ایران تضعیف شده و دولت ایران پشتوانه مردمیاش را از دست داده است. بر این باور بودند که میتوانند ضربهای جدی به ایران وارد کنند. این همان منطقی بود که در سال ۹۸ منجر به انجام آن جنایت شد. اکنون شرایط مشابهی برقرار است. آنها معتقدند سوریه از دست ایران خارج شده، حزبالله تا حدی تضعیف شده و ایران از نظر اقتصادی در وضعیت ضعیفی قرار دارد. از دید آمریکاییها، ایران در موضع ضعف است و فرصتی برای وارد کردن یک ضربه اساسی به آن وجود دارد. نمیتوان گفت که این تصمیم قطعی شده است، اما این گزینه همچنان بهطور جدی در حال بررسی است. طبیعتاً در مورد یک گزینه جدی، ابتدا اقدام میکنند و بعداً درباره آن صحبت میشود. بنابراین، این احتمال همچنان وجود دارد. شرایطی که آمریکاییها از ایران میبینند، شبیه آبان 98 است. البته این به معنای آن نیست که ایران قدرتی ندارد. ایران همچنان برترین قدرت منطقهای است و در سوریه نیز در صورت اراده میتواند تأثیرگذار میدانی باشد. اما برداشت آمریکاییها این است که ایران ضعیف شده، قدرت منطقهایاش کاهش یافته و آسیبپذیریاش افزایش یافته است. از این رو، آنها این شرایط را بهعنوان یک فرصت تلقی میکنند که ممکن است بهزودی از بین برود. بنابراین درصدد بهرهبرداری از آن هستند. هدف اصلی آنها نیز برنامه هستهای ایران است که تلاش میکنند به هر نحو ممکن آن را حذف کنند.»
ترامپ اتفاقات غزه را با فشار اقتصادی و سیاسی پیش خواهد برد
غلامزاده در توضیح اینکه رفتار ترامپ در آینده در مواجهه با غزه چه خواهد بود، گفت: «ترامپ در مواجهه با بحران غزه در وهله اول به خاطر هزینههای جنگ، موافق پایان جنگ بود؛ چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی. آمریکا ناچار به حمایت مالی از اسرائیل است و این امر هزینهزا محسوب میشود. از این رو ترامپ تمایل داشت جنگ هرچه زودتر تمام شود تا هزینهها کاهش یابد. او همچنین به یک دستاورد نیاز داشت که در بدو ورودش ارائه دهد. بنابراین، از پایان جنگ استقبال کرد؛ چراکه یکی از راحتترین پروژهها این بود و جامعه جهانی نیز خواستار توقف این جنگ بود. بنابراین، ترامپ این مسیر را در پیش گرفت. کمااینکه با پیشنهادی که داد (انتقال فلسطینیها به مصر و اردن) نشان داد هیچ حسننیتی به مردم فلسطین ندارد. برعکس میخواهد با رویکرد سیاسی همان مدلی که سفارت آمریکا را به اورشلیم منتقل کرد، بقیه ماجرا را هم با همان مدل و با فشار اقتصادی و سیاسی پیش ببرد.»
پیشنهادهای ترامپ در مورد غزه هم تابع نفع و زیان اوست
ترامپ به دنبال ادامه جنگ نیست، اما راهحلهای او هم چندان تبعیتی از قواعد بینالمللی ندارد. غلامزاده در این خصوص توضیح داد: «ترامپ نمیخواهد جنگ ادامه پیدا کند، اما میخواهد رژیم را هم پیش ببرد. پیشنهادی که درخصوص انتقال مردم غزه به مصر و اردن داد، لزوماً مدنظرش این نیست که حتماً انجام شود، اما ویژگی مهم ترامپ این است که بهشدت ساختارشکنانه فکر میکند. پیشنهاد او درباره انتقال مردم غزه به مصر الزاماً بهمعنای عملیاتی شدن آن نیست، بلکه رویکرد او به این صورت است که ایدهای را مطرح کند و ببیند چه واکنشی دریافت میکند. اگر این پیشنهاد عملی شد، برای او یک موفقیت است و اگر نشد، به دنبال راهحلهای جایگزین خواهد رفت. او چهارچوبهای بینالمللی، قوانین سازمان ملل و اصول روابط بینالملل را محدودکننده نمیداند و صرفاً به دنبال تحقق اهداف خود است. برای مثال میگوید: «ما میخواهیم این منطقه را به اسرائیلیها بدهیم، پس چطور میتوانیم این کار را انجام دهیم؟ خب، مردم را جابهجا کنیم!» از نگاه او این یک راهحل «مهربانانه» است که مثلاً مردم کشته نشوند، اما در نهایت این جهتگیری فکری کاملاً در راستای منافع خودش است و فکرش آزاد است و خودش را در قواعد محدود نمیکند.»