چپها در انتخابات ریاستجمهوری سال 68از هاشمی حمایت کردند، اما بعد به منتقدان اصلی دولت تبدیل شدند و تا آنجا پیش رفتند که صدای هاشمی بلند شد و آنها را به نقزنی محکوم کرد. هاشمی حتی در خاطرات خود آنها را رادیکال میخواند. با این حال در انتخابات ریاستجمهوری سال 76 مرحوم هاشمی از خاتمی، نامزد چپها حمایت میکند، اما بعد از آغاز به کار دولت خاتمی، آنچه در خاطراتش منعکس شده، القای این گزاره است که دولت ناکارآمد است و نمیتواند از پس دشواریها بربیاید، در ادامه به بخشی از کشمکش و اختلاف چپها و هاشمی در خاطرات او پرداختیم.
ابزار فشار رأی اعتماد برای سهمخواهی
محبوبیت هاشمی در سالهای منتهی به دهه 70 در اوج خود بود، همین هم باعث میشود وقتی او برای کاندیداتوری در پنجمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزد میشود، هم چپها و مجمع روحانیونیهایی که یک دهه بعد با عنوان اصلاحطلب ظهور و بروز یافتند و هم راستها یا جامعه روحانیت مبارزیها و اصولگرایان فعلی، از او حمایت کنند. در موعد چینش کابینه، هاشمی باید از مجلسی که اکثریت آن چپ بودند، رأی اعتماد میگرفت؛ شاید به همین دلیل نیز بیشتر اعضای کابینهاش را از چهرههای چپ چیده بود، اما مسئله این بود که چپها سهم بیشتری میخواستند و اهرم فشارشان هم رأی اعتماد بود. هاشمی سالها بعد صراحتاً اعلام کرد که چپها به کابینه هاشمی نظر مثبتی نداشتند و نمیخواستند به کابینه رأی دهند. مرحوم هاشمی اما جلسهای با نمایندگان گذاشت و درمورد جزئیات آن گفت: «در جلسهای اینها را دعوت و صحبت کردم و سخنرانی تندی کردم و گفتم بالاخره با این شرایطی که در کشور هست، شما چطور به خود حق میدهید کشور را بهخاطر مسائل باندی بیکابینه کنید؟ البته مدتها طول میکشد تا ما یک کابینه درست کنیم و نمیشود یک وزارتخانه بیوزیر باشد. خیلی آسیب میزنید.» صحبتهای هاشمی اثر خود را میگذارد و تمام کابینه هاشمی رأی میآورد.
چپها نه، رادیکالها
این تازه شروع ماجرا بود، در دوران فعالیت دولت سازندگی چپها تا میتوانستند دولت را مورد تاختوتاز قرار دادند. فشارها به دولت هاشمی تا آنجا ادامه پیدا میکند که در میانه سال 69 صدای اعتراض هاشمی بلند میشود. هاشمی در خاطرات خود چپها را «رادیکال» میخواند. او در بخشی از خاطرات هشتم مهر سال 69 با اشاره به شبی که میهمان رهبر انقلاب بود، مینویسد: «درباره اقدامات اخیر شورای نگهبان که منجر به مردود شدن جمعی از رادیکالها در نامزدی مجلس خبرگان شده است، مذاکره کردیم.» چند هفته بعد، عبدالواحد موسویلاری، مجید انصاری و اسحاق جهانگیری برای رایزنی به نفع جناح چپ به دیدار هاشمی میروند و مرحوم هاشمی در شرح خاطرات خود در این مورد مینویسد: «از حذف رادیکالها (همان چپها) از مجلس خبرگان اظهار نگرانی نمودند.»
شما فقط کارشکنی میکنید و نق میزنید
روزنامههای جریان چپ از جمله روزنامه سلام، مخالفان و منتقدان جدی دولت بودند و تا میتوانستند به دولت میتاختند. اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی از جمله محورهایی بود که جریان چپ با آن به دولت میتاخت. ابراهیم اصغرزاده از روزنامهنگاران روزنامه سلام، در مصاحبهای درمورد انتقادات به دولت سازندگی: «چپ آن زمان بیشتر روی سیاست از جمله سیاست ایشان حرف و حدیث داشت. نوع اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی منجر به شکاف شد. اختلاف اساسی با آقای هاشمی بر سرمسائل سیاسی بود. البته بعدها اقتصادی هم شد. چون سیاست تعدیل اقتصادی در تضاد با عدالت اجتماعی بود...» رفتارها و فشارها به دولت سازندگی کار را به جایی میرساند که یکبار عصبانی میشود و با تعبیر تندی خطاب به آنها میگوید: «نامردها! اگر پیشنهاد دارید، بیایید مطرح کنید، شما دائم کارشکنی میکنید و نق میزنید.»
