محمدحسین سلطانی، خبرنگار: یکی از بهترین ضدقهرمانهای خلقشده در تاریخ سینمای ایران «اسمشو نبر» است. این گزاره را با قاطعیت تمام مطرح میکنم، چون برای من هم مانند میلیونها کودک ایرانی اسمشو نبر یکی از بزرگترین ترسها است. ترسناک بودنش دقیقاً از نامش پیدا بود. شخصیتی که در شهر موشهای برومند، به گونهای طراحی شده بود که نگفتن از او، بیش از گفتن دربارهاش باعث ترس شود. این خصلت روان آدمیزاد است که ندانستن برایش ترس ایجاد میکند. حتی تاریخ هم از این قاعده پیروی میکند. شخصیتهایی در تاریخ وجود دارند که ابهامات پیرامونشان، چهرهای مخوف از آنها ساخته است. در این گیر و دار اگر کسی هم جرئت کند و سمت شخصیتها و اتفاقات تاریک برود، چالههای دراماتیک سر راهش قرار میگیرد. بیراه نیست اگر بگوییم مرحوم خلخالی یکی از اسمشو نبرهای تاریخ ایران است. شخصیتی که هر چه از او گفته شده، خارج از مرزهای این مملکت است البته به جز یک اثر. «ضد قهرمان» که ساخته عارف افشار است را میتوان تنها اثری دانست که در داخل ایران، به خلخالی پرداخته و بیراه نیست اگر بگوییم بهخوبی خلخالی را ساخته است. خلخالی ضدقهرمان دقیقاً یک ضدقهرمان است. شخصیتی که ما کاملاً او را میشناسیم و حتی بعد از گذشت پرده سوم فیلم میتوانیم تصمیمهای او را پیشبینی کنیم. خلخالی در ضد قهرمان، کاراکتری میشود که ضد ساختار است و دوست دارد، قهرمان بشود. اتفاقاً در دورهای هم موفق است اما شکست میخورد.
اگر بخواهیم ماجرا را ساده کنیم، خلخالی ضدقهرمانی است که میخواهد قهرمان شود، اما شکست میخورد. در تقابل با این ضد قهرمان، قهرمانی به نام بهشتی حضور دارد. قهرمانی که پس از شهادتش، ضدقهرمان هم به مرور زمان رو به افول میرود و شکست میخورد. چهارچوب دراماتیک داستان ضدقهرمان دقیقاً روی این درگیری قرار گرفته است. در بستر این تضاد که موقعیتهای داستان هم روی آن سوار میشوند باقی کاراکترهایی که با آنها مصاحبه گرفته شده، طرفشان مشخص میشود. ناطقنوری، پورمحمدی، عطریانفر، کنگرلو و رفیقدوست از افرادی هستند که طرفشان در این جدال در میآید و با صحبتهایشان مشخص میشود افراد چه نسبتی با وقایع داشتهاند. نکته مهم اینجاست که دقیقاً در همین طرف گرفتنها از افرادی که با آنها مصاحبه شده، کاراکترهایی ساخته میشود. با این حال بحثی که میتوان درباره ضدقهرمان مطرح کرد درباره موقعیت حکومت تازهتأسیس در این مستند است.
مستندِ عارف افشار یک قهرمان و ضدقهرمان دارد که در بستر جمهوری اسلامی زیست میکنند. این موضوع یعنی تضاد داستان باید به بستر و بافت جامعه در حال روایت پیوند داشته باشد و با آن هم طرف بگیرد. بهشتی به عنوان قهرمان داستان به عنوان نماینده حاکمیت طرح میشود و خلخالی شخصیتی ضد ساختار.
تا اینجای کار ضدقهرمان دارد از فرمول کلاسیک داستانگویی استفاده میکند و نماد نظم را قهرمان داستان میداند اما آنچه به عنوان نقد میتوان به ضدقهرمان دانست دقیقاً پس از پایان داستان قهرمان آغاز میشود. با آنکه قهرمانی که مردم طرف او بودند شهید میشود و مردم پشیمان میشوند اما هنوز در اثر، مردم طرفدار ضدقهرمان هستند. اینجا نقطهای است که نشان میدهد روی کلمه «مردم» که افشار برای اطلاق به طرفداران خلخالی استفاده میکند، پرسشی ایجاد کرد. اگر مردم پس از شهادت بهشتی طرفدار او میشوند چرا به مرور زمان خلخالی به ضدقهرمان تبدیل نمیشود و دفعتاً و پس از سال 1371 از حاکمیت خارج میشود و دیگر محبوب نیست. مسئله اینجاست که مردم از یک جایی به بعد در داستان ضد قهرمان حذف میشوند.
ضدقهرمان را میتوان در دسته آثار قابل تحمل مطرح کرد. اثری که سازنده آن، روی ساده روایت کردن و ایستادن سر گرهها به خوبی ایستاده و طرفهای ماجرا را به خوبی مشخص کند. رفتن به سمت سوژه خلخالی و زدایش تصویر اسمشو نبر از او و تبدیل کردنش به عنوان یک شخصیت مستبدِ کوچک اما با آرزوهای بزرگ کاری بود که میتواند از اتفاقات مهم جشنواره حقیقت امسال باشد. در روزهایی که ساختن و گفتن درباره ضدقهرمانها در جهان مد شده، ساختن ضد قهرمانی کلاسیک (به لحاظ شخصتپردازی)، حداقل ارزش یکبار دیدن را دارد.
شماره ۴۳۰۱ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
ایستادن مقابلِ «اسمشو نبر»