فرهیختگان: مقاماتی که میخواهند در دولت آتی ترامپ مسئولیت بگیرند، تلاش دارند «دشت آخر شب»شان را هم به جیب بزنند و بعد وارد دولت شوند. «کیت کلاگ» نماینده ترامپ در امور اوکراین از این دست مقامات است. او که دو ماه پیش هم در یک همایش گروهک تروریستی مجاهدین (منافقین) موسوم به «شورای ملی مقاومت» شرکت کرده بود و مانند سایر میهمانان، درآمد چند ده هزار دلاری به جیب زده بود، پیش از آغاز به کار رسمی دولت ترامپ، برای بار دوم در همایش این گروهک در حومه پاریس شرکت کرد تا برای آخرین بار از این منبع مالی بهره ببرد. آنطور که خبرگزاری رویترز روز شنبه ۲۲ دیماه گزارش داد، کلاگ، ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و نماینده ویژه ترامپ در امور اوکراین و روسیه، پیشتر سفر خود به پایتختهای اروپایی را به بعد از مراسم تحلیف ریاستجمهوری آمریکا در ۲۰ ژانویه موکول کرده بود، اما در این همایش شرکت کرده است. کلاگ البته تنها مقام آمریکایی نیست که در نشست منافقین شرکت میکند. پیش از او، مایک پمپئو، جان بولتون، رودی جولیانی و... در نشست منافقین شرکت کردهاند و بابت سخنرانی چند دقیقهای، تا 80 هزار دلار نیز دریافت کردهاند. به عنوان نمونه، سایت خبری نشنالاینترست در گزارشی نوشت که فرمهای عمومی افشاگری مالی نشان میدهد بولتون تنها در ازای یک جلسه سخنرانی برای منافقین 40 هزار دلار دریافت کرده است. کمی بعد «جین استوکر» سردبیر «دیفنس پست» و کارشناس مسائل مربوط به منافقین، افشا کرد که بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، از سخنرانیهایش در نشستهای منافقین ۱۸۰ هزار دلار درآمد کسب کرده است.
اگرچه رویترز در خبری که تنظیم کرده است، حضور کلاگ به عنوان نماینده ترامپ در این نشست را نشانه توانایی منافقین برای «جلب توجه» دولت جدید آمریکا خوانده است، اما واقعیت امر و تجربه دولت پیشین ترامپ، چیزی متفاوت از این ادعا را نشان میدهد. آنگونه که علی افشاری، یکی از تحلیلگران بیبیسی گفته است، در دولت ترامپ، مایک پمپئو، که وزیر خارجه بود، نامهای به تمام سفارتخانههای آمریکا در دنیا ارسال کرد که با اپوزیسیون ایران گفتوگو نکنند. او این اقدام در دولت ترامپ را در «طول تاریخ بعد از انقلاب» بیسابقه خواند و گفت که حتی «این کار را باراک اوباما هم نکرد.»
