سفر عباس عراقچی به چین بهویژه حالا که شرایط منطقه با تغییراتی مواجه شده و دنیا نیز به سمت یک مدل جدید حرکت میکند، اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در این زمینه مؤثر است. علی فکری معتقد است بازگشت ترامپ ممکن است تغییراتی در روابط بسیاری از کشورها ایجاد کند. او درباره این تأثیرگذاری بر روابط ایران و چین گفت: «خوشبختانه ساختارهای روابط ایران و چین بهگونهای طراحی و ایجاد شدهاند که به نظر من آسیب چندانی نخواهند دید، مگر اینکه خود ما یا یکی از دو طرف اشتباههایی در این زمینه مرتکب شویم. بهصورت کلی، بسیاری از این ساختارها در دوره اول ترامپ نیز وجود داشتند و همچنان پابرجایند؛ بنابراین، شخصاً نگرانی خاصی درباره اینکه با بازگشت ترامپ چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد، ندارم. اما مسائل منطقهای، موضوعات جدیدی هستند و طبیعتاً نیاز کشورهای آسیایی به یکپارچهتر شدن و همکاری بیشتر را ایجاب میکنند. اینکه ما در ابتدای دولت شهید رئیسی به عضویت کامل سازمان همکاری شانگهای درآمدیم، امروز میتواند اهمیت خود را نشان دهد. سازمان همکاری شانگهای یک سازمان امنیتی، سیاسی و اقتصادی است؛ بنابراین، ابعاد این سازمان میتواند بهصورت جدیتری خود را نمایان کند. اعضای این سازمان میتوانند انسجامی را تعریف کنند تا مانع ورود ناامنیها به مناطق تحتتأثیرشان شوند و دراینخصوص باید با یکدیگر مشورت داشته باشند. عراقچی نیز احتمالاً در همین حوزهها صحبت خواهد کرد. البته ایشان خودشان بهتر میدانند که باید در این مسیر چگونه پیش بروند.»
باید کریدور چین-پاکستان را جدی بگیریم
همکاریهای اقتصادی یکی از اساسیترین موضوعاتی است که ذیل روابط ایران و چین تعریف میشود. فکری با اشاره به کریدور چین-پاکستان و نقشآفرینی همسایه شرقی ایران گفت: «واقعیت این است که من پاکستان را بهعنوان رقیب نمیبینم. همه کشورها، هم رقیب هستند و هم میتوانند شریک باشند. ممکن است در برخی حوزهها با ما رقابت کنند و در حوزههای دیگر با ما شراکت داشته باشند؛ بنابراین، این هنر ماست که بتوانیم حوزههای مشترک را بیشتر تقویت کنیم و در این زمینهها همکاری بیشتری داشته باشیم. کریدورهای اقتصادی یک واقعیت هستند؛ برای مثال، کریدور چین-پاکستان که به پشت مرزهای ما رسیده و اکنون با شرایط کنونی دنیا اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. ما میتوانیم با تقویت همکاری در این حوزهها و ایجاد همکاریهای سهجانبه، از بسیاری از عوارض احتمالی نیز جلوگیری کنیم. لازمه ارتقای جایگاه ایران این است که خود ایران هم بپذیرد اکنون در مرحلهای بالاتر قرار گرفته است. از طرف دیگر، روشن است که این ارتقا اتفاق افتاده، زیرا پهنه اوراسیا بدون ایران بیمعنی است. ایران حلقهای است که فراموششدنی و کنارگذاشتنی نیست.»
نباید نگاهمان صرفاً برای رفع بحران باشد
فکری با تأکید بر اینکه جایگاه ایران چه دررابطهبا چین و چه دررابطهبا روسیه ارتقا پیدا کرده و موضوعی غیرقابلتردید است، افزود: «مسئله این است که ما تا چه اندازه این نقش جدید خود را باور کردهایم و تا چه حد سریع میتوانیم این نقش را به رسمیت بشناسیم و برای آن اقدام کنیم. این موضوع در ابتدای راه قرار دارد و هرچند بسیار مهم است، اهمیت بیشتری پیدا میکند وقتی بتوانیم این گزاره کلی را به پروژههای عملیاتی تبدیل کنیم. یعنی باید بگوییم ازآنجاکه به این نقطه رسیدهایم، حالا این اقدامات مشترک را میتوانیم انجام دهیم تا کشور را توسعه دهیم. این یک فرصت توسعه است و نباید صرفاً نگاهی برای رفع بحرانها داشته باشیم. بحرانها در این منطقه، برای کسانی که در آن زندگی میکنند، موضوعی گذرا و تکرارشونده است. این چرخه دائماً در حال چرخش است؛ بنابراین، نباید نگاه بحرانی به مسائل داشته باشیم، اما نگاه توسعهای حتماً باید داشته باشیم. وقتی جایگاه ارتقا پیدا میکند، مسیر توسعه نیز میتواند شکل جدیدی به خود بگیرد.»