روزنامه سلام هاشمی را رها نمیکرد
فشارهای چپها حتی تا روزهای پایانی عمر دولت هم ادامه داشت. روزنامه سلام در گزارشهای خود به این شایعه صحه گذاشته بود که هاشمی مخالف حضور کاندیداهایی بود که منجر به حضور گسترده مردم در انتخابات میشدند. هاشمی در خاطرات روز 12 تیر 77 در این مورد نوشته: «تذکری به آقای خوئینیها درباره روزنامه سلام دادم که به خلاف نوشته بود: «اهمیت به زیادی آرا در انتخابات نمیدهم.» گفتم معتقدم به دست خود نباید نیروهای کشور را برای هیجان و رقابت تجزیه کنیم.»
هاشمی زیر میز شایعات زد و از خاتمی حمایت کرد
در میانه رقابتهای انتخاباتی سال 76 درحالیکه تصور این بود که ناطقنوری گزینه مورد حمایت هاشمی است و شایعات زیادی پا گرفته بودند، جمله معروف «بنویسید، خاتمی بخوانید ناطق» در ادامه همین شایعات در ادبیات عمومی مردم، مطرح میشد. در میانه این شرایط، مرحوم هاشمی در آخرین نماز جمعه پیش از انتخابات 76 و در خطبههای خود روی همین شایعات دست میگذارد و این شائبه را تقویت میکند که گزینه مورد حمایت هاشمی، خاتمی است. هاشمی در بخشی از خطبه نماز جمعه روز 26 اردیبهشت 76 خود میگوید: «مسئولان اجرایی و ناظر باید واقعاً این کار را بکنند که همان رأی مردم هست بیاید در صندوق و همان خوانده شود و همان اعلام شود. ممکن است کسی فکر کند که حالا ما اگر تغییراتی بدهیم شخص مقبولی که خودمان به او ایمان داریم به سر کار میآید، خب برای جامعه نفعی است، ولی این کار ضرر بنیادی دارد؛ اعتماد مردم را ضعیف کردن بزرگترین جنایت است به ملت و نظامی که میخواهد به اتکای مردم این همه مشکلات را حل کند.» صحبتهای هاشمی فارغ از اینکه به شایعات دامن میزد، این گزاره را تقویت میکرد که خاتمی گزینه مورد حمایت هاشمی است. در واقع هاشمی در لفافه از خاتمی حمایت کرد، این ادعا به این خاطر مطرح شد که هاشمی تقریباً به یقین رسیده بود که احتمال پیروزی خاتمی بالاست و تصمیم گرفت، کنار فرد پیروز قرار بگیرد.
دولت ناکارآمد خاتمی به زبان دولتیها
اگرچه هاشمی تلویحاً از ریاستجمهوری خاتمی حمایت کرد، اما اگر نگاهی به خاطرات هاشمی بیندازیم، میتوان گفت او تقریباً انتقادات را زیادی متوجه دولت اصلاحات میکند و آن را ناکارآمدتر از دولت خود تصویر میکند. آنچه در خاطرات هاشمی درمورد فعالیت دولت اصلاحات به چشم میخورد گلایههای متعدد وزاری دولت خاتمی پیش هاشمی و مقایسه آن دوران با روزهای فعالیت دولت سازندگی است. در بخشی از خاطرات سال 76 هاشمی آمده: «آقای محمدرضا رحیمی استاندار سابق کردستان آمد، از حذف نیروها در دولت جدید و بهخصوص در کردستان انتقاد کرد و از من برای جمعکردن این نیروها و تشکل آنها استمداد نمود. عصر آقای زنگنه (وزیر نفت) آمد از رکود همکاریهایمان با کشورهای اروپایی گفت.» هاشمی در بخشی دیگر از خاطرات خود نوشته که حمزه کرمی، مدیر کل سیاسی دفتر رئیسجمهور که از زمان او مانده پیشش آمد و گفت: «کار دفتر از لحاظ کیفیت افت کرده و هنوز افراد جدید نتوانستهاند اهمیت کار را درک کنند. ضمنا از برنامههای مبارزه با ثروتهای بادآورده و اسلامیشدن دانشگاهها و کمشدن برنامههای سازندگی و شعارزدگی در دولت جدید، انتقاد داشت و از من میخواست که در دانشگاهها برنامه داشته باشم.» هاشمی در بخش دیگری از خاطراتش مینویسد که«عیسی کلانتری وزیر وقت جهاد کشاورزی» نیز با گلایه از دولت به سراغ او آمده و نوشته: «گزارش وضع کشاورزی را داد و از کمتوجهی دولت به سازندگی و طرحهای مهم اظهار نگرانی کرد و گفت طرح نیشکر خوزستان هم تعطیل است و بناست کارگران مرخص شوند و طرحهای آبیاری تحت فشار بهکلی فراموش شده و صنایعی که برای آن سرمایهگذاری کردهاند در خطر ورشکستگیاند. بودجه سال آینده را کم کردهاند و خطر رشد بیکاری و افت تولید و سپس تورم وحشتناک در پیش است. نیز از آثار منفی طرح مسئله ثروتهای بادآورده گفت...