ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: سرعتِ زندگی در اکنونِ ما رو به فزونی است و تکنولوژی نیز روند آن را بهطور دائمی سریع و سریعتر میکند؛ بهشکلی که نمیتوان با وضع قوانین جدید سرعت دنیا را به حالت عادی پیش از خود بازگرداند و از مردم انتظار داشت سبک زندگی دیگری را که هیچ نسبتی با وضعیتِ حال حاضر ندارد، انتخاب کنند. برای سرگرم شدن هم آنقدر لازم نیست که به آب و آتش بزنیم و هزینه زیادی را صرف بیرون آمدن از خانه و رفتن به سمت انجام فعالیتهای کالریسوز کنیم و در آخر با خستگی و بوی عرق روزمان را به شب برسانیم. صنعت سریالسازی باب میل این روزگار است، چون در ظاهر با کاهش هزینهها، سرگرمشدن اهل خانه را به امری روزمره و جذاب بدل میکند، ولی فرایند جذب مخاطبان زیاد برای تماشای سریالها و مینیسریالهای ریز و درشت چگونه و بر چه اساس شکل میگیرد؟ برای توضیح بهتر مسئله باید به سراغ بررسی سریال «بازی مرکب» برویم و بحث را از این زاویه چکش بزنیم.
بازی مرکب یکی از مهمترین و پربحثترین محصولات فکری جدید حوزه صنعت فرهنگ است. کانسپت و تماتیکش هم بهقدری جذاب است و در مخاطب کشش ایجاد میکند که کمتر کسی برای تماشای آن تردید به دل راه میدهد. «سونگ گی هون» یک قمارباز بدشانس و همیشه بازنده است که در زندگی به ته پوچی و بیمعنایی رسیده است. او در تلاش برای داشتن یک زندگی عادی به هر دری میزند و راههای میانبر را یکی پس از دیگری انتخاب میکند ولی به موفقیت درخور توجهی دست نمییابد. او در زمان بازگشت به خانه مادرش با یک مرد شیکپوش مواجه میشود که او را به انجام یک بازی فرامیخواند. «سونگ» درخواست اغواکننده و جذاب مرد کتشلواری را میپذیرد و وارد «جهنم» میشود. سریال از کانسپت بسیار گیرایی سود میبرد و مشخص است که «هوانگ دونگ هیوک» برای به ثمر رسیدن ایده آن متحمل زحمات زیاد و طاقتفرسایی شده است. صحنهآرایی خوشرنگولعاب در کنار مجموعهای از تعلقات ژانری، تماشا و دنبال کردن اثر را برای مخاطبان به پیگیری روزمرهشان تبدیل کرد. سریال در همان روزهای آغازین پخش خود در قالب یکی از محصولات راهبردی و مهم «نتفلیکس» به مخاطبان معرفی شد و دنیای این مدیوم را تحت تأثیر قرار داد. سریال با تأکید بر حضور سونگ گی هون به ما گوشزد میکند که قرار است شاهد موفقیت او در انجام بازی باشیم. همهچیز در ذات خود جذاب است ولی سریال در میانه راه از هدفش که همان سرگرم کردن تماشاگر بوده سرباز میزند و در دام استعاره و نماد برای زخم زبان زدن به «سرمایهداری» و اینکه «پول» منشأ تمام رذائل بشری است، میشود. اما «هوانگ دونگ هیوک» و «نتفلیکس» بهتر از هرکسی میدانند که ریختن محتوای ضدسرمایهدارانه در ظرف اثری که نمیتوان تعلقات و دلبستگیهای ژانری را در آن نادیده گرفت کار بسیار بیهوده و عبثی محسوب میشود؛ چراکه ذات فیلم و سریال در این روزگار، بهخصوص آنهایی که حیات اقتصادیشان در گرو پسند بیننده است با معنای موردنظر سازندگان بازی مرکب در تضاد بوده و قابل جمع بستن و همپوشانی نیست. افراد پس از انجام کار خستهکننده روزانه در اوقات فراغتی که برایشان پیش میآید به سراغ آثاری میروند که در کمترین زمان ممکن سرگرمشان کند و وقتشان را بکُشد. «بازی مرکب» با وجود فیگور ضدسرمایهدارانه در هر دو فصل، عاشقانه سرمایهداری را در آغوش میگیرد و از نعمات آن بهرههای زیادی میبرد. به عبارت دیگر، ساختار محافظهکارانه آثار ژانری فرصت یاغیگری را برای کسی که پشت دوربین قرار میگیرد از وی سلب میکند و او را در موقعیتی بامزه تعریف میکند. فیلمساز از یک طرف باید برادریاش را به سیستم سرگرمیسازی آمریکایی ثابت کند و از یک سمت هم نیمنگاهی به دوگانه جعلی «پولدارهای بدذات» و «بیپولهای خوشقلب» بیندازد!
آثاری همچون «بازی مرکب»، «پلتفرم»، «دوگانه جوکر» و حتی «انگل» بهشکلی ادامهدهنده راهی هستند که در دهه هفتاد میلادی سینمای آمریکا با تولید فیلمهایی افشاگرانه نظیر «همه مردان رئیسجمهور»، «بعد از ظهر نحس»، «محله چینیها» و... آغاز کرده بود. آن آثار هم بهنوعی در لایههای بیرونی خود کاپیتالیسم و سیاستهای خارجی و بهخصوص داخلی آمریکا را نقد میکردند ولی تماشاگرانشان را افرادی کمعقل و فاقد عقل درنظر نمیگرفتند، چون ظرف و مظروف با هم در بسیاری از جهات مطابقت داشتند و ساختمان بصری و روایی فیلمها هارمونی خوبی با یکدیگر برقرار میکردند. در بازی مرکب1 و 2 همهچیز در راستای منفعت نتفلیکس است و تصمیم در مورد ادامه دادن یا ندادن سریال ربطی به کیفیت آن ندارد و تابع سیستم توزیعی حاکم بر محصولات صنعتِ فرهنگ است. مخاطب بهواسطه تماشای بازی مرکب در یک لوپ تکراری و معیوب قرار دارد که هیچ منطقی در جهان آن حکمفرما نیست و مانند افسانه سیزیف فرد را تا رسیدن به هدف سرکار میگذارد.
شماره ۴۳۲۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
افسانه سیزیف در سرزمین چشم بادومیها