شاید همین موضوع هم باعث شد که اپوزیسیون ایرانی که اولین بار در دیماه سال 1395، یعنی هفتهها پیش از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، برای او نامه نوشتند و از او خواسته بودند ضمن تجدیدنظر در توافق هستهای، تحریمهای تازهای علیه ایران وضع کند و ائتلافی نیز برای فشار بر ایران با هدف پایان دادن به برنامه موشکیاش شکل دهد، 5 سال بعد، در تیرماه 1400، ناچار شدند از آمریکا به رژیم صهیونیستی «هبوط» کنند و برای نفتالی بنت، نخستوزیر موقت و دوساله اسرائیل نامه بنویسند و روایاتشان را با او در میان بگذارند. نامهنگاری نخست توسط کسانی انجام شد که بخش قابل توجهی از آنان بعداً در قالب تشکیلاتی موسوم به «فرشگرد» گردهم آمدند و خواستار پادشاهی رضا پهلوی شدند. آنها در تیرماه 1400 به سمت اسرائیل رفتند و کمی بعد نیز پادشاهشان(!) سر از سرزمینهای اشغالی درآورد. این گروه از اپوزیسیون ایرانی، بیش از هر چیز برای حمایتهای مالی آمریکا و یا رژیمصهیونیستی دندان تیز کردهاند، اما گروهک تروریستی منافقین نه. آنان از نظر مالی نیازی به کمکهای هیچ کشوری ندارند، اما با این حال در ازای انجام پروژه، از کارفرماهای خود هزینه آن را دریافت میکنند. «فرهیختگان» پیش از این در چندین گزارش به بررسی وضعیت مالی و فعالیتهای این گروهک تروریستی و اعضایش پرداخته بود. «فرهیختگان» در گزارشی با عنوان «منشأ پول سیاه تیرانا» به بخشی از مقاله مایکل روبین، یکی از مقامات سابق پنتاگون در مؤسسه امریکن اینترپرایز اشاره کرد که او با زیر سؤال بردن ادعای گروهک منافقین مبنی بر اینکه «بزرگترین گروه اپوزیسیون ایران» است، از ایدئولوژی «شدیداً ضدآمریکایی»، عمل بهعنوان یک «فرقه» و «وضعیت مالی نامشخص» این گروه نوشته بود. اشاره روبین به «منابع مالی نامشخص» ادعای منافقین مبنی بر اینکه منابع مالی سازمان از سوی هوادارانش تأمین میشود را زیر سؤال میبرد.
بررسیهای انجامگرفته و مصاحبه اعضای جداشده از سازمان نشان میداد که پس از تغییر فاز گروهک منافقین، این گروه نیاز به درآمد برای اقدام علیه ایران داشت. اخاذی از خانواده اعضای منافقین، فروش نشریه در غرب، فروش اطلاعات محرمانه به عراق، لیبی، عربستان، رژیمصهیونیستی و سایر کشورها و سرقت از فروشگاههای زنجیرهای غربی و حتی دانشگاهها، بخشی از راهکار سازمان برای تأمین نیازهای مالی منافقین بود. اما هزینههای این گروه بسیار بیشتر از این شیوههای درآمدزایی بوده است.
مجید تفرشی، پژوهشگر ساکن لندن که چند سال پیش به اسناد مهمی درباره یک شبکه خیریه وابسته به سازمان منافقین دسترسی پیدا کرد، منافقین را دارای ثروت هنگفتی میداند. او معتقد است که «اکثر گروههای فعال سیاسی خارج از کشور مستقیم یا غیرمستقیم از پول مجاهدین خلق ارتزاق میکنند.» او با اشاره به حجم پول غیرقابل مقایسه منافقین با سایر اپوزیسیونها و حتی هیچ اپوزیسیونی در تاریخ بشر، گفته «تخمین میزنم 50 میلیارد دلار پول دارند.» او به نقل از اعضای سابق سازمان میگوید که منافقین منابع مالیشان را «خرج» نکردند و آن را «سرمایهگذاری» کرده و از «سودش» بهره میبرند.
