جواد میرگلویبیات، کارشناس مسائل خاورمیانه: دولت ابوظبی در سال ۲۰۱۸ سفارت خود در دمشق را پس از تعطیلی آن در سال ۲۰۱۱ بازگشایی کرد. دولت امارات اولین دولت شورای همکاری خلیج فارس بود که پس از تعطیلی سفارت خود اقدام به این کار میکرد. البته عمان در میان این کشورها هیچوقت سفارت خود را در دمشق تعطیل نکرده بود.
امارات را میتوان جعبه پاندورای رژیم صهیونیستی در منطقه دانست؛ هر جا که امارات حضور دارد، باید به سیاستهای رژیم صهیونیستی نیز توجه ویژه کرد. امارات با بهدستآوردن اعتماد بشار اسد در ابوظبی، از او میزبانی کرده و به مرور خود را به دمشق نزدیکتر کرد. بسیاری از تحلیلها نشان میدهد که به موازات افزایش اعتماد بشار اسد به بن زاید، حاکم امارات، در تلاش بود که او را از محور مقاومت و ایران دور کند. اما چرا امارات و اسرائیل به دنبال بقای اسد و دور کردن او از محور مقاومت بودند؟
نقل است که شارون، نخستوزیر اسبق اسرائیل، گفته بود: «اسد شیطان است، ولی شیطانی که میشناسیم از شیطانی که نمیشناسیم بهتر است.» این نقل قول از شارون را میتوان بهنوعی ترجیح اسرائیل برای کنترل اوضاع در سوریه در دوران قبل از بهار عربی دانست؛ دورانی که سوریه وضعیت اقتصادی و سیاسی خوبی داشت و از استقلال رأی بیشتری برخوردار بود و در یک سیاستورزی کلاسیک، پس از شکست در جنگهای مختلف در مقابل اسرائیل، دنبال درگیری گسترده با اسرائیل و وارد کردن ضربه حیاتی به آن نبود. این همان مسئلهای بود که اسرائیل در طول دورهای از حیات نکبتش به آن احتیاج داشت.
اما در طول بهار عربی، سوریه وارد جنگ داخلی شد و اسرائیل کماکان دولت ورشکسته اسد و هرج و مرج نسبی در سوریه را به اسقاط نظام و آینده ناشناخته و خارج از کنترل و هرج و مرج مطلق ترجیح میداد. اسدی که در سالهای ۲۰۰۵ تمایل خود برای مذاکرات صلح با اسرائیل را در دوران پسا صدام و یکهتازی بوش پسر در منطقه نشان داده بود. اسد تضعیفشده برای اسرائیل از وضعیت هرج و مرج مطلق و غیرقابل کنترل در سوریه بهتر بود و اسرائیل در مسیر این سیاست خود حتی بدون توجه به منافع آمریکا در حال حرکت بود.
به موازات بهار عربی و پس از آن، این محور مقاومت و ایران بودند که برنده پروندههای منطقه شدند و اسد تضعیفشده خود را وابسته به ایران میدید و مقاومت توانسته بود کمربند میانی خود را که همان سوریه است، تا حد زیادی وارد ژئوپلیتیک مقاومت کند. این مسئلهای نبود که خوشایند اسرائیل باشد و آنها به دنبال کنترل مجدد اسد و خارج کردن او از مدار مقاومت بودند. اسرائیل در این زمان اگر به دنبال اسقاط اسد هم میبود، ابزار کافی برای این کار را نداشت و باید سناریوهای مختلفی را در نظر میگرفت. دقیقاً اینجا لحظهای است که امارات میتواند وارد بازی شود و به بازیگری اسرائیل در سوریه کمک کند.
امارات که در بهار عربی توانسته بود جایگاه خود را در منطقه ارتقا ببخشد و از زیر چتر برادر بزرگتر خود، یعنی عربستان سعودی، خارج شود، با توجه به سیاستهای امنیت ملی خود و مختصات کمخطر سپهر سیاست داخلی خود به اسرائیل نزدیک شد. بنابراین امارات برای اینکه قدرت خود را در شورای همکاری خلیج فارس بیشتر کند، دنبال متحدینی بود که این امکان را برای آن فراهم آورد و بهترین متحد در منطقه برایش اسرائیل بود. از سویی دیگر، امارات نیز از قدرت گرفتن اسلام سیاسی در منطقه بیمناک بود و رهبری سکولارها در کشورهایی مانند مصر و سوریه را به اخوانیها یا سلفیها ترجیح میداد. البته این ترجیح امارات قائم به ذات نیست و هر جا که منافع اسرائیل و غرب به خطر بیفتد، این سیاست میتواند تعطیل یا به ترجیح دست چندم این امیرنشین تبدیل شود.
