محمدحسین سلطانی، خبرنگار: 9 دی ماه 88 کجا بودید؟ یا حتی قبلتر و در زمان التهابات بهار و پاییز 88؟ دوربینها چطور؟ آنها کجا بودند؟ در میانه درگیری و یا کمی دورتر از آن؟ شاید برای کسانی که 88 را با تمام اتفاقاتش در خاطر دارند، سخت باشد که بخواهند قبول کنند از دیماه 88، 15سال میگذرد. با این حال روایت 88 در ذهن حاضران در میدان زنده است اما برای کسانی که آن ماجراها را ندیدهاند چطور؟ داستان را آنها چطور میبینند و روایت میکنند؟ آیا به سراغ روایت دوربینها میروند؟
اگر 88 را مهمترین اتفاق سیاسی تاریخ معاصر ندانیم، قطعاً چارهای نیست تا آن را یکی از مهمترین اتفاقات ایران معاصر به شمار بیاوریم. اتفاقی که اثرات آن هنوز هم در جامعه موج میزند. با این حال دوربینهایی که میخواستند از 88 روایتی ثبت کنند، قابهایشان را درست نبستند یا گرفتار شعار شدند. قابهایی که اگر به دنبال حاصل آن در سینما بگردید، چیز چشمگیری پیدا نمیکنید. به همین مناسب مروری میکنیم بر آثاری که در چند سال اخیر سعی داشتند روایت 88 را روی پرده سینما ببرند.
واکنش سریع یا عجولانه در «پایاننامه»
فجر سال 89 دو فیلم را در خود جای داد که پررنگترین نقطه جنجالی جشنواره آن سال بود. جشنوارهای که سال قبلش از سوی برخی بازیگران و کارگردانها مانند اصغر فرهادی و رخشان بنیاعتماد تحریم شد اما در جشنواره سال بعد دیگر خبری از آن تحریمها نبود. در فجر بیستونهم تمام بازیگران و کارگردانان شاخص ایران حاضر شدند حتی اصغر فرهادی اما یکی از جنجالیترین اتفاقات جشنواره آن سال حضور فیلمهایی با نام «پایاننامه» و «اخراجیهای 3» بود. در میان این دو اسم، شاید پایاننامه ناشناختهتر باشد، اثری به کارگردانی حامد کلاهداری. کلاهداری که پیش از این اثر تنها یک کمدی- درام با نام «شکلات داغ» ساخته بود، تغییر ژانری عجیب داد و سراغ ساخت اثری بسیار متفاوت رفت. اثری که حواشی آن پیش از جشنواره آغاز شد. اخبار حوالی این اثر، پایاننامه را اثری درباره ندا آقاسلطان دانستند و در برخی از رسانههای خارجنشین موضوع این فیلم مرگ آقاسلطان و بازیگر نقش او لیلا اوتادی عنوان شد. بلافاصله پس از این خبر، لیلا اوتادی مصاحبهای کرد و کل ماجرا را تکذیب کرد و کلاهداری و تهیهکننده این اثر یعنی روحالله شمقدری اعلام کردند موضوع این فیلم آقاسلطان نیست. با تمام این حواشی، پایاننامه به جشنواره بیستونهم رسید و درنهایت بیهیچ توفیقی در میان جوایز تنها در نقش حاشیهساز جشنواره را برعهده داشت. اثری که منتقدان و روزنامهنگاران به آن الفاظی چون بلاتکلیف، بیفیلمنامه، با دیالوگهای سادهلوحانه و توهینکننده به شعور مخاطب نسبت دادند.
اما داستان پایاننامه چه بود؟ داستان این فیلم درمورد چهار دانشجو است که میخواهند به هر قیمتی پایاننامهای را به استادشان تحویل دهند. روزی این چهار نفر قصد دارند که امضایی پراهمیت از استادشان بگیرند؛ از این رو، او را تا خانهاش تعقیب میکنند و درمییابند که استاد بهرامی در تشکیلاتی پنهان که هدفش برچیدن جمهوری اسلامی ایران است، فعالیت میکند. سپس این چهار دانشجو هم وارد این ماجرا میشوند و میبایست خود را از این مخمصه نجات دهند. با اینکه عوامل تولید پایاننامه آن را جدای از ماجرای ندا آقاسلطان میدانستند با این حال این اثر گوشه و کنایههایی به ماجرای ندا آقاسلطان میزند اما نمیتواند هیچ مدله به روایتی موفق تبدیل شود. روایتی که در گیشه هم چندان موفق نبود با فروشی 240 میلیون تومانی در میانه جدول فروش قرار گرفت.
جدای از پایاننامه، دیگر اثر جنجالی جشنواره آن سال یعنی اخراجیهای 3 هم به سراغ ماجراهای 88 رفت. در روایت اخراجیهای3 پیوندی میان جهان شخصیتهای اخراجیها و وقایع انتخاباتی 88 پیوند خورده بود. فیلم مسعود دهنمکی، با آنکه نتوانست نسخه 35 میلیمتری خود را به بخش اصلی جشنواره برساند اما در اکران موفقیتی چشمگیر داشت و 4.7 میلیارد تومان فروش داشت. با این حال حتی اگر همین حالا هم از ارتباط میان شخصیتهای این فیلم و شخصیتهای سیاسی سال 88 بپرسید، این شباهتها را انکار میکنند.
