فاطمه هدایتی، خبرنگار: «گلادیاتور 1» فیلمی درخشان بود که با شخصیتپردازی درخشانی که از ماکسیموس انجام داد به کلمه گلادیاتور - کلمهای خشن در تاریخ- وزن، شأنیت و شاعرانگی بخشید. اما این شانیت در «گلادیاتور 2» بازیچه دست کارگردان قرار گرفته و نابود شده است. هرچقدر گلادیاتور 1 بر شخصیتپردازی تمرکز داشت و توانسته بود روحیه یک قهرمان را القا کند، گلادیاتور 2 شخصیت اصلیاش را رها کرده و بهزور قصد وصله کردن صفاتی تحمیلی به شخصیت اول است. لوسیون قرار است شبیه ماکسیموس باشد، اما کارگردان در این کار ناکام مانده است. همچنین بیشتر تمرکز در گلادیاتور 2 از شخصیتپردازی به داستانپردازی متمایل شده و همین مسئله لوسیوس را به حاشیه رانده است.گلادیاتور 2 با بازی دستان لوسیوس با دانههای گندم شروع میشود. این صحنه ذهن تماشاگر را به سمت بخش آغازین و انتهایی گلادیاتور 1 میبرد. جایی که خوشههای گندم در دشت سرافراز و آزاد در باد تکان میخوردند و دست ماکسیموس آنها را نوازش میکرد. گویی گندم نشان باور یا همان رؤیای روم بود که اینک از جای کنده شده و ازهمگسیخته و در دست لوسیوس به بازی گرفته شده است و انگار برای لوسیوس معنای بیشتری دارد تا آنکه بخواهد خوراک مرغ شود و با آن خصمانه رفتار میکند. اما ماجرا به همین اشارههای نمادین متوقف میشود و عمق نمییابد.در آغاز همسر لوسیوس را همراه او میبینیم که برای او معنای وطن و خانه را پیدا کرده است. خانهای که میخواهد برای آن بجنگد و این ما را یاد خانه ماکسیموس میاندازد. اما آن خانه کجا و این خانه کجا؟! در طول گلادیاتور 1 خانهای که ماکسیموس داشت، برای بیننده ساخته میشود. حس خانه، رفتهرفته با ماکسیموس و رؤیاهایش ساخته میشود تا در پایان بازگشت ماکسیموس به خانه معنا داشته باشد. اما در اینجا خانه لوسیوس تنها یک زن بود با معرفیای اروتیک از او. همین و بس. خانه یعنی همین؟قبل از شروع جنگ لوسیوس برای دادن روحیه به سربازان تلاش میکند، اما تلاش او و شوخیهای بینمکش - که ظاهراً برای شباهت یافتن لوسیوس به ماکسیموس به او الصاق شده- در مقابل سخنرانی ماکسیموس در گلادیاتور 1 صرفاً مانند دستوپازدن بیشکل در آب در مقابل یک شناگر ماهر است. ازایندست شباهتهای القایی و کاریکاتوری در فیلم بسیار است.داستان هم باوجود بالا و پایینهای بسیارش، به علت ضعف در شخصیتپردازی، نمیتواند بیننده را درگیر کند. در طول داستان لوسیوس برای ما خرد و خردتر میشود. او شخصیت متزلزلی است که اهداف کورکورانهای برای خودش تعریف میکند و برخلاف ماکسیموس هیچ باور عمیقی در او مشهود نیست. در گلادیاتور 1 ماکسیموس یک رهبر تمامعیار بود که سیاست، روحیه و جنگاوریاش خشت به خشت ساخته شده بود.تیر آخر به ماکسیموس را کارگردان در انتهای فیلم میزند. جایی که رؤیای آزادی و عدالتی را که ماکسیموس داشت، یک جوانک یاغی متزلزل محقق میکند.
شماره ۴۳۲۶ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
گلادیاتوری که یاغی شد