آراز مطلبزاده، خبرنگار: «بازیخونی» از سری آثار ارگانی است که با گروگانگیریِ تاریخ، مدعی روایت قصه هستند. به اینمعنا که اینفیلمها با اتکا بر درام ذاتیِ وقایع تاریخی و بدون هرگونه تلاش، خلاقیت و زیباییشناسی از طرف سازنده ساخته میشوند و مدعی قصهگویی هم هستند، درحالیکه هرگونه گره دراماتیک، تعلیق و جذابیت داستانی این فیلمها به خود رخداد واقعی باز میگردد نه درامپردازی سازنده. بازیخونی در کنار «در قلب رقه»، «روز صفر» و... نمونه بارزی از این جنس آثارند. درباره بازیخونی میتوان گفت خود جنبش سربداران و اتفاقات آمل در دهه 60 به خودیخود دراماتیکند و فیلمساز عملاً چیزی به آن رخداد اضافه نکرده است. با اینحال کوشیده است با تمام وجود و با دقت تمام الگوهای تکراری و کلیشهای برآمده از «ماجرای نیمروز» را رعایت کند: ماموران امنیتیِ در حال جدل، یک توئیست عشقیسیاسی، فضای مبتنی بر نفوذ جاسوس و... فلذا نتیجه کار عمیقاً عقیم و نامطلوب از آب درآمده است. شخصیت خلیل با بازی وحشتناک بازیگرش عملاً کاریکاتور شخصیت کمال در ماجرای نیمروز شده است. دیالوگهایش که قرار است خنده روی لب مخاطب بیاورد روی اعصاب میرود. بازیگران قادر به حفظ لهجه نیستند و نمیتوانند یک انسجام نسبی را حفظ کنند. شخصیتها دیالوگهایی عمیقاً مضحک را با اعتمادبهنفسی عجیب و فیگوری مثلاً آرتیستیک ادا میکنند. شخصیتهای بدمن مطلقاً نمیتوانند ذرهای ما را در فهم ایدئولوژیشان یاری کنند. شخصیتهای امنیتی هم هیچ سنخیتی با شمایل ماموران امنیتی در دهه ۶۰ ندارند. بازیها در تمام سطوح آنچنان خام و ناپختهاند که تقریباً میتوان همگی را بد توصیف کرد. مضاف بر این موارد، فیلم نمیتواند وجوه مثبت و منفی شخصیتها و اساساً نزاعی که در فیلم جریان دارد را صورتبندی کند و به مخاطب بفهماند که اصلاً دعوا سر چیست؟ درنهایت سؤالی که پیش میآید یک چیز است: این حجم از گلوله، خمپاره و سروصدا برای چیست؟ جز اینکه بودجهای صرف شود و رزومهای برای نهادی فراهم آید؟ چه کسی میتواند در این امر تردید کند که این فیلم در اکران موفق نخواهد شد؟ بهنظر میآید تا زمانی که سایه سیاستگذاری ارگانها روی سینما سنگینی میکند سینما قادر نخواهد بود با نفسی راحت به تاریخ نزدیک شود و به مدد زیباییشناسی و قصهگویی خلاقانه به تاریخ بپردازد. گویی نهادها همچنان بر فرمول مهدویان و ماجرای نیمروز اصرار دارند و قرار است سریدوزی از ماجرای نیمروز همچنان ادامه داشته باشد و سؤال این است که آیا ارگانها از تقدیر مهدویان عبرت نمیگیرند؟ تا کی قرار است خلاقیت هنرمند فدای بخشنامهها بشوند؟
بازیخونی آنچنان تهی از قابلیت است که تقریباً نمیتوان بیش از یک حد درباره آن نوشت. با این حال میتواند محل بحثی باشد برای طرح چندباره این پرسش که این روند قرار است تا چه زمانی ادامه پیدا کند و هزینههای میلیاردی از بیتالمال فدای منویات ارگانها بشود و وقایعی بکر از دل تاریخ معاصر ایران اینچنین ذبح شوند؟
شماره ۴۳۴۴ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
سینما، تاریخ معاصر و ارگانها














