آنچه در سوریه رخ داد، حاصل یک معامله بزرگ بود. محمد خواجویی در مورد تحولات سوریه به این موضوع اشاره کرد و گفت: «پیشروی سریع مخالفان، سقوط پیدرپی شهرها و تقریباً نبود یک مقاومت جدی در ارتش سوریه نشان میدهد آنچه که رخ داد، نباید در قالب نظامی تحلیل شود. سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ شامل جنگهای خونینی در جریان سقوط بشار اسد بود؛ اما درمجموع این اتفاق نیفتاد. حالا اینکه چه شده بعد از سالها، تقریباً به صورت کاملاً مسالمتآمیز و بدون هیچگونه مقاومت، قدرت منتقل میشود، نشان میدهد که مسئله نظامی نبوده و جنگ نظامی نبوده است. از روزی که این قضیه شروع شد؛ یعنی آغاز پیشروی نیروهای مخالف مسلح بشار اسد از شهر ادلب برای تصاحب شهر حلب و تا امروز که دمشق سقوط کرده، ۱۲ روز گذشته؛ یعنی کمتر از دو هفته. اینکه در این فرصت کوتاه نظام بشار اسد ساقط میشود نشاندهنده این است که مسئله به یک توافق بزرگ برمیگردد؛ یک سوی این معامله قدرتهای خارجی هستند که مهمترین آنها ترکیه و روسیه به نظر میرسند و سوی دیگر، نیروهای داخلی در سوریه که شامل معارضین مسلح و دولت و ارتش سوریه بودند. در غیر این صورت، این معامله چندوجهی که از داخل و خارج سوریه شکل گرفت، نمیتوانست این صحنه را به سمت جلو ببرد که دیدیم تقریباً همه چیز با سرعت طی شد و اتفاق افتاد. ترکیه از نظر تنظیم روابط بین گروههایی که سالها روابط نزدیکی داشتند، نقشآفرینی مهمی در این فرآیند داشت. نوع حرکت آنها به سمت شهرها و هماهنگیهای آنها از سمت دولت و ارتش بشار اسد از سوی دیگر، روسیه بود که این معامله را به سمت جلو برد. به هر حال، نبود مقاومت از سمت ارتش در شهرهای مختلف حتی در دمشق که اتفاق افتاد، موضوع این نیست که صرفاً محدود به دو تا فرمانده میانی ارتش سوریه باشد؛ مسئله فراتر از اینهاست و برمیگردد به چهرههای شاخص نظام دولت و ارتش سوریه که این معامله را اجرا کردند و به سمت جلو بردند و این تغییر در سوریه رقم خورد. بنابراین، اکنون ما با یک معامله بزرگ مواجه هستیم که این صحنه را پیش برده است. البته طرفهای دیگری هم در این صحنه حضور دارند که الزاما جزو معامله نیستند، اما به هر حال عامل اثرگذاری بر آینده سوریه هستند؛ از جمله آمریکاییها و اسرائیل، به ویژه با تحرکات اخیرش.»
تغییر دولت در سوریه و تأثیر آن بر محور مقاومت
نمیتوان این موضوع را انکار کرد که تغییر شرایط سیاسی در سوریه برای ایران زیانهایی به همراه خواهد داشت. خواجویی این زیانها را برشمرد و گفت: «تردیدی نیست اتفاقی که در سوریه افتاد، ضربه سختی به ایران بود. به هر حال سوریه بخشی از آن محوری بود که به رهبری ایران در منطقه وجود داشت؛ یعنی محور مقاومت. با توجه به ضرباتی که اسرائیل به حزبالله وارد کرد، سپس به لبنان، به حماس در فلسطین و حالا با سقوط بشار اسد، این ضربات پیدرپی در ماههای اخیر، به زیان ایران خواهد بود و قدرت تحرک ایران در صحنه منطقهای را دچار چالش خواهد کرد. سوریه برای ایران از جنبههای مختلفی اهمیت داشت؛ یکی از این جنبهها جنبه سیاسی بود. دولت بشار اسد به طور کلی حکومت اسد چه پدرش و چه بشار اسد در طول حدود چهار دهه اخیر روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ تنها کشور عربی بوده که حمایت تمامعیار از ایران در برابر صدام در دوره جنگ داشته و روابط دائمی با ایران داشته است. نبود دولت اسد به عنوان متحد ایران، به عنوان دولت همپیمان ایران، ضربهای از نظر سیاسی به ایران خواهد زد. اما مهمترین ضربه، معادلات امنیتی است. آسیبی که نبود سوریه به ایران خواهد زد از نظر تأثیرگذاری بر معادلات امنیتی منطقه، بهویژه در مناطق اطراف اسرائیل خواهد بود. به هر حال، سوریه در سالهای اخیر مهمترین نقطه عملیاتی ایران برای هدایت و پشتیبانی از گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی بود و ایران از این منطقه حمایتهای لجستیکی را انجام میداد. نبود دولت بشار اسد حمایت لجستیکی از محور مقاومت را شدیدا تهدید میکند. از طرفی مسیر لجستیکی که از سمت ایران به عراق، سوریه و لبنان میرسید، با جدایی سوریه از این مسیر، امتداد ژئوپلیتیک از ایران گرفته میشود و این به معنای کاهش قدرت اثرگذاری ایران در این معادلات خواهد بود. نبود دولت بشار اسد از این جنبه به ایران ضربه خواهد زد.»
