علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز: اظهارات اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا در اندیشکده شورای روابط خارجی و پیامهای مکرّر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی، بار دیگر از تداوم تلاشهای خارجی برای تغییرات در ایران حکایت دارد. بلینکن برای نخستین بار به عنوان یک مقام رسمی آمریکا ضمن اعتراف به نقش آمریکا در براندازی، تأکید کرد که تغییر از بیرون دشوار است و راهبرد اصلی واشنگتن بر تحولات داخلی ایران استوار شده است. این اظهارات، همراه با پیامهای فارسی نتانیاهو نشاندهنده تمرکز ویژه بر نارضایتیهای داخلی ایران و تلاش برای دامن زدن به آشوبهای اجتماعی است. از سوی دیگر، بررسی وقایع سال 1401 سه عامل کلیدی را آشکار میکند: بستر نارضایتی عمومی در ایران، نقش قدرتهای خارجی در ایجاد اختلال و جرقههایی نظیر ماجرای مهسا امینی. اگرچه اراده خارجیها از کنترل ایران خارج است، دو عامل دیگر به سیاستها و اقدامات داخلی ایران وابسته است. کاهش نارضایتی عمومی و ایجاد امید به آینده از اصلیترین اقداماتی است که میتواند مقاومت جامعه ایران را تقویت کند و نقشههای خارجی را بیاثر سازد.
با این حال، برخی اظهارات و اقدامات مقامات و چهرههای رسانهای خواسته یا ناخواسته در تقویت ناامیدی و فراهم کردن زمینه برای بهرهبرداری خارجیها نقش دارند. در چنین شرایطی، مقامات و چهرههای سیاسی ایران به جای اینکه به حال مشکلات گریسته و راهحلی برای آن ارائه ندهند باید جلوگیری از کاهش مشارکت سیاسی، بهعنوان یک راهبرد کلیدی در برابر فشارها و برنامههای خارجی را مورد توجه قرار داده و از تبدیل شدن امید جامعه به یأس جلوگیری کنند.
وزیرخارجه آمریکا به شکست پروژه براندازی اعتراف کرد
اظهارات اخیر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در مصاحبه با اندیشکده شورای روابط خارجی بهعنوان یکی از صریحترین اعترافات یک مقام بلندپایه ایالات متحده در قبال سیاست تغییرات در ایران حائز اهمیت ویژهای است. این اظهارات که از جنبههای مختلف قابل بررسی است، نهتنها راهبرد واشنگتن در قبال ایران را شفافتر میکند، بلکه نقشه کلی آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در منطقه را نیز آشکار میسازد.
بلینکن در این مصاحبه بهصراحت اذعان کرد که تغییرات بنیادین از خارج ایران دشوار است و ایده اصلی آمریکا بر تحولات داخلی ایران متمرکز است. او تأکید کرد که برای موفقیت این راهبرد، آمریکا اقدامات گستردهای را به کار گرفته است. با این حال، وی به مقاومتی که در بدنه اجتماعی ایران وجود دارد اشاره کرد و گفت این تغییرات بهسادگی ممکن نیست.
بلینکن در پاسخ به مجری برنامه که مدعی شده بود حکومت ایران در داخل این کشور «بسیار نامحبوب» است، اظهار داشت: «یک بخشی در ایران هست که جمعیت قابلتوجهی را تشکیل میدهد و احتمالاً به نظام وفادار است. بنابراین فکر نمیکنم مسأله آنقدر قطعی و روشن باشد که شما میگویید. »
اظهارات بلینکن نشاندهنده این است که ایالات متحده راهبرد خود را بر محور تغییرات داخلی ایران متمرکز کرده است. این دیدگاه بر پایه این فرض استوار است که یک جامعه ناآرام و ناراضی میتواند زمینهساز تغییرات ساختاری باشد. بلینکن در صحبتهای خود به این موضوع پرداخت و تأکید کرد که آمریکا باید از افرادی که به دنبال آیندهای متفاوت در ایران هستند، حمایت کند. این سخنان تلویحاً به فعالیتهای گسترده در رسانهها، شبکههای اجتماعی و تقویت جریانهای مخالف داخلی اشاره دارد.