اما این منابع از چه طریقی به دست آمده است که منافقین توانستهاند آن را سرمایهگذاری کنند و از سود آن برای فعالیتهایشان استفاده کنند؟
1. مؤسسات خیریه
مؤسسات خیریه سازمان منافقین را مجید تفرشی در مستندی چند قسمتی با نام «خیریه اشرف» افشا کرد. او پس از آزادسازی نزدیک به 6 هزار سند در مؤسسه چریتی کامیشن که یکی از نهادهای مردمنهاد و ناظر بر مؤسسات خیریه در انگلیس است، به بررسی این اسناد پرداخت و متوجه شد بخشی از این اسناد مربوط به مؤسسه خیریهای به نام «ایراناید» (IranAid) است که ادعا میکرد به کودکان و خانوادههای بیبضاعت در ایران و مناطق مرزی ایران کمک کند: «متوجه شدم که این مؤسسه خیریه پوشالی است و محلی برای کلاهبرداری و انتقال پول از اروپا به عراق و برعکس است. در حقیقت این مؤسسه، پوششی برای [تشکیلاتی موسوم به] شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق بود.» ایراناید، از 29 شهریور 1362 (20 سپتامبر 1983) فعالیت خود را آغاز کرده بود. منافقین انجمنهای خیریه دیگری به بهانه حمایت از کودکان ایرانی در شهرهای مختلف کشورهای اروپایی و آمریکا همچون CHR در لسآنجلس تأسیس کرده بودند و از این طریق نیز مبالغ قابل توجهی بهدست آوردند. در جریان «عملیات تئو»، بازرسان پلیس مقادیر زیادی پول نقد کشف کردند که از طریق شبکههای «کثیف» در سراسر جهان در گردش بودند. در این عملیات، در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳، پلیس مریم رجوی را بههمراه چندین تن از اعضای سازمان بهجرم پولشویی دستگیر کرد؛ هرچند مریم رجوی ۱۷ روز بعد با خودسوزی عوامل منافقین آزاد شد، اما شواهدی در این پرونده در دادگاه استیناف پاریس ثبت شده که نشان میداد طی این عملیات پلیسی، «بیش از هشت میلیون دلار» آمریکا که متشکل از اسکناسهای صد دلاری بوده در چمدانهای واقع در ساختمان مجاور اقامت مریم رجوی مشهور به فرزانه هاتفیمروتی کشف شده است. براساس اطلاعات منتشرشده توسط اداره ضدجاسوسی فرانسه، اعضای خاصی از طرف سازمان درگیر فعالیتهای مالی مشکوکاند: «بررسی حسابهای برخی از اعضای سازمان این پیچیدگی را نشان میدهد؛ مبالغ هنگفتی که این افراد مدیریت میکنند، بسیار بیشتر از درآمد حرفهای خودشان است. آنها در واقع حداقل تا آنجا که به مقامات مالیاتی و نهادهای اجتماعی مربوط میشود، معمولاً بدون هیچ حرفه یا فعالیت تجاری واقعیاند.» تحقیقات افبیآی در سال ۲۰۰۴ نشان میداد پول جمعآوری شده توسط مؤسساتی در لسآنجلس و واشنگتندیسی از طریق یک عملیات پیچیده بینالمللی پولشویی از حسابهای ترکیه، آلمان، فرانسه، بلژیک، نروژ، سوئد، اردن و اماراتمتحدهعربی به خارج از کشور منتقل شده است. با وجود گزارشهای متعدد تخلف در سال 1995، سایر نهادهای خیریه در انگلیس به فعالیتهای این مؤسسه مشکوک شده و متوجه حمایت دولت از این مؤسسه میشوند. بر همین اساس آنها خود دست به کار شده و کشف کردند که فعالیتهای این مؤسسه برای تأمین فعالیتهای تروریستی و یک سازمان نظامی است. با این وجود تا کمی پس از 11 سپتامبر 2001، ایراناید به فعالیت خود ادامه داد و به جمعآوری پول در کشورهای اروپایی مشغول بود.
2. نفت عراق
مریم سنجابی، یکی از اعضای سابق شورای نخبگان سازمان، گفته که براساس توافقاتی که در سال 1987 بین منافقین و مقامات عراقی منعقد شد، توافق شد علاوهبر تسلیحات، درآمدهای حاصل از فروش «روزانه 50 هزار بشکه نفت» به آنها اختصاص پیدا کند. در سال 1995 و پس از حمله عراق به کویت و تحریم این کشور، سازمان نفت عراق را به بازارهای خارجی قاچاق میکرد و با پولشویی این منابع را به عراق بازمیگرداند یا در اروپا هزینه اقداماتش میکرد. به گفته سنجابی، «رجوی در آخرین دیدار خود با صدام حسین در آگوست 2000 از صدام خواست تا براساس اسناد و نامهها سهم نفت منافقین را تا 100 هزار بشکه در روز (3 میلیون بشکه در ماه) افزایش دهد.»