معادلات برای کنار زدن ایران از سوریه
خواجویی معتقد است چالشی که برای ایران در سوریه به وجود آمده به خاطر نوع تعامل با این کشور بوده و گفت: «یکی از چالشهایی که ایران در سوریه با آن مواجه است، این است که حضور ایران در سوریه قائم به اتحادش با دولت بشار اسد بود و نه بر نفوذ در پیکره جامعه سوریه، برعکس وضعیت لبنان. با وجود آسیبی که حزبالله متحمل شده، اما هنوز نمیتوان گفت که ایران نفوذ خود را در لبنان از دست داده باشد؛ زیرا ایران از طریق شیعیان لبنان روابط نزدیکی دارد. اما چالش ایران در سوریه این بود که نفوذ و اتحاد ایران در سوریه مبتنی بر ارتباط با حکومت سوریه بود، نه نفوذ اجتماعی در میان طوایف مختلف. ایران در برخی از طوایف مؤثر در سوریه پایگاه اجتماعی قوی ندارد. این موضوع باعث شده که در صورت نبود حکومت بشار اسد، ایران به دلیل نداشتن پایگاه مردمی قدرتمند در سوریه، عملاً فاقد زمینه برای تأثیرگذاری ریشهای در معادلات سیاسی آینده سوریه باشد. با توجه به نبود حکومت بشار اسد، گروههای مقاومت که ایران از آنها حمایت میکرد، که شامل ملیتهای مختلف بودند، عملاً امکان تحرک در سوریه را نخواهند داشت و مجبور به ترک سوریه خواهند شد. این موضوع نیز آسیبی دیگر به نقش ایران در معادلات امنیتی خواهد زد. متأسفانه باید گفت به نظر میرسد بخشی از این معامله که با هماهنگی داخلی و خارجی در سوریه صورت گرفته، ایران را از این معادلات کنار زده است. این به معنی نبود نقش ایران در این فرآیند است. همه نشانهها دال بر این هستند که ایران از این صحنه غافلگیر شد و آن را پیشبینی نمیکرد. به نظر میرسد بخشهایی از این معامله در راستای کاهش نقش ایران در معادلات امنیتی سوریه باشد؛ از جمله اینکه ایران دیگر پایگاه نظامی خاصی در سوریه نداشته باشد و نیروهای مقاومت تحت حمایت ایران در این کشور حضور نداشته باشند و سوریه بخشی از حمایت لجستیکی ایران نباشد و در این زمینه هم ترکیه به دنبال اجرای چنین پروژهای است که نقشآفرینی آنها کاهش پیدا کند و هم ترکیه، به دنبال این موضوع است. روسیه از مدتها پیش تمایلی نداشته که ایران نقش فعالی در سوریه داشته باشد و اسرائیل نیز از این وضعیت استقبال کرده است؛ چرا که هدف اصلی اسرائیل از تحولات سوریه، جدا کردن سوریه از محور مقاومت بود و اکنون به نظر میرسد به این هدف رسیده است. آمریکاییها نیز طبیعتاً از نظر منطقهای به دنبال اهداف مشابهی هستند؛ بنابراین آنچه که رخ داده، به نظر نمیرسد خبر خوبی برای ایران باشد.»
روند آستانه دیگر از حالت اجرایی خارج شده
خواجویی به این موضوع هم اشاره کرد که در شرایط فعلی دیگر روند آستانه هم کار نخواهد کرد و گفت: «در آینده، ایران میتواند در راستای روند آستانه عمل کند، اما به نظر میرسد روند آستانه دیگر از حالت اجرایی خارج شده است؛ چرا که سوریه وارد یک پروسه جدید خواهد شد. روند آستانه تا حد زیادی به وجود دولت بشار اسد وابسته بود؛ در صورتی که در شرایط کنونی، ایران به دلیل فقدان قدرت مانور در این عرصه، توانایی تأثیرگذاری در این مذاکرات را به شدت از دست خواهد داد. احتمالاً مسیر سیاسی جدیدی در سوریه ایجاد خواهد شد که در آن ترکیه، روسیه، آمریکا و احتمالاً برخی کشورهای عربی مانند امارات و قطر نقشآفرینی خواهند کرد. نکتهای که باید توجه داشت این است که مجموعه اهداف این است که ایران در آنجا نقشی پیدا نکند.»