«عصبانی نیستم» و روایت ۸۸
برخلاف دیگر آثاری که درباره ماجراهای 88 ساخته شدند چند اثر هم بودند که از نظر کیفیت فنی وضعیتی قابل قبولتری را نسبت به «عصبانی نیستم» ارائه دادند. با این حال «گزارش یک جشن» در میان آثار سالهای اخیر ابراهیم حاتمیکیا با کیفیت فنی پایینتری ارزیابی میشود. اثری که اولین واکنشها به آن درباره نمادزدگی این اثر بود و درنهایت به دام توقیف افتاد. گزارش یک جشن حاتمیکیا هم از مجموعه آثاری است که در جشنواره به نمایش درآمد اما هیچگاه خارج از جشنواره پخش نشد. عصبانی نیستم درمیشیان هم از آثاری بود که پس از جشنواره فجر به بند توقیف افتاد اما توانست از بند توقیف خارج و در سال 96 اکران شود. با این حال اثر درمیشیان در اکران چندان موفق نبود و در میان آثار 15 میلیاردی آن سال، تنها 3 میلیارد تومان فروخت.
عصبانی نیستم درمیشیان با آن که بهصورت دقیق درباره ماجراهای سال 88 نیست اما میتوان آن را اثری دانست که بافت قصهاش را مربوط به روایت 88 میداند. عصبانی نیستم داستان نوید، دانشجوی ستارهدار و اخراجی دانشگاه است که در عین تلاش برای تأمین کمترین نیازهای یک زندگی معمولی سعی میکند در مواجهه با بیاخلاقیهای رایج در جامعه عصبانی نشود و هر کاری که از دستش برمیآید انجام دهد تا عشقش ستاره را از دست ندهد. نوید داستان عصبانی نیستم در سال 88 از دانشگاه اخراج شده است و عملاً هر اندازه برای زندگی خود دست و پا میزند، خود را در بنبست میبیند، برخلاف آثاری چون یک خانواده محترم و آشغالهای دوستداشتنی و حتی گزارش یک جشن، فیلم درمیشیان روی یک کاراکتر خاص بیشتر از باقی این آثار تمرکز میکند و 88 را نه بهعنوان یک اتفاق تاریخی قابل پرداخت بلکه پیامدهای آن را افراد و گروهها بررسی میکنند و درنهایت برای وضعیتی که ساخته عملاً راه چارهای نمیسازد.
نگاه امنیتی مدل «قلادههای طلا»
«قلادههای طلا» را بیهیچ شکی میتوان پرحاشیهترین فیلم درباره وقایع سال 88 عنوان کرد. فیلمی که کارگردانی آن را ابوالقاسم طالبی بر عهده میگیرد. طالبی بر خلاف باقی آثار که از وجه شخصیتهای درون ماجرا داستان را پی میبردند روی وجه جاسوسی و پلیسی آن تمرکز میکند و داستان قلادههای طلا با شکل و شمایلی تمام امنیتی پی میگیرد اما نمیتواند اثری کامل را روانه تصویر کند و تنها لحظاتی سرگرمکننده دارد. داستان قلادههای طلا از این قرار است که انتخابات سال88 برگزار شده و نتیجه اعلام میشود. در این هنگام جاسوس در یک خانه تیمی است که در آنجا سلطنتطلبی ثروتمند با همسرش، دو زن عضو سازمان مجاهدین خلق و یک همجنسگرای متخصص کارهای رایانهای و وب هستند، پیام را از خارج میگیرد و در شبکه اینترنت پخش میکند که با رمز «تقلب بزرگ» در انتخابات تقلب شده است. نوع انتخاب کاراکترهای فرعی و نوع دیالوگهای داستان قلادههای طلا از نماد و کلیشه و شعارهای سیاسی فراتر نمیرود. این مدل از روایت کردن با آنکه توانست در بازه سالهای اکرانش جذابیتهایی داشته باشد اما تاریخ مصرف دارد و از نظر فرمی چندان اثر قابل قبولی برای یک روایت تاریخی نیست. شاید مهمترین دلیل ضعیف بودن اثر ابوالقاسم طالبی، پرگویی روایت این اثر و تلاش برای تبدیل کردنش به اثری است که بتواند تمام ماجراهای سال 88 را بگوید. اثری که قصد دارد تمام جریانات و اتفاقات آن بازه زمانی را از پیش از 88 روایت کند و نسبت به تمام وقایع رخداده در آن واکنش نشان دهد. چنین رویکردی در اثر محسن امیریوسفی هم تکرار شد و عملاً دو اثر از دو طیف مختلف فکری را تبدیل به اثری ضعیف کرد.