بلینکن همچنین اذعان داشت موفقیت این راهبرد نیازمند احتیاط فراوان است. او گفت: «من از لحاظ تلاش برای مهندسی تحولات از بیرون، بسیار محتاط هستم. » این جمله، اعترافی ضمنی به ناکامی سیاستهای گذشته واشنگتن در براندازی مستقیم و آشکار است. از جمله این ناکامیها میتوان به تحریمهای گسترده اقتصادی، حمایت از گروههای مخالف و مداخلات منطقهای اشاره کرد که نتوانستهاند تغییرات موردنظر آمریکا را در ایران به همراه داشته باشند.
مقاومت مردم ایران آمریکا را در طراحی پروژههای براندازی محتاط کرد
یکی از نکات قابلتأمل در اظهارات بلینکن، اذعان او به وجود یک بدنه اجتماعی مقاوم در ایران است که به گفته او «به نظام وفادارند. » این اعتراف، خلاف تصورات رایج در برخی محافل غربی است که جامعه ایران را کاملاً ناراضی و آماده تغییر تصور میکنند. این دیدگاه بلینکن، از یکسو نشاندهنده درک بهتر او از پویاییهای جامعه ایران و از سوی دیگر انعکاسی از چالشهای پیش روی سیاستهای آمریکا در این کشور است.
جامعه ایران، علیرغم تمام مشکلات و نارضایتیها از پیچیدگیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاصی برخوردار است. این پیچیدگیها باعث شده که سیاستهای مداخلهجویانه خارجی اغلب با مقاومت مواجه شوند. تجربههای گذشته از جمله حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا از برخی تحرکات داخلی نشان داده که چنین تلاشهایی نهتنها موفق نبوده، بلکه در برخی موارد به تقویت انسجام داخلی و افزایش حس ملیگرایی در میان مردم انجامیده است.
یکی دیگر از نکات جالب توجه در این مصاحبه، احتیاط بلینکن درمورد مداخله مستقیم در ایران بود. او تأکید کرد که آمریکا باید در برابر رفتارهایی که با منافع خود و متحدانش در تضاد است، «با قدرت» ایستادگی کند، اما در عین حال از تلاش برای مهندسی تغییرات از بیرون ابراز نگرانی کرد. این رویکرد محتاطانه، نشاندهنده آگاهی او از پیامدهای بالقوه مداخله مستقیم است. تجربههایی مانند جنگ عراق و افغانستان و ناکامی در سوریه، به آمریکا آموخته که دخالتهای مستقیم نظامی یا مهندسی تحولات اجتماعی از خارج، نهتنها پرهزینه است، بلکه اغلب نتایج معکوس به بار میآورد.
نتانیاهو برای تقابل با ایران از راهبرد سخت به فارسی صحبت کردن افتاد
در کنار بلینکن، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی نیز بارها و به صراحت راهبرد این رژیم برای ایجاد آشوب و ناآرامیهای داخلی در ایران را بیان کرده است. از زمان شروع ناآرامیهای سال 1401، نتانیاهو دستکم چهار بار مستقیماً مردم ایران را خطاب قرار داده و آشکارا نشان داده که تغییرات سخت از بیرون، مانند مداخلات نظامی، از گزینههای موردنظر او نیست. به همین دلیل، مانند آنتونی بلینکن بر ایجاد نارضایتی داخلی ایران و بهرهگیری از شکافهای اجتماعی و اقتصادی تأکید دارد.