برقراری ارتباط با گروههای مختلف برای حفظ نفوذ ایران
در آینده با سوریه متشتت روبهرو خواهیم شد. خواجویی در تحلیل شرایط آینده سوریه گفت: «شواهد نشان میدهد که با یک سوریه بسیار متشتت مواجه خواهیم بود؛ به دو دلیل مهم. دلیل اول به تشدد نیروهای داخلی سوریه برمیگردد که تنوع بسیار زیادی از نظر طایفهای دارند؛ برخی کرد هستند، برخی از این نیروها عرب سنی هستند، برخی علوی هستند و اختلافات فکری متعددی درباره شیوه اداره حکومت وجود دارد. دلیل دوم به منافع متعارض قدرتهای بزرگ در سوریه برمیگردد. به عنوان مثال، نگاه ترکیه به آینده سوریه در ارتباط با موضوع کردها، به سیاست تضعیف کردها در این منطقه مربوط میشود و اجازه نمیدهد قدرت آنها افزایش یابد. از سوی دیگر، آمریکاییها ملاحظات متفاوتی دارند. این تعارض در نگاه قدرتهای بزرگ و نیز در بین بازیگران داخلی سوریه باعث خواهد شد که دورهای از تشدد، اختلاف و احتمالاً بیثباتی در سوریه شکل بگیرد. نبود ثبات در سوریه باعث خواهد شد که شرایط این کشور سیال باشد؛ این سیالیت میتواند شرایطی را فراهم کند که ایران متناسب با این شرایط سیال، تصمیمات جدیدی بگیرد، بنابراین ایران باید قدرت مانور خود را افزایش دهد. یکی از کارهای مهمی که میتوانیم انجام دهیم و چه بسا باید زودتر انجام میدادیم، برقراری کانال ارتباطی بین گروههای مختلف در سوریه است. چه گروههای سنی، علویها و دورزیها و حتی کردهای سوریه و ایران در این برهه کنونی حتی میتواند، کانال ارتباطی با کردها به عنوان طرفهای مخالف ترکیه که در سوریه هستند. ایران باید بتواند از شکافها و تشتت و فضای سیالگونگی استفاده کند، اما در کوتاهمدت دستکم این اتفاقات به زیان ایران خواهد بود و ما گزینه زیادی روی میز نداریم.»
صحنه سوریه مبهم و ناپایدار است
وضعیت سوریه به این شکل ادامه نخواهد یافت. خواجویی به این موضوع اشاره کرد و گفت: «صحنه سوریه اکنون بسیار مبهم است. فعلاً مخالفان از سقوط بشار اسد شادمان به نظر میرسند، اما این وضعیت پایدار نیست. بسیاری از این گروهها گرایشهای افراطی دارند و اساساً سابقه فعالیتهای مسلحانه آنها در طول سالها بیشتر بوده است. اپوزیسیون سوریه در حقیقت دموکراتیک نیستند و در دوران حکومت اقتدارگرا زیستهاند و همکاری کردن آنها باهم روند پرتنشی است. ایران باید صبر کند و صحنه را ببیند و متناسب با وضعیت جدید، بتواند سیاست خود را هماهنگ کند و در عین حال کانالهای ارتباطی خود با گروههای مختلف سوریه را برقرار کند تا ارزیابی دقیقی از تفاوتها و اشتراکات آنها داشته باشد، اما فعلاً نمیتوان بیگدار به آب زد و باید محتاطانه شرایط را ببیند و رصد کند.»
مقاومت در کوتاهمدت در سوریه تضعیف خواهد شد
خواجویی به این موضوع هم اشاره کرد که مقاومت در سوریه در کوتاهمدت تضعیف خواهد شد و گفت: «مقاومت در سوریه در کوتاهمدت به سمت تضعیف خواهد رفت؛ چراکه مسیر کریدوری زیر ضرب اسرائیل خواهد بود و فعلاً احیای آن وجود ندارد، اما مسئله به سیال بودن شرایط برمیگردد. گروههایی که امروز حاکم شدند، در مورد اسرائیل نگاه یکسانی ندارند و یکی از موضوعات در آینده نوع مناسبات سوریه با اسرائیل خواهد بود و برخی ممکن است رویکردهایی از جنس عادیسازی شرایط داشته باشند، برخی به شدت مخالف اسرائیل هستند. اینها نشان میدهد، شرایط پایدار نخواهد بود و دولتی یکپارچه که رویکردهای مشخصی در ارتباط با ایران، اسرائیل، آمریکا داشته باشد در سوریه شکل نخواهد گرفت و یک دولت ضعیفی خواهد بود و از همین ابتدا قطعا بحث نوشتن قانون اساسی جدید مطرح است. یادآوری میشود که همین چند سال پیش نیز بحث تدوین قانون اساسی جدید در سوریه طرح شده بود. بیشتر از این هم بحث تدوین قانون اساسی جدید در بین مخالفان مطرح شده بود که همین موضوع به قدری تبدیل به چالش شد که اصلاً بخشی از این گروهها این فرآیند را ترک کردند. کردها به شدت مخالف این فرآیند بودند و معتقد بودند که بعضاً هویت آنها نادیده گرفته میشود. این موضوع در مورد رویکردهای سیاست خارجی هم وجود دارد؛ به هر حال، وجود دولتی که قرار باشد نیروهای مخالف و گروههای متنوع درون آن حضور داشته باشند، طبیعتاً اختلافات داخلی را به همراه خواهد داشت. هماهنگی بین این نیروها در این شرایط دشوار خواهد بود.»











