حمیدرضا رنجبرزاده، خبرنگار: دیدن فیلمهایی مانند «صیاد»، بیشتر از آنکه بدبودنشان اذیتکننده باشد، اینکه سوژهای بسیار مهم و قهرمانی ملی را با تمام توان هدر میدهند، آزاردهنده و تأسفبار هستند. کنار هم گذاشتن بیانسجام سلسلهای از وقایع تاریخی از زندگی یک شخصیت واقعی به خودی خود نمیتواند بازخلق آن شخصیت در مدیوم سینما را رقم بزند. مخاطب برای مواجههای نو در قاب سینما با شخصیت شهید صیادشیرازی نیازی ندارد تا عین سخنان او در دل تاریخ را برای باری دیگر بشنود. اتفاقاً «صیاد» زمانی میتوانست شهید صیادشیرازی باشد که انگیزههای ایراد این سخنان را با امکانات سینمایی روایت میکرد. چرایی و ریشه کنشها و واکنشهای شخصیتها در این فیلم بهنحوی نامشخص است که گویا کارگردان و نویسنده اثر، اساساً دغدغهای در این حوزه نداشتهاند. «صیاد» حتی در بازنمایی تلاشهای بنیصدر برای ایجاد اختلاف میان ارتش و سپاه نیز ناتوان است؛ ولی حتی اگر در این امر نیز موفق بود باز هم فیلم نجات نمییافت؛ چراکه اتفاقاً چگونگی و انگیزههای این تلاشهاست که میتوانست بنیصدر را بسازد؛ ولی فیلم با اینکه از بازیگر توانمندی همچون هومن برقنورد بهره میبرد ضعف متن فیلمنامه و عدم بازیگیری کارگردان از این بازیگر، «صیاد» را به یکی از نقاط تاریک کارنامه برقنورد تبدیل کردهاند.
وضعیت دیگر شخصیتهای اصلی و فرعی داستان نیز اسفبار است. «صیاد» با بازی علی سرابی، باید موتور محرک اثر باشد؛ ولی متأسفانه تبدیل به یکی از نقاط ضعف اصلی این فیلم شده است. ایده همکاری و همگرایی نیروهای نظامی ایران، چرا تبدیل به پروژه اصلی این کاراکتر شده است و چگونه میخواهد توسط او پیاده شود؟ برای این دو پرسش، پاسخی در فیلم وجود ندارد و بهجای آن گریمهای منطبق بر شواهد تاریخی گویا از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. تمام این موارد در کنار بازی نهچندان موفق بازیگر و تحمیلشدن حجم زیادی از دیالوگهای کلیشهای و بعضاً بهغایت شعاری توسط متن فیلمنامه به سرابی، وضعیت را بغرنجتر از پیش کرده است.
فیلم در یکی از سکانسهایش تلاش میکند بر سر راهی که شخصیت اصلیاش در حال طیکردن آن است، چالشی بیافریند و نشان دهد اتحاد میان ارتش و سپاه، به این راحتیها هم نیست و اختلافات میان قوای مسلح کشور، جدیتر از این حرفهاست. خروجی اما دقیقاً خلاف این قصد است و خامدستی نویسنده در نگارش دیالوگهای این سکانس، آنقدر بالاست و کشمکش فرماندهان بهاندازهای پیش پا افتاده است که مخاطب بهجای جدی گرفتن این چالش، به آن میخندد! علیرغم تمام ضعفها، در انتهای فیلم، ظاهراً تلاشهای شخصیت صیاد در حال به ثمر نشستنند و عملیاتهایی که به آزادسازی خرمشهر منجر شد، در نتیجه وفاق ارتش و سپاه جلوه میکنند، اما در کمال تعجب فیلم بهجای روایت این برهه مهم، در قالب کپشن پایانی آن را به مخاطب عرضه میکند! این در حالی است که سکانسهای قابل حذف فیلم، خصوصاً آنهایی که نسبتی با پروژه اصلی شخصیت صیاد ندارند، کم نیستند!
گویا برای شباهت بیشتر فیلم به واقعیت، از تکنولوژی هوش مصنوعی برای نزدیکشدن صدای شخصیتها به صدای واقعیشان استفاده شده است. ای کاش بهجای وقت و هزینهای که صرف چنین هدف بیهودهای شده است، فیلمنامه «صیاد» دستخوش یک بازنویسی اساسی میشد تا افتتاحیه جشنواره فجر چهلوسوم، با چنین اثر ضعیفی رقم نخورد!
شماره ۴۳۴۴ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
حیف از سوژههایی که میسوزند!