نتانیاهو در 18 اسفند 1401 برای نخستینبار در مقابل دوربین شبکه ایران اینترنشنال که بهطور رسمی به رسانهای برای اهداف اسرائیل تبدیل شده، ظاهر شد و خطاب به مردم ایران آرزوی موفقیت برای «آشوبطلبان» کرد. پس از آن در ماههای اخیر، نتانیاهو سه پیام دیگر خطاب به مردم ایران منتشر کرد. در پیامهای 1 اکتبر، 12 نوامبر، و 14 دسامبر 2024، او تلاش کرد با بهرهگیری از نماد اعتراضات خیابانی 1401 یعنی شعار «زن، زندگی، آزادی»، به شکلی حسابشده روی احساسات مردم ایران سرمایهگذاری کند. در کنار پیامهای نتانیاهو، دیگر مقامات اسرائیلی نیز در تلاش برای دامن زدن به ناآرامیها در ایران نقش فعالی داشتهاند. یکی از نمونههای برجسته، سخنان دنی دنون، نماینده اسرائیل در سازمان ملل بود که در نشست شورای امنیت به زبان فارسی از مردم ایران خواست «فرصت تاریخی» پیشآمده را از دست ندهند و علیه حکومت اقدام کنند. این گونه اظهارات نشان میدهد رژیمصهیونیستی برای پیشبرد اهداف خود، بیش از پیش بر تضعیف داخلی قدرت ایران و تقویت شکافهای اجتماعی تکیه دارد. یکی از ویژگیهای پیامهای نتانیاهو، تلاش برای استفاده از شعار «زن، زندگی، آزادی» آن هم به زبان فارسی است که یکی از شعارهای نمادین ناآرامیهای 1401 بود. این مواجهه نشاندهنده تلاش برای تأثیرگذاری عاطفی و جلب توجه بخشهای خاصی از جامعه است. این اقدامها، هرچند بهظاهر تلاشی برای ارتباط مستقیم با مردم ایران است، اما در عمل بیشتر بهعنوان ابزاری برای تضعیف روحیه عمومی و تقویت حس بیثباتی در کشور طراحی شده است. بهرهگیری از زبان فارسی و استفاده از پیامهایی که بهطور مستقیم مشکلات اقتصادی و اجتماعی را هدف قرار میدهند، بهوضوح نشاندهنده طراحی حسابشده اسرائیل برای مداخله غیرمستقیم است.
مثلث آتش کجاست؟
ناآرامیهای سال 1401 در ایران یکی از پیچیدهترین تحولات داخلی در سالهای اخیر بود که با عوامل متعددی پیوند داشت. این وقایع نه تنها به دلیل گستردگی و تأثیرات اجتماعی خود مهم بودند، بلکه از جنبه تأثیرگذاری خارجی و تلاشهای دشمنان برای بهرهبرداری از نارضایتیهای داخلی نیز شایسته بررسیاند. تحلیل این رخدادها میتواند چشماندازی برای آینده و مدیریت بهتر مسائل داخلی فراهم کند. سه عامل کلیدی در شکلگیری ناآرامیها در ایران نقش داشت. اولاً نارضایتی عمومی ناشی از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، یکی از مهمترین عوامل شکلگیری ناآرامیها بود. مشکلات معیشتی و اقتصادی، ازجمله تورم بالا، کاهش ارزش پول ملی و چالشهای اشتغال، نقشی اساسی در افزایش نارضایتی عمومی داشتند. ثانیاً عوامل خارجی، بهویژه ایالات متحده و اسرائیل با هدف تضعیف قدرت ملی ایران، از نارضایتیهای داخلی بهرهبرداری کردند. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا به صراحت اذعان کرد تغییر در ایران از بیرون دشوار است و باید از داخل دنبال شود. همچنین پیامهای مکرر نتانیاهو به مردم ایران نشاندهنده تلاش برای تحریک جامعه به آشوب بود. این اقدامات از طریق کمکهای مالی و همچنین رسانههای خارجی و شبکههای اجتماعی، با هدف ایجاد شکاف اجتماعی و تقویت اعتراضات طراحی شده بودند. عامل سوم نیز اتفاقاتی است که میتواند همچون جرقهای عمل کرده و آتش مورد انتظار طراحان خارجی را برانگیخته سازد. در اتفاقات 1401 ماجرای مهسا امینی بهعنوان یک جرقه اولیه، خشم عمومی را برانگیخت و بستری فراهم کرد تا نارضایتیهای انباشتهشده بروز کنند. این حادثه بهسرعت به نمادی برای تجمعات اعتراضی تبدیل شد. در چنین شرایطی، دشمنان ایران نیز تلاش کردند با بهرهگیری از این واقعه، اعتراضات را تشدید و جهتدهی کنند.
