مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: «اکنون که او دیگر با ما نیست، جای خالی بزرگی در جهان احساس میشود.» این بخشی از متنی است که خانواده دیوید لینچ، در خبر اعلام این کارگردان در فیسبوک نوشتند. دیوید لینچ در 78 سالگی بعد از ساخت آثار زیادی در دنیای سینما درگذشت. او متولد سال ۱۹۴۶، یکی از جریانسازترین کارگردانان سینمای جهان بود. از همان ابتدای مسیرش، با دیدگاه سوررئالیستی و روایتهای غیرمتعارف خود هوش از سر مخاطبان جدی سینما برد. فیلمهایش، چه در بستر داستانهای تاریک و پیچیده و چه در قالب روایتهای سرراستتر، همیشه نشان از جسارت و خلاقیت بیبدیل او داشت.
چندی پیش لینچ در گفتوگویی با مجله Sight and Sound فاش کرده بود که سالهاست از بیماری ریوی آمفیزم رنج میبرد. او در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود: «من از سیگار کشیدن لذت بردم و عاشق تنباکو بودم، اما برای این لذت باید بهایی پرداخت و بهای آن برای من بیماری ریوی آمفیزم بود. با این حال، بیش از دو سال است که سیگار را ترک کردهام و علیرغم این بیماری، سرشار از شادی هستم و هرگز بازنشسته نمیشوم.»
دیوید لینچ یکی از بزرگان سینمای پستمدرن، کارگردانی است که آثارش مرزهای روایت کلاسیک و فرمهای متعارف سینمایی را جابهجا کرد. او نهتنها در خلق آثار سورئالیستی و نمادین در سینما پیشتاز بود، بلکه از لحاظ فلسفی نیز یکی از بزرگان سینمای نهیلیستی به شمار میرود. آثار لینچ اغلب از معنای مطلق و نظم مرسوم فاصله میگیرند و دنیایی آمیخته با آشوب، شک و بیمعنایی را تصویر میکنند. لینچ از نگاه روانکاوی نیز هنرمندی منحصربهفرد است؛ فیلمهایی چون «مخمل آبی» و «جاده مالهالند» بهطور خاص در لایههای عمیق روان انسان کاوش میکنند و مفاهیمی چون هویت، ناخودآگاه و وسواسهای ذهنی را به تصویر میکشند. آثار او همواره فضایی کابوسوار دارند که مخاطب را به دنیایی سرشار از ابهام، ترس و شگفتی میکشاند. لینچ استاد بیچونوچرای روایتهایی بود که ذهن مخاطب را به چالش میکشید. با این حال، زمانی که نیاز میدید به جریان کلاسیک سینما بازمیگشت و در آنجا نیز شانس خود را با موفقیت امتحان میکرد. دیوید لینچ تنها یک فیلمساز نبود او یک رؤیابین بود که توانست مرز میان خواب و واقعیت را در سینما محو کند. درگذشت او پایانی بر یک دوران است اما میراثش همچنان الهامبخش نسلهای آینده خواهد بود.
پس از ساخت چند فیلم کوتاه، دیوید لینچ اولین فیلم بلند خود را با نام «کله پاککن» در سال 1977ساخت؛ فیلمی تجربی در ژانر ترسناک که او نهتنها کارگردانی و نویسندگی آن را برعهده داشت، بلکه آهنگسازی، طراحی صدا و تدوینش را نیز خودش انجام داد. داستان فیلم درباره مردی به نام هنری است که در فضایی صنعتی و بیروح گرفتار شده و تلاش میکند از دست این محیط خفقانآور و فرزند هیولاوارش جان سالم به در ببرد. «داستان استریت» در سال 1999 سرراستترین و کلاسیکترین اثر لینچ از نظر فرم و قصهگویی است. در این فیلم خبری از شکست زمان و عناصر سورئالیستی نیست. این اثر براساس یک داستان واقعی ساخته شده و درباره کهنهسربازی است که تصمیم میگیرد با وسیلهای ساده که حداکثر ۸ کیلومتر در ساعت سرعت دارد، مسافتی ۳۹۰ کیلومتری را طی کند تا به دیدار برادر بیمارش برود. یکی از برجستهترین و بحثبرانگیزترین آثار دیوید لینچ، «جاده مالهالند» در سال 2001 است. این فیلم که یک اثر سوررئالیستی در ژانر نئونوآر محسوب میشود، با پیچیدگی داستان خود، حتی بازیگرانش را نیز درگیر این سؤال کرده بود که «آخرش چه خواهد شد؟» لینچ در توضیح داستان فیلم، تنها آن را «داستانی عاشقانه در شهر رؤیاها (لسآنجلس)» توصیف کرد. این اثر چنان پیچیده و رازآلود است که نمیتوان بهسادگی برای آن خلاصه داستانی نوشت. دومین فیلم بلند دیوید لینچ که در سال 1980 ساخته