از سوی دیگر، امارات با افزایش توان اقتصادی خود به دنبال تأثیرگذاری بیشتر در منطقه بود و قصد به چالش کشیدن قدرتهای دیگر را داشت. یکی از این قدرتها ایران است که در پروندههای مختلف رقیب امارات بوده و در مسائل جزایر سهگانه ایرانی عملاً امارات را تحقیر میکند. با کنار هم گذاشتن آنچه که بهطور مختصر گفته شد، میتوان فهمید اولاً چرا امارات و اسرائیل به هم نزدیک شدند، ثانیاً میتوان پی برد منفعت مشترک آنها در ابقای اسد و دور کردن او از ایران چه بود، ثالثاً از چرایی تلاش آشکار و پنهان آنها در اسقاط اسد، علیرغم ابعاد منفیای که برای آنها داشت، آگاه شد.
همانطور که ذکر شد، امارات از سال ۲۰۱۸ روابط خود با سوریه را از سر گرفت و در این مدت به دلیل قدرت اقتصادی خود مورد توجه ویژه دولت تقریباً ورشکسته و مستهلک دمشق قرار گرفت. بازگشایی سفارت امارات در دمشق طبعاً تالی نفوذ سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی داشت. این نفوذ پنهان و تدریجی همان نقش تعریفشده امارات در سوریه بود که رفتهرفته مقامات سطح بالای کشوری و لشکری و رأس نظام بعث سوری را از ایران دور کند. در چنین شرایطی، امارات با تطمیع این افراد، آنها را جذب خود کرد تا در بزنگاه از آنها جهت منافع خود بهرهبرداری کند.
اما نقش امارات در سوریه بعد دیگری هم دارد که باید آن را در ارتباط با روسیه جست. آقای خراتیان، یکی از کارشناسان روابط بینالملل کشور، معتقد است امارات و ترکیه دو کشوری بودند که به روسیه برای دور زدن تحریمها کمک ویژهای میکردند و تبدیل به حیات خلوت روسیه برای تأمین نیازهای اقتصادی این کشور شده بودند. خراتیان با استناد به گزارش والاستریتژورنال و شواهد و قرائن دیگر نشان میدهد که آنها چه نقش ویژهای در وضعیت اقتصادی روسیه داشتند که این بهنوعی اهرم فشار غرب روی روسیه در بزنگاه میتوانست باشد، چنانچه که در ادامه خواهیم دید چگونه از آن استفاده کردند.
کارشناسان مسائل منطقه مانند علیرضا مجیدی، معصومی زارع و خراتیان که بهطور دقیقی مسائل سوریه و روندها را بررسی میکنند، معتقدند که امارات از مدتها قبل ارتباطات وثیق و گستردهای با معارضان، بهخصوص معارضان جنوب، برقرار کرده بود و برای این ادعا اطلاعات میدانی زیادی مطرح کردند که میتوانید با مراجعه به گفتوگوها و تألیفات آنها مطلع شوید. این مسئله نشان میدهد که امارات به موازات تلاش برای ابقای اسد و دور کردن او از مقاومت و ایران، طرح جایگزین خود را نیز در نظر داشته است. اما در سوریه، همه چیز مربوط به تصمیم اسد در ارتباط با ایران و نزدیکی سوریه به مقاومت نبود؛ کشور قدرتمند و شخصیت با تجربهای مانند پوتین نیز باید در مسئله ابقا یا اسقاط دولت بعثی مورد توجه قرار میگرفتند. اینجا دقیقاً جایی است که امارات در آن نقشآفرینی کرد.
همانطور که در چند بند قبل اشاره شد، امارات حیاط خلوت روسیه برای دور زدن تحریمها و پولشویی روسها بود. وزارت خزانهداری آمریکا در روزهای منتهی به ۲۸ نوامبر، یعنی شبی که معارضان از ادلب به سمت حلب یورش بردند، از تحریم گازپروم بانک روسیه خبر داده بود. آمریکاییها با همکاری بریتانیا و امارات حمله وسیعی به این شبکه انجام دادند و دهها نفر را بازداشت کردند و میلیاردها دلار را از شبکه تأمین مالی روسیه خارج کردند. این اقدام سبب شد که ارزش روبل در مقابل دلار به ۱۱۴ برسد؛ این عدد بیسابقه، بیشترین مقدار از زمان شروع جنگ اوکراین بود که منجر به واکنش شخص پوتین نیز شد. این اتفاق زمانی افتاد که معارضان در حال پیشروی در حلب بودند.