اتفاقاتی مثل 7 اکتبر فقط کاتالیزور روابط دو کشور است
فکری حوادثی مثل 7 اکتبر را تنها بهعنوان سرعتدهنده یا کاتالیزور در نظر گرفته و در این باره گفت: «یعنی مسیری را یا تسریع میکند یا کُند. اینکه نقش ایران تغییر کرده، موضوعی است که مدتها پیش و قبل از اتفاقات 7 اکتبر در منطقه رخ داده است. طبیعتاً حوادث 7 اکتبر ممکن است تا حدی بر دو طرف اثر بگذارد و آنها را وادار کند تا به برنامههای خود سرعت دهند، که امیدوارم این تأثیر در سمت ایران بیشتر باشد. اولین نکته این است که این تأثیرگذاری در سطح تصمیمگیری و اجرا پذیرفته شود. یعنی یک وقت شما بررسی میکنید و میگویید پروژههای یک تا صد نیازهای کشور من هستند. اما یک وقت دیدگاهتان را تغییر میدهید و میگویید از میان این پروژههای یک تا صد، چهار یا پنج پروژه نیازهای مشترک من و چینیها هستند. در این صورت است که میتوانیم گامهای توسعهای را آغاز کنیم. اما اگر همیشه اصرار داشته باشیم که تنها نیازهای خودمان را برطرف کنیم، یک رابطه یکطرفه شکل میگیرد و هیچ گام توسعهای برداشته نخواهد شد. در این حالت، نهایتاً با منابع موجود، یک همکار خارجی هم در کنار شما خواهد بود که همکاری را ادامه میدهد، اما این به توسعه منجر نمیشود. برای رسیدن به توسعه، باید ببینیم کدام گامها بین ما و آنها مشترکند و روی همانها تمرکز کنیم.»
مدیریت روابط ایران و چین بستگی به رویکرد ایران نسبت به توسعه دارد
در نظام بینالملل همه سرمایهگذاران محافظهکارند و این موضوع تنها مختص چین نیست. فکری با اشاره به این اصل توضیح داد: «در سراسر دنیا، وقتی میخواهند سرمایه خود را در جایی وارد کنند، ابتدا به مؤسسات ارزیابی ریسک مراجعه میکنند و بررسی میکنند که این سرمایهگذاری چقدر بازدهی خواهد داشت. این رویه برای همه وجود دارد و فقط به یک کشور یا یک سرمایهگذار خاص محدود نمیشود. اما اینکه چطور میشود این روند را مدیریت کرد، بستگی به این دارد که آنها رویکرد طرف ایرانی را چگونه ببینند. آیا ایران در حوزههایی که میتواند کریدورهای اوراسیا را تقویت و ارتباطات آن را مستحکمتر کند، پیشنهادهای عملی ارائه میدهد یا بهجای آن به موضوعاتی مثل نیاز به ساخت بیمارستان در یک شهر یا ایجاد یک مجتمع تفریحی در شهری دیگر اشاره میکند و درخواست همکاری میکند؟ این دو رویکرد تفاوتهای اساسی با هم دارند. اگر سرمایهگذاران به این نتیجه برسند که ایران در رویکرد دوم قرار دارد، تصور خواهند کرد که هنوز تفکر توسعهای در ایران شکل نگرفته است. اما اگر ایران در مسیر اول حرکت کند و تمرکز خود را بر تقویت زنجیرههای ارتباطی بگذارد، آنها نیز طبیعتاً با رغبت بیشتری وارد همکاری میشوند. در این صورت، ارزیابیهایی که انجام میدهند، نشان میدهد برخی ریسکهای موجود در سرمایهگذاری با منافع حاصل از آن پوشش داده میشود و پروژهها پیش خواهند رفت. در نهایت انشاءالله دکتر عراقچی سفر موفقی داشته باشد و بتواند در این شرایط خاص منطقهای دستاوردی برای مردم ایران از این سفر به تهران به ارمغان بیاورد.»