اگر وضع چنین باشد، مشکل است که بشود کار وزارت را ادامه دهد...» مصطفی پورمحمدی دیگر فردی است که به سراغ هاشمی میرود و از اوضاع نابهسامان دولت گلایه میکند، هاشمی در بخشی از خاطراتش، مینویسد: «آقای مصطفی پورمحمدی، از وزارت اطلاعات آمد. از پاشیدهشدن نیروهای اطلاعاتی با فشار دوستان آقای خاتمی اظهار نگرانی کرد و از من درخواست داشت که بیشتر در جامعه ظاهر شوم و برای دفاع از روحانیت که مشکل پیدا کرده و نیز تقویت رهبری صحبت کنم.» هاشمی در یادداشتها خود مکرراً به این گزاره تأکید دارد که دولت آنطور که باید کارایی ندارد و نمیتواند، امور را مدیریت کند. مرحوم هاشمی در بخشی دیگر از خاطرات هم به انتصابات و گلایه اعضای دولت از این انتصابات اشاره کرد، آنطور که هاشمی روایت کرده است؛ وضعیت آنقدر برای برخی غیرقابل تحمل بوده که حتی به استعفا نیز فکر میکردند: «عصر آقای [غلامرضا] فروزش آمد. از عدم کارایی مدیریت جدید در جهاد [سازندگی]، اظهار نگرانی کرد و از آقای [علی] شمخانی، [وزیر دفاع]، مطالبی در ضعف مدیریت دولت جدید نقل نمود ... استاندار کردستان آمد. گزارشی از پیشرفتهای استان در دوران سازندگی داد و از عدم تداوم سازندگی در دولت جدید و نیز از احتمال حدوث بحران در کشور اظهار نگرانی کرد و برای ماندن یا استعفا مشورت کرد.» به نظر میرسید هاشمی حالا درست جاپای چپها گذاشته و حالا زمانی که آنها قدرت را در اختیار دارند در نقش اپوزیسیون آن ظاهر میشود. او البته با ذکاوت این نقد را با رجوع به روایات دیگر افراد در خاطرات خود منعکس کرده است. آنچه پررنگ است این است که هاشمی به دنبال اثبات این گزاره بود که خاتمی آنطور که باید نه قابلیت مدیریت دولت دارد نه همانند او محبوبیت دارد، تا آنجا که دولتیها برای گلایه به سراغ او میرفتند.
خاتمی به اینگونه انحرافات میدان میدهد
یکی از مهمترین اتفاقات و بحرانهایی که در دولت خاتمی رخ میدهد، ماجرای کوی دانشگاه در سال 78 است. هاشمی ضمن روایتی که از ماجرا کوی دانشگاه ارائه میدهد در بخشی از خاطرات خود مینویسد که شنبه 19 تیرماه احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نزد هاشمی میرود و از سیاستهای فرهنگی سیدمحمد خاتمی که به این گونه انحرافات میدان میدهد، انتقاد میکند. مرحوم هاشمی در خاطرات 27 تیر 78 بازهم انتقاداتی از دولت نقل میکند و مینویسد: «آیتالله خامنهای، نظرشان این است که حساب آشوبهای خیابانی را باید از حساب تحرکات اولیه دانشجویی جدا کرد، ولی به تخلف افرادی از دانشجویان که در آشوبها مؤثر بودهاند، باید رسیدگی کرد. گفتند آقای خاتمی از موضع ضعف همکاری میکنند و مشکلی با ایشان ندارند، ولی از امثال تاجزادهها دفاع میکنند که به ایشان تذکر دادند.» هاشمی البته از قول دیگر افراد همچنان به انتقاد از دولت خاتمی میپردازد، مسیر اصلی اما القای این گزاره است که دولت ناکارآمد است و محمد خاتمی از مدیریت امور در دولت ناتوان است.