مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: روی صفحه سیاه آیهای از قرآن همراه با ترجمه فارسیاش نوشته میشود؛ «حق و باطل از آن خداست.» نوشتن این جمله در ابتدای مستند «ضدقهرمان» نشانگر این است که سازندگان مستند قرار است صرفا روایت کنند و قضاوت را به دست قاضی اصلی سپردهاند. موضوعی که بهمرور خلاف آن ثابت میشود.
در ابتدای مستند عارف افشار، تهیهکننده و کارگردان کار به جای آنکه پشت دوربین باشد، جلوی دوربین حاضر شده و روایت کردن را از خودش شروع میکند. دقایق ابتدایی مستند، راوی ماجرای شهر نو است و سپس به سراغ شخصیتهایی میرود که هرکدام اسم و رسمی برای خودشان بهدست آوردهاند. از اینجا به بعد، ما دیگر چیزی بهعنوان راوی نداریم و روایتکنندهها، افرادی هستند که باتوجه به سمتشان تصور میشود که با آگاهی و صداقت صحبت میکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای مثبت مستند ضدقهرمان، افرادی است که با آنها مصاحبه شده است. اسامی که هرکدام چه در زمان فعلی و چه در زمان رخ دادن اتفاقات، نقشهای مهمی در رخ دادن انقلاب و حوادث بعد از آن داشتند و شنیدن داستان از زبان هرکدامشان مستند را شنیدنیتر میکند.
«ضدقهرمان» دیر به اسم خلخالی میرسد. اما دست گذاشتن روی همچین موضوعی که به خودی خود جذاب است، میتواند قلقلکی باشد تا مخاطب را همراه خود کند. از طرفی دیگر، سوالات و ابهامات درباره این شخصیت آنقدر زیاد است که پرداختن به این سوژه را جذابتر میکند. این موضوعات باعث شده تا عارف افشار برای ساخت این مستند، انگیزه بیشتری پیدا کند. او در مصاحبهای گفته است: «بهعنوان یک جوان دهه هفتادی سوالات زیادی از دوران انقلاب اسلامی و تاریخ ایران در ذهنم وجود دارد که بیپاسخ مانده است و این منحصر به من نیست و بسیاری از جوانان نیز با همین سوالات بیپاسخ روبهرو بودند و یک جایی باید به این سوالات پاسخ داده شود. در دوران مدرسه و دانشگاه که کسی پاسخی به ما نداد و با این دست از مستندها میتوان این دوگانگیهایی که در تاریخ انقلاب اسلامی وجود دارد را پاسخ داد.»
با آغاز پرده اول: حاکم شرع، ابهامات کمتر میشود. مخاطب که تا به اینجا روایتهایی خرد و کوچک از مصاحبهشوندهها شنیده، از اینجا به بعد اتفاقات را منطبق با زمان رخدادنشان میبیند. روایت کردن از صادق خلخالی، راه رفتن برلبه تیغ است. افشار که این ریسک را به جان خریده، برای نشان دادن آنکه خودش روی این موضوع قضاوتی نمیکند و به سراغ برادرزاده این شخصیت میرود. البته این حرکت به نوعی آخرین تلاش او برای رعایت کردن انصاف در روایت است و از آنجا به بعد، دیگر ما هیچگونه روایت مثبتی از این چهره نمیشنویم. بار منفی وجهه خلخالی آنقدر پررنگ میشود که در مقابلش، از امیرعباس هویدا تصویر مثبتی خلق میشود. شاید یکی از اصلیترین دلایلی که باعث شده این سفید و سیاه شدن شخصیتها رخ دهد، نوع بیان اتفاقات از جانب افراد است. افرادی که عملکردشان در ۴دهه بعد از انقلاب باعث شده تا نگاهشان به این موضوع شنیدنیتر شود.
نوع تقسیمبندی که افشار انتخاب کرده، باعث شده تا اطلاعات مرتب شده به مخاطب برسد. او در پنج پرده حوادث بعد از انقلاب را طرح کرده و اوج مستندش را به شهادت شهید بهشتی اختصاص داده است. این پرده با نام «ضدقهرمان» حاوی تصاویر و ویدئوهایی از شهادت شهید بهشتی و یارانش است که نشان از آرشیو خوب افشار داشت. مستند ضدقهرمان، در این پرده به حرف خودش میرسد، او خلخالی را ضدقهرمانی در مقابل بهشتی معرفی کرده و بهشتی را قهرمانی ناشناخته برای مردم نشان میدهد. اما این پایان ماجرا نیست. افشار که تا به اینجا گوش منتقدان را تیز کرده، حالا باید پاسخگوی سوالات و نقدهای زیادی باشد. روایت کند مستند، از جایی به بعد تند میشود و همین سرعت باعث طرح شدن سوالات و ابهامات زیادی میشود. شاید تصور سازندگان مستند این باشد که با مصرع «این جهان کوه است و فعل ما ندا» ضدقهرمان را تمام کردهاند، اما این تازه آنجایی است که باید پاسخگوی ابهامات زیادی باشند که طرح کردهاند.
شماره ۴۳۰۱ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
پای ضدقهرمان روی خط قرمزها