شد، «مرد فیلنما» بود. این فیلم براساس داستانی واقعی ساخته شده و توانست نامزد هشت جایزهی اسکار شود. این فیلم روایت زندگی جوزف مریک، مردی است که به دلیل تغییر شکل شدید بدن، در سیرکی به رهبری مردی به نام بایتز کار میکند. بایتز تنها به منافع مالی خود اهمیت میدهد، اما با ورود دکتری به نام ترور، مسیر زندگی جوزف به کلی تغییر میکند. این فیلم همچنین جایزه بهترین فیلم خارجی جشنواره سزار فرانسه را برای او به ارمغان آورد. «مخمل آبی» را در سال 1986 ساخته و یکی دیگر از آثار مهم لینچ است. اگرچه به اندازه «جاده مالهالند» سوررئالیستی نیست، اما با ترکیب ژانرهای نئونوآر و وحشت روانشناسانه اثری خیرهکننده خلق کرده است. داستان این فیلم درباره دانشجویی است که پس از بازگشت به خانه برای ملاقات با پدر بیمار خود با پیدا کردن یک گوش بریده وارد یک توطئه جنایی پیچیده میشود. این آثار تنها گوشهای از جهان پیچیده و خاص دیوید لینچ هستند؛ جهانی که همواره بیننده را به چالش کشیده و مرزهای سینما را جابهجا کرده است. دیوید لینچ در طول دوران فعالیت هنری خود جوایز و افتخارات متعددی را کسب کرد که نشاندهنده تأثیر شگرف او بر دنیای سینما است. در سال ۱۹۹۰، او موفق به دریافت جایزه نخل طلای جشنواره کن برای فیلم «از ته دل وحشی» شد، فیلمی که یکی از آثار ماندگار او به شمار میرود. در ادامه، در سال ۲۰۰۶، جشنواره فیلم ونیز به پاس یک عمر فعالیت هنری و تأثیرگذاری در عرصه سینما، شیر طلایی افتخاری را به لینچ اهدا کرد. با وجود این موفقیتها، او چهار بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد، اما در هیچیک از این موارد برنده نشد. درنهایت، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در سال ۲۰۱۹، برای تجلیل از دستاوردهای استثنایی لینچ، جایزه اسکار افتخاری را به او اعطا کرد و اینگونه سهم برجسته او در گسترش مرزهای خلاقیت سینمایی را به رسمیت شناخت.
با انتشار خبر درگذشت این کارگردان، واکنشهای مختلفی از سوی سینماگران منتشر شد، استیون سودربرگ، کارگردان در مصاحبهای که با آسوشیتدپرس داشت، گفت: «او یکی از آن فیلمسازانی است که تأثیرگذار بود اما تقلیدش غیرممکن است. مردم تلاش میکردند اما او یک نوع الگوریتم داشت که برایش کار میکرد و شما سعی کردید آن را به خطر بیندازید. همانقدر که اغلب غیرخطی و غیرمنطقی به نظر میرسیدند، اما در ذهن او کاملاً سازماندهیشده بودند.» کایل مکلاکلان، بازیگر در چندین اثر معروف دیوید لینچ بازی کرده است، از جمله سریال توئین پیکس در سال ۱۹۹۰ و جاده مالهالند در سال ۲۰۰۱ نقشآفرینی کرد. این بازیگر با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش برای دیوید لینچ نوشت: «42 سال پیش، به دلایلی فراتر از درک من، دیوید لینچ مرا از ابهام بیرون آورد تا در اولین و آخرین فیلم پرهزینه خود بازی کنم. او بهوضوح چیزی را در من دید که حتی من آن را تشخیص ندادم. من تمام حرفهام و واقعاً زندگیام را مدیون دیدگاه او هستم.»
همچنین اسکورسیزی، کارگردان لینچ را یک نابغه خواند و با انتشار بیانیهای به مرگ دیوید لینچ واکنش نوشت: «این روزها زیاد واژه «visionary» (بینشمند و نوآور) را میشنوم و میخوانم. دیوید لینچ واقعاً یک نابغه بینشمند بود. در حقیقت، این کلمه میتوانست برای توصیف او، فیلمها، سریالها، تصاویر و صداهایی که از خود به یادگار گذاشت، اختراع شده باشد. او فرمهایی خلق کرد که به نظر میرسید در آستانه فروپاشیاند، اما هیچگاه فرو نریختند. او تصاویری روی پرده آورد که شبیه هیچ چیزی نبود که من یا کس دیگری قبلاً دیده باشیم. او همهچیز را عجیب، غیرمنتظره، آشکارکننده و تازه نشان داد و از ابتدا تا انتها بدون سازش عمل کرد.»
شماره ۴۳۳۲ |
صفحه ۱۳ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه

پیوند میان رویا و واقعیت