مصطفی قاسمیان، خبرنگار: فیلم سینمایی «رگهای آبی» که در تیتراژ «فروغ» معرفی شده، از جمله ضعیفترین آثاری است که در دو روز نخست چهلوسومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد؛ فیلمی که به شکلی شگفتانگیز توانسته اجماع عجیبی از نقدهای شدیدا منفی را ایجاد کند. در مقام دفاع، احتمالا تنها نکته مثبت فیلم را میتوان پرداختن به زندگی شاعر مهم و نامدار معاصر و از مفاخر ایران دانست که برای بسیاری از ایرانیان محبوب است؛ ولی فارغ از آن فیلم چیز زیادی برای ارائه ندارد. «رگهای آبی» عملاً از وجود درام بهره نمیبرد و موقعیتهای دراماتیک خاصی برای درگیر کردن مخاطب فراهم نمیکند. آنچه که فیلمساز احتمالاً تحت عنوان درام در فیلمنامه گنجانده، صرفاً جستوجویی بیمعنا برای یافتن عشق از سوی شخصیت اصلی فیلم است که به شکلی پراکنده و فاقد سیر مشخص و منطقی رخ میدهد. به همین دلیل است که تماشاگر نمیتواند با رفتار «فروغ» فیلم ارتباط برقرار کند و همهچیز حالتی تصنعی و غیرقابل باور مییابد. عجیبتر، تمایلات شخصیت «فروغ فرخزاد» در این فیلم است که به هیچعنوان قانعکننده به نظر نمیرسد؛ به طور مثال، در میانه یک ضیافت شام دونفره که از نظر فروغ، عاشقانه است، ناگهان شوهرش حرفهایی در مخالفت با شرایط اجتماعی این شخصیت میزند و فروغ که تا لحظاتی قبل، وضعیت حاضر را دوست داشت و درباره آرزوهای دور و دراز خود سخن میگفت، به شکلی ناگهانی و فاقد مقدمه منطقی از شوهرش درخواست طلاق کرد! فیلم «رگهای آبی» اگرچه احتمالاً از سوی خالق آن، اثری شاعرانه و عاشقانه شمرده میشود، اما کوچکترین سنخیتی با شاعرانگی ندارد و گویی فقط در پوستهای از شعر پیچیده شده. او یکسره در حال خواندن شعر و گفتن سخنان عاشقانه و لطیف است که به جای لطافت و جذابیت، به فیلم «تصنع» اضافه میکند. به همین دلیل است که لحظات شاعرانه فیلم در پس ظاهر شاعرانه خود باطنی بیمعنا و فاقد زیبایی دارند. اولین فیلم جهانگیر کوثری در مقام کارگردان در شخصیتپردازی تنها به دیالوگ بسنده کرده و هر آنچه را که میخواهد به شاعر نسبت دهد، بدون «تصویر»، تنها در «حرف» میآورد؛ به همین علت، بسیار میشنویم که شخصیت و اشعار «فروغ فرخزاد» خیلی بیپروا و پیشروست، ولی چیزی از آن را در فیلم نمیبینیم. شخصیت او نیز بدون پرداخت خاصی، تنها میخرامد و سخنان کماهمیت میگوید و ناله میکند.
«رگهای آبی» از آنجا که فیلمی پرتره است، نسبت به نقشآفرینی بازیگر اصلی بسیار وابستگی دارد، ولی باران کوثری آنقدر ادایی و مصنوعی بازی میکند و سخن میگوید که بسیاری از مخاطبان آرزو میکنند کاش چنین تصویری از شاعر مهم ایرانی را نمیدیدند. فیلم درنهایت بسیار کند و خستهکننده از آب درآمده و تصویربرداری سیاه و سفید با قابهایی تلویزیونی، آن را بسیار سختبین کرده. جالب آن که کارگردانی این اثر، به قدری سهلانگارانه انجام شده که بهطور مثال در صحنههای خیابان، جز شخصیتهای اصلی کسی دیده نمیشود. روزنامهفروش یکسره فریاد میزند «روزنامه! روزنامه! آخرین خبر»، ولی در خیابان حتی 5 نفر هم راه نمیروند که مشتری بالقوه او باشند. در صحنهای تأسفآور، خانمی که احتمالاً به وسیله پرده سبز، در پسزمینه تصویر و پشت سر «فروغ» دیده میشود، در حالت قدم برداشتن، چند ثانیهای بیتحرک ایستاده دیده میشود؛ پدیده عجیبی که حالا در دهه 1400، از فیلمهای سینمایی درجه 2 و 3 ایرانی هم انتظار نداریم ولی در «رگهای آبی» جهانگیر کوثری میبینیم.
شماره ۴۳۴۴ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
رگهای آبی؛ چند قدم عقبتر از سینما