3. عتیقهجات
مسعود خدابنده، مسئول سابق تیم حفاظتی منافقین، سال 2018 در مصاحبهای با خبرگزاری اردنی البوابه افشا کرد بخشی از سرمایه سازمان از کمکهای عربستان سعودی تأمین شده است. او گفت طلا و سایر کالاهای باارزش مانند ساعتهای رولکس از عربستان سعودی به بغداد ارسال و سپس توسط تاجران سعودی در بازارهای سیاه در پایتخت اردن و عمان به فروش میرسید. درآمد حاصل از این معاملات پس از آن در حسابهای خارجی مرتبط با منافقین واریز و برای تأمین اعتبار عملیات استفاده میشد. خدابنده در یک مورد به ارسال سه کامیون پر از شمش طلا از عربستان سعودی به بغداد اشاره کرد و گفت که ارزش تقریبی این طلاها ۲۰۰ میلیون دلار بوده است.
4. قاچاق موادمخدر
یکی از منابع درآمدی گروههای تروریستی، قاچاق مواد مخدر، الماس و سلاح در سراسر جهان است. منافقین نیز بخشی از منابع خود را از این طریق تأمین میکنند. براساس گزارشی که بنیاد ضدتبهکاری انگلیس از دستگیری این گروه ارائه کرده، این گروهک در پرونده قاچاق محموله ۵۰۰ کیلویی هروئین به کشور اوکراین نقش داشته است.
5. فعالیتهای جاسوسی و خرابکارانه
منافقین با توجه به زندگی در ایران و شناخت جامعه ایران، به سادگی امکان جاسوسی و تخلیه تلفنی و حتی عملیات در ایران را دارند. بر همین اساس نیز مورد توجه سرویسهای جاسوسی غربی و منطقهاند. آنها در ازای جاسوسی و عملیات در ایران، مبالغ قابلتوجهی از سرویسهای خارجی دریافت میکنند. پس از انتقال این گروهک به آلبانی، سرویسهای غربی تجهیزات پیشرفته برای عملیات سایبری این گروهک در اختیار آنها قرار دادند تا ضمن در امان ماندن از تبعات واکنش ایران، ضربه سختی به زیرساختهای کشور بزنند. در حال حاضر بخشی از درآمدهای منافقین از طریق چنین عملیاتهایی به دست میآید.
پولها چگونه به منافقین میرسد؟
به گفته عناصر جداشده از گروهک منافقین، درآمد سازمان از منابع نفتی عراق در بانکها و صنایع اروپایی و آمریکایی سرمایهگذاری شده است. با وجود اینکه منافقین از لیست سازمانهای تروریستی در آمریکا خارج شده و میتوانند به سادگی در بسیاری از کشورها فعالیت اقتصادی کنند، اما به دلیل اینکه این منابع صرف فعالیتهای تروریستی میشود و افشای سایر فعالیتها همچون قاچاق مواد مخدر و سایر فعالیتهای غیرقانونی آنها احتمالاً با واکنشهایی مواجه خواهد شد، این گروهک سعی میکند همچون گذشته بدون افشای شبکه اقتصادیاش، فعالیتهای خود را ادامه دهد. «فرهیختگان» در بررسیهای خود به اسنادی دست یافته که نشان میدهد علی صفوی، عضو کمیته روابط خارجی شورای موسوم به مقاومت در پاریس، مدیریت این شبکه اقتصادی را برعهده دارد. شورای موسوم به مقاومت درواقع بازوی سیاسی منافقین است که در سال 1360 پس از ائتلاف رجوی و بنیصدر موجودیت یافت، اما کمی بعد بنیصدر از آن جدا شد. این تشکیلات دارای کمیتهای تحت عنوان «کمیته روابط خارجی» است؛ کمیتهای که در آن صفوی شبکهای با نام حامیان تغییر رژیم در ایران تشکیل داده است. این شبکه بهطور عمده توسط چهرههای ثروتمند مورد حمایت قرار میگیرد که ضمن تأمین مالی گروه، به نوعی پوشش ارتباطی سرویسهای اطلاعاتی با منافقین بوده و از سوی دیگر زمینههای فعالیت اقتصادی این گروه را برای اقدام علیه ایران فراهم میکند. این شبکه در حوزههای مختلف کاری بینالملل فعالیت میکند و افراد همچنان در قالب کمکهای خیریه در آن مشارکت میکنند. صفوی در پاریس ارتباط گستردهای را با ثروتمندان اروپایی و آمریکایی ایجاد کرده است. او به واسطه این درآمدهای مالی توانسته علاوهبر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا و گروههای مختلف در اروپا، با برخی از مرتبطان حزب کمونیست چین نیز ارتباط برقرار کند.