راه مهار آشوب در داخل است
به غیر از عامل خارجی که خارج از اراده ایران بوده و طرفهای غربی و عبری از طراحی برای آشوب در ایران دست نمیکشند، 2 عامل دیگر به عملکرد داخلی ایران بازمیگردد. مدیریت نارضایتی عمومی و جلوگیری از وقوع حوادث مشابه، نیازمند راهکارهایی اساسی است.
ایجاد رضایت عمومی مستلزم اقداماتی در دو سطح سختافزاری و نرمافزاری است. در سطح سختافزاری، بهبود وضعیت اقتصادی و کنترل تورم باید در اولویت قرار گیرد. در سطح نرمافزاری، ایجاد امید به آینده از طریق شفافسازی برنامهها و تقویت مشارکت مردم در تصمیمگیریها اهمیت دارد. مشارکت 50 درصدی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری نشانهای از امیدواری مردم به آینده بود؛ اما کاهش این مشارکت در آینده میتواند زنگ خطری برای اعتماد عمومی باشد.
اظهارات برخی مقامات که بر مشکلات تأکید و آیندهای تیرهوتار را ترسیم میکنند، میتواند زمینهساز ناامیدی در جامعه شود. برای مثال، سخنان معاون اول رئیسجمهور درباره بحران فرونشست زمین و ابراز ناامیدی از آینده کشور، نهتنها اعتماد عمومی را کاهش میدهد، بلکه بهصورت غیرمستقیم به دشمنان فرصت سوءاستفاده میدهد. معاون اول رئیسجمهور در بیستودومین نمایشگاه بینالمللی محیط زیست گفت: «۱۱ درصد از کشور ما در معرض فرونشست است، یعنی یک بحران ملی. اگر ۲۰ سال پیش مناطقی از کشور را فرونشست تهدید میکرد امروز شاید بخشهای محدودی از کشور با این بحران روبهرو نیستند. راهی جز گریه کردن به حال منابع طبیعی و آینده کشورمان نداریم.» معاون اول دولت درحالی با گفتن جمله «راهی جز گریه کردن نداریم» به شدیدترین نحو اظهار ناامیدی میکند که اساساً مردم با امید به حل مشکلات به رئیسجمهور جدید رأی میدهند و وقتی ادبیات مقامات در همان ماههای ابتدایی تا این حد سیاه است طبیعی است که چیزی جز ناامیدی و کاهش مشارکت به ارمغان نیاورده و زمینه سوءاستفاده غربیها را فراهم میکند. همچنین رقابتهای سیاسی داخلی، اگرچه امری طبیعی است اما نباید به ابزاری برای تخریب اعتماد عمومی تبدیل شود.
پس از آنکه پزشکیان در اجلاس خانواده به دلیل نمایش تصویری از همسر مرحومش به گریه افتاد و نتوانست سخنرانیاش را پایان دهد. حمید رسایی، نماینده مجلس در توییتی کنایهآمیز نوشت: «واضح است که گریه همیشه نتیجه دلتنگی نیست، گاهی نشانه استیصال و درماندگی است، به دلیل ضعف و نابلدی در پذیرش کاری که توانایی انجامش را نداشته.» اینکه چهرههایی همچون حمید رسایی از هر فرصتی استفاده میکنند تا به دولت پزشکیان حمله کرده و تصویری ناکارآمد از دولت بسازند تا در فضای سیاسی بتوانند بهرهبرداری کنند، به این قیمت تمام میشود که بخشی از مردم نسبت به کارآمدی ساختار ناامید میشوند. این رویکردها افقهای پیش رو را تیره کرده و زمینه را برای پیادهسازی طراحی بلینکن و شدیدتر از آن، طراحی احتمالی ترامپ فراهم میآورد. در چنین فضایی اظهارات برخی افراد که بدون درس گرفتن از اتفاقات 1401 بر تنور دوقطبیهای اجتماعی دمیده و در این مسیر از چهارچوب ادب نیز خارج میشوند، میتواند چون جرقه عمل کند. لذا برای مهار ضلع سوم مثلث آشوب این الزام وجود دارد که نگاه جدیتری برای برخورد با افرادی شود که صاحب تریبون بوده و از تریبون خود علیه منافع ملی استفاده میکنند.