گره زدن 88 به دفاع مقدس؛ آینده از آن ما یا آنها
در میان آثاری که میخواست در نسبت با آثاری چون پایاننامه و اخراجیهای 3 روایت دیگری را به مخاطبان برسانند و از دید اپوزیسیون به ماجرا نگاه کنند، دو اثر گرهای میان دفاع مقدس و اتفاقات 88 برقرار کردند که نام آنها «آشغالهای دوستداشتنی» و «یک خانواده محترم» است. این دو اثر که هر دوی آنها در سال 91 ساختشان تمام شد با دو رویکرد متفاوت از شکاف نسلها در دوران دفاع مقدس و جامعه کنونی ایران سخن گفتند. با آنکه آشغالهای دوستداشتنی و یک خانواده محترم از نظر نحوه پرداخت با یکدیگر تفاوت آشکاری دارند اما هر دو روی ماجرایی دست گذاشتند که با نوع روایت یکی از احزاب حاضر در انتخابات 88 کاملاً همسو است. صحبت از شکاف میان 88 و دفاع مقدس و البته نیروهای امنیتی و منسوب به دولت را پایمالکننده خون شهدا قلمداد کردن، گزارهای است که از سالهای 88 به بعد روی چرخه تحلیلها قرار گرفت. البته در اخراجیهای 3 دهنمکی هم همین شکل از نوع پرداخت حضور دارد و ماجراهای 88 مدام با آرمانها و دفاع مقدس مقایسه میشود. با این حال تفاوت آثاری چون آشغالهای دوستداشتنی و یک خانواده محترم با اخراجیهای 3 را نمیتوان تنها تفکر سیاسی دانست بلکه موضوع نوع نگاهی است که صاحبان این آثار به آینده دارند.
اصولاً وام گرفتن از گذشته و قرار دادن آن در یک سیر و رساندن آن تا زمان حال میتواند جهانبینی صاحب اثر را در آینده نیز روشن کند. در اثری چون اخراجیهای 3 دهنمکی آینده را در طیف سیاسی خود میجوید و پیروز ماجرای جدال میان سه کاندیدای انتخابات را سیدمرتضی با بازی سیدجواد هاشمی میداند. این در حالی است که در یک خانواده محترم نور سبز افتاده بر عینک روشنفکر داستان بهنوعی نمادی است از رنگ یکی از احزاب حاضر در سال 88. فیلم خانواده محترم درباره روشنفکری است که از فرانسه برای دیدار مادرش به ایران میآید و در ایران با برادر و پسر برادر ناتنیاش که از نیروهای نوکیسه هستند درگیر میشود، روشنفکر داستان که برادرش شهید شده، پدری محتکر و بدکار دارد که او، برادر شهید و مادرش را آزار میداده. درنهایت پسر برادر ناتنی طی اختلافات میان روشنفکر و برادر او را به زندان میاندازد و درنهایت هنگام انتقال او به فرودگاه توسط مردم معترض ماشینشان متوقف میشود و در پسزمینه میدان آزادی نوری سبز به چهرهاش حلول میکند. فیلم یک خانواده محترم اثر مشترکی از سینمای ایران و فرانسه بود که بدون مجوز اکران در کن و جشنواره ابوظبی نمایش داده شد. فیلمی که کارگردانی آن را مسعود بخشی بر عهده داشت و تهیهکنندگی آن را محمد آفریده بر عهده گرفته بود.
فیلم آشغالهای دوستداشتنی اما ماجرا را برای روایت کردن قصهاش سختتر میکند و سعی دارد با نگاهی به تاریخ اجتماعی ایران طی سالهای اخیر بافت قصهای متفاوت را دنبال میکند. قصهای که آنقدر حجیم و پرداستان و روایت میشود که آن را تبدیل به اثری معمولی میکند. اثری که حدود شش سال توقیف بود و برخلاف یک خانواده محترم که هیچگاه اکران نشد این فیلم در اواخر سال 97 روی پرده رفت. فیلمی پربازیگر که تهیهکننده و کارگردان آن محسن امیریوسفی بود.
چرا 88 فیلم نشد؟
به غیر از فیلمهای اشارهشده آثار دیگری هم همچون «خیابانهای آرام» هم بودند که به موضوع اتفاقات سال 88 پرداختند اما هیچکدام از این آثار اشارهشده و اشارهنشده نتوانستند، روایتی منسجم و از نظر فرمی قوی و از نظر محتوایی کامل را ارائه دهند. فیلمهای ساختهشده در این سالها یا به ورطه پرگویی میافتند یا تبدیل به آثاری ناقص میشوند. هر قدر هم بخواهیم مسئله سانسور یا امنیتی بودن و حساس بودن ماجرار را بهانه کنیم، نبود حداقلهای فرمی یا شعاری و استعاری شدن فیلمهایی که درباره 88 شده نمیتواند قابی سینمایی از مهمترین اتفاق اجتماعی و سیاسی 20 سال اخیر ارائه دهند. اتفاقی که نمیشود با بی موویهای سیاسی یا اجتماعیهای استعاری به آن پرداخت.