نفوذ در اندیشکدهها
در سالهای گذشته، اپوزیسیون ایرانی بر نفوذ در اندیشکدههای غربی متمرکز شدهاند. یکی از اصلیترین کلونی آنها، مجموعهای موسوم به بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)است. بنیاد دفاع از دموکراسیها، یکی از بزرگترین مؤسسات آمریکایی است که فروپاشی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند و این موضوع بهصراحت در اظهارات مدیر این مرکز منعکس شده است. تقریباً هیچ اقدام ضدایرانی قابل ردیابی در آمریکا نیست که بنیاد دفاع از دموکراسیها در آن نقشآفرینی نکرده باشد. اصلیترین موضوعات درباره ایران که FDD روی آن تمرکز دارد و آن را بهصورت فهرستوار در سایت قرار داده «تحریمهای ایران، ایران هستهای، موشکهای ایران، حقوق بشر ایران، سیاست و اقتصاد ایران، شبکه جهانی تهدید ایران، ایران در آمریکای لاتین، حزبالله و تروریسم [ادعایی] مورد حمایت ایران» است. مشاور ارشد امور ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها، فردی با هویت سعید قاسمینژاد است. او در این مؤسسه، ضمن شناسایی راههای دور زدن تحریمها، با مقالاتش به دولت آمریکا در تشدید تحریمها علیه ایران مشورت داده است. قاسمینژاد حامی تحریم همهجانبه ایران بود و با رویکار آمدن ترامپ در سال 2016، با مقالاتش ضمن کمک به جمعبندی ترامپ برای خروج از برجام، راهکارهایی نیز برای بستن تمام شریانهای اقتصادی ایران به دولت آمریکا میداد. براساس ویدئوهایی که فرشگرد در یوتیوب منتشر کرده، قاسمینژاد بهعنوان مشاور فرشگرد معرفی شده است. علاوهبر این در صفحه توییتر فرشگرد، دائماً توییتهای بنیاد دفاع از دموکراسیها، مدیر اجرایی آن، سعید قاسمینژاد و چند نفر دیگر از کارمندان بنیاد بازنشر میشود. اگرچه همکاری قاسمی نژاد با FDD به پیش از تأسیس فرشگرد میرسد؛ اما برخی معتقدند فرشگرد، در زمره تشکلهای وابسته به بنیاد دفاع از دموکراسیها برای کمک به مسیرهای تحریم ایران است. بهعبارت سادهتر، فرشگرد در خدمت FDD و سعید قاسمینژاد است تا راههای سختتر کردن تحریمهای ایران را به مقامات آمریکایی پیشنهاد بدهند.