امارات که با نزدیکی به بشار اسد توانسته بود نفوذ سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی جدی در سوریه ایجاد کند و تا حدی موجب دوری بشار اسد از ایران شود، از سوی دیگر توانسته بود که بازیگر قدرتمند دیگری در سوریه، یعنی روسیه، را نیز در یک بازی طراحیشده توسط غرب تحت فشار قرار دهد. هرچند که مطلوب آنها ابقای اسد و دوری او از ایران و مقاومت بود، ولی اسد میدانست که بدون ایران ملعبه دست خواهد شد و در مقابل سناریوی اول ایستادگی کرد و آنطور که مدنظر اسرائیل و غرب بود از ایران فاصله نگرفت.
این لحظه زمانی است که سناریوی دوم، که از مدتها قبل صفحه آن چیده شده بود، به اجرا گذاشته میشود و امارات بازیگری خود را ادامه میدهد. اتاق عملیات جنوب با نفوذ امارات و البته برنامه غرب اقدام به پیشروی میکند، روسیه تحت فشار قرار میگیرد، امارات با نفوذ قبلی که ایجاد کرده بود فرماندهان ارتش را تحت انقیاد خود درمیآورد و آنها مقاومت نمیکنند و شهرها یکی پس از دیگری سقوط میکنند. اسد که برای ایران محدودیتهایی ایجاد کرده بود، دیگر نمیتواند روی کمک ایران حساب باز کند. روسیه که تحت فشار شدید قرار گرفته و به قول آقای مهدی خراتیان اغفال شد و میدانست که بدون حضور ایران و مقاومت روی زمین شانسی برای نجات دمشق ندارد، در مقاطعی با امارات همکاری کرد و حتی نیروهای خائن ارتش را از طریق یک دالان امن به پایگاه روسی و به خارج سوریه منتقل کرد. امارات نیز در این میان از طریق نیروهای جنوب در آینده سوریه خود را دخیل کرد.
وزیر خارجه اسرائیل بهطور علنی اعلام کرد که آنها در سقوط اسد نقش داشتند. شاید سؤال پیش بیاید که چرا آنها دکترین چند دههای خود مبنی بر ابقای بعث سوریه را کنار گذاشتند و با همکاری امارات و غرب و همچنین ترکیه به دنبال سقوط دمشق رفتند. در جواب باید گفت که ۷ اکتبر و وقایع پس از آن در اسرائیل یک تهدید موجودیتی توسط مقاومت درک شد. در چنین حالتی باید راهبردها تغییر اساسی کند و اقدامات بازدارنده انجام شود. خارج کردن ستون فقرات مقاومت از صحنه یکی از دستاوردهای بزرگ آنها بود. آنها از طریق امارات و غرب و ترکیه روی معارضان تأثیرگذار هستند و میتوانند آنها را در یک وضعیت ورشکسته نگه دارند و از سوی دیگر با حملات و پیشروی خود و تجزیه تدریجی سوریه نظم جدیدی را ایجاد کنند که مانند نظم پس از جنگهای ابتدایی اعراب با اسرائیل برای چند دهه دوام بیاورد. همچنین فرصتی برای یک قدم بزرگ به سوی ایدئولوژی صهیونیسم، یعنی ارض موعود، ایجاد شده است؛ از قنیطره تا فرات فاصله زیادی نیست!
امارات امروز در منطقه بیش از آنکه با عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس همراه باشد، با اسرائیل همراه است و بسیاری از پروژههای امارات در منطقه منافع اسرائیل را تأمین میکند. آنها در مورد ایران نیز طرح و برنامه دارند که باید به دقت رصد شود. تجارت ۲۷ میلیارد دلاری ما با امارات و شبکه گسترده دور زدن تحریم و صرافی، خطر بزرگی برای امنیت ملی ماست. چنانچه که در این تحلیل شاهد این بودیم که چگونه علیه روسیه از آن استفاده کردند.
شماره ۴۳۱۹ |
صفحه ۲ |
نقد روز
دانلود این صفحه
بازی امارات در سوریه











