حدیث ملاحسینی، خبرنگار: «بازی مرکب» سریال محبوبی که پس مدتها انتظار از جانب طرفدارانش، حالا فصل دوم آن منتشر شده و خیل نقدها و نظرات مختلف به سوی آن سرازیر شده است. اما چرا بازی مرکب مهم است و اساساً پرداختن به سریالی که بازیگران آن صرفاً درگیر یک بازی هستند اینقدر مورد توجه قرار گرفته است؟ واقعیت این است که ما با سریال پراستعارهای طرفیم که ارجاعات مهم و قابل توجهی به زندگی انسان معاصری که ما باشیم و منطق جهانی که در آن زیست میکنیم، دارد. به همین جهت، جای تعجب ندارد که این سریال که یک بازی را به نمایش میگذارد، این چنین جدی گرفته شود.
یکی از اشارات عیان و سرراست سریال که مفهوم بردگی برای پول را به نمایش میگذارد، صحنه انباشت پول در قلک بزرگی است که بالای سر بازیکنان قرار دارد. صحنهای پرتکرار که در آن تکتک آدمها با حسرت سر به آسمان میگذارند و به قلک خوکی شکل حاوی اسکناس نگاه میکنند؛ گویی درحال عبادت بت بزرگی هستند که وجود و عدمشان در دستان اوست. به نظر میرسد تکرار این صحنه بدین منظور است که مخاطب شیرفهم شود که اساس و بنیان این بازی را چهچیز تشکیل میدهد. اما بازی مرکب بدون شک به تشریح و نمایش این مفهوم ختم نمیشود و اگر بخواهیم از این نشانههای واضح بگذریم، به اشارات ضمنی دیگری میرسیم که میتواند ذهن مخاطب را به تحلیل وا دارد.
یکی از مهمترین مفاهیمی که در این سریال مورد بحث قرار میگیرد، قانون تنازع بقا است که هم در طبیعت وجود دارد و هم در ساختار اجتماعیای که با دستان بشر ساخته شده است. این مفهوم به صورت نمادین و در عین حال عریان در قالب یک بازی در این اثر به تصویر کشیده شده است؛ به شکلی که آدمها به نوعی خود را مجبور و محبوس در قواعد بازی مرکب و افراد و نیروهای کنترلگرشان میبینند که برای ماندن و ادامه نفس کشیدن، چارهای جز برنده شدن و قوی بودن ندارند. واقعیت گزنده و غمانگیز دیگری که وجود دارد، این است که زنده ماندن و بقای یک نفر گاهی در گرو از بین رفتن و نابودی فرد دیگری است. این یک قانون تخطیناپذیر است و درست در همین نقطه است که یک دوراهی برای بیننده شکل میگیرد. چراکه او در ابتدا ممکن است مطابق تعریف مرسوم و غالبی که از اخلاق وجود دارد و با آن انس دارد، به طرفداری و دلسوزی از ضعیفان و بازندگان برخیزد، اما با پیش رفتن بازی و تنگتر شدن عرصه بر بازیکنان، مخاطب ممکن است اندکاندک به یک قساوتی برسد و نسخه دیگری از اخلاق و امر اخلاقی را برای خود معتبر بداند. به شکلی که این حق را به تکتک بازیکنانی که با یکدیگر در حال رقابتند بدهد که بخواهند به هر قیمتی که شده زنده بمانند و تنها دغدغه شخص خود را داشته باشند ولاغیر. به همین ترتیب، بازیکنان بازی مرکب در ظاهر شب و روز با هم زندگی میکنند، غذا میخورند، صحبت میکنند، میخوابند، اما در واقعیت آنها فرسنگها با یکدیگر فاصله دارند و در دایره بسته منافع شخصی خود محصور شدهاند.
مسئله مهم دیگری که در فصل دوم این سریال به چشم میآید، این است که شخصیت اصلی داستان، پس از پشت سر گذاشتن مشقتهای این بازی و برنده شدن در آن، طی یک تصمیم قهرمانانه میخواهد که با ورود دوباره به آن، دیگران را آگاه کرده و از قربانی شدن و نابودی آدمهای دیگر جلوگیری کند. در اینجاست که ما با یک ابرانسان مواجه میشویم که میخواهد قواعد بازی را برهم بزند و این برهم زدن جز با بازی کردن مجدد با همان قوانین امکانپذیر نیست. واضح است که این شخصیت ابرانسان از ابتدا ابرانسان زاده نشده و چنانچه به فصل گذشته نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که او یک موجود گرفتاری بیش نبود که در این مخمصه افتاد و با طی کردن پلههای فرومایگی، اکنون به این نقطه رسیده که دست یاری به دیگران بدهد. باری، او با وجود اینکه برنده مبلغ زیادی پول شده بود و میتوانست بیهیچ دغدغهای به زندگیاش ادامه دهد، جرقههایی از دگرخواهی و عصیان در او زده میشود و در برابر نظم موجود طغیان میکند.
در آخر، این مبارزه، نه مبارزه با این بازی خاص و یا مکانی که عدهای در آن گیر افتادهاند هست، بلکه میتواند مبارزه با یک جهانبینی باشد که همچون پیلهای به دور اذهان انسانهای معاصر پیچیده شده است. بازی مرکب2 اگر اثر فاخری نباشد، اما با اشارات آشکار و ضمنیای که دارد میتواند به دغدغههای ذهنی مخاطب عام پاسخ دهد و روح نقد را در او بیدار کند.
شماره ۴۳۲۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ظهور یک ابرانسان