منافقین اما به شکلی برای خود یک اندیشکده مجزا دارند. آنها توانستهاند با ارتباط مستحکمی که با جان بولتون ایجاد کردهاند، در اندیشکدهای که او سالها ریاست آن را بر عهده داشت، نفوذ قابل توجهی داشته باشند. جان بولتون از سال 2013 تا مارس 2018 ریاست هیئتمدیره مؤسسه «گِیتستون» را بر عهده داشته است. پس از پیوستن بولتون به دولت ترامپ، مهمترین شخصیت این مؤسسه، امیر طاهری است. طاهری رئیس هیئتمدیره گیتستون، اپوزیسیون سلطنتطلب ایرانی است که پیش از انقلاب سردبیر روزنامه کیهان بود و پس از انقلاب اسلامی به لندن مهاجرت کرد. در جریان مذاکرات برجام وی ازجمله حامیان سرسخت تحریمها و مخالف جدی رفع آنها بود. پس از طاهری، مجید رفیعزاده، سومین فردی است که شناخت او میتواند ماهیت این اندیشکده را نشان دهد. رفیعزاده یکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین است که در صفحهاش در شبکه اجتماعی ایکس، مطالبی از سایتهای رسمی منافقین مانند «شورای ملی مقاومت ایران» و مسئولان این سازمان مانند علیرضا جعفرزاده، معاون دفتر نمایندگی شورای موسوم به مقاومت در آمریکا و علی صفوی، عضو کمیسیون خارجه این شورا، بازنشر شده است. وی همچنین ارتباط نزدیکی با سیاستمداران آمریکایی حامی فرقه رجوی دارد. رفیعزاده سال 97 در برنامهای تلویزیونی متعلق به BBC فارسی شرکت و در این برنامه به دفاع از سازمان و بیان طرح و برنامههای آن برای بازپسگیری ایران پرداخت. او منافقین را جدیترین آلترناتیو جمهوری اسلامی خوانده است.
«فرهیختگان» سوم اسفند 1402 در گزارشی با عنوان «پدر جدید منافقین و سلطنتطلبان» به بررسی مقالات رفیعزاده در گیتستون پرداخت و نوشت منافقین، مأموریت رفیعزاده را در حوزه برنامه هستهای ایران تعریف کرده است. در موضوع برنامه هستهای ایران، اندیشکده گیتستون در سال 2023 هجده مقاله منتشر کرده است. از این تعداد، 15 مقاله متعلق به مجید رفیعزاده است. در سال 2022 بیش از نیمی از مقالات درباره برنامه هستهای ایران، به قلم رفیعزاده نوشته شده است. (24 مقاله از 46 مقاله) در سال 2021 هم وضع به همین شکل است و از 29 مقاله، 17 مقاله متعلق به رفیعزاده است. در سال 2020، از 22 مقاله، 9 مقاله و در سال 2019، از 17 مقاله، هفت مقاله به قلم رفیعزاده است. در این سال امیر طاهری نیز چهار مقاله درباره برنامه هستهای ایران نوشته است. در سالهای 2017 و 2018، رفیعزاده هیچ مطلبی درباره برنامه هستهای ایران به گیتستون نداده است. آخرین مطالب او به سال 2016 باز میگردد که از پنج مطلب درباره برنامه هستهای ایران، دو مطلب متعلق به رفیعزاده است.
بررسی روند مطالب منتشر شده درباره برنامه هستهای ایران نشان میدهد رفیعزاده پس از سال 2020، یعنی روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا و احتمال احیای توافق هستهای، تلاش کرده با نوشتن گزارشهای متعدد و اساساً دروغ، در حد توان مانع بازگشت آمریکا به این توافق شود. با شدت گرفتن احتمال توافق و مذاکره، او نیز بیشتر و خطرناکتر در این باره نوشته است. رفیعزاده در سال 2023، چهلودو مقاله نوشته که 15 مورد آن بهطور ویژه درباره برنامه هستهای ایران است. او پس از انتخابات ریاستجمهوری 2020، جمعاً 144 مقاله نوشته که 42 مورد آن درباره برنامه هستهای ایران بوده است.(42 گزارش در سه سال). این درحالی است که پیش از این تاریخ یعنی از سال 2016 تا روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در 2020 (4 سال)، او درمجموع 15 مقاله در این حوزه نوشته است. به عبارت سادهتر، او پس از روی کار آمدن بایدن، در هر سال به اندازه تمام چهار سال (2020-2016) علیه ایران مقاله نوشته است.