مصطفی قاسمیان، خبرنگار: آخر هفته گذشته رخدادهای قابل توجهی برای یکی از آخرین فیلمهای جریان سینمای زیرزمینی ایران افتاد؛ فیلم سینمایی «دانه انجیر معابد» از نگاه مجله تایم بهعنوان یکی از 10 فیلم برگزیده سال 2024 انتخاب شد و از نظر هیئت ملی نقد آمریکا که مهمترین حلقه منتقدان این کشور محسوب میشود و آرای آن در انتخاب بهترینهای سال از نظر انجمنهای سینمایی تأثیر میگذارد، عنوان بهترین فیلم بینالمللی (غیرانگلیسیزبان) سال را به دست آورد. این در حالی است که گفته میشود این فیلم برای رقابت اسکار بهترین فیلم بینالمللی (غیرانگلیسیزبان) نیز شانس دارد؛ اگرچه به نظر میرسد با وجود رقبای گردنکلفتی مثل «امیلیا پرز» از فرانسه و «من هنوز اینجا هستم» از برزیل، فیلم محمد رسولاف چندان به کسب جایزه نزدیک نیست. نگاهی به رخدادهای اخیر پیرامون این فیلم و البته چند محصول دیگر، زنگ هشدار را درباره سینمای زیرزمینی ایران به صدا درمیآورد.
4 فیلم فارسی در اسکار
بر اساس اطلاعاتی که آکادمی اسکار هفته گذشته اعلام کرد، 85 فیلم حائز شرایط شرکت در رقابت برای اسکار بهترین فیلم بینالمللی شدهاند. برای کسب این جایزه که پیش از این با نام اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شناخته میشد و تاکنون 3 بار با «بچههای آسمان»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» نامزد ایرانی به خود دیده، ایران فیلم «در آغوش درخت» را معرفی کرده که بر اساس قواعد معمول و آشنای این جایزه، به نظر نمیرسد از شانس فراوانی برای کسب مجسمه طلایی برخوردار باشد. به شکلی قابل تأمل، «در آغوش درخت» تنها فیلم فارسیزبان 2024 نیست که برای این جایزه رقابت میکند و در فهرست بقیه 84 فیلم، 3 فیلم دیگر به چشم میخورد که بخش قابل توجه یا همه دیالوگهای آن به زبان فارسی است. این برای دومین سال متوالی است که 4 فیلم فارسیزبان به اسکار معرفی میشود، اما امسال برای نخستینبار در تاریخ این جوایز، هر 4 فیلم پذیرش شدند و در رقابت حضور دارند. جالب است بدانید طی دهه 2000، معمولاً هر سال یک فیلم فارسی به اسکار معرفی میشد، در دهه 2010 به طور معمول سالانه 2 فیلم فارسیزبان به رقابت برای اسکار میرسید، اما طی سالهای دهه 2020، این رقم بیشتر شده و به 3 یا امسال 4 فیلم افزایش یافته است.
2 نوع دیگر سینمای فارسی زبان
افزایش تعداد فیلمهای فارسیزبان معرفیشده به اسکار، به خودی خود رخداد بدی نیست و چه بسا حتی به گسترش نسبی زبان فارسی در جهان هم بینجامد، ولی مسئله اینجاست که برخی از فیلمهای یادشده از جریانهاییاند که فایده خاصی برای زبان فارسی یا ایران ندارند. دانه انجیر معابد، نخستین اثر سینمایی ساختهشده در ایران به شمار میرود که بدون دریافت مجوزهای قانونی و به صورت زیرزمینی به تولید رسیده و بهعنوان نماینده کشوری دیگر مسیر اسکار را در پیش میگیرد. در مقابل برخی از دیگر فیلمهای فارسیزبان مذکور، اگرچه ابعاد سیاسی چندانی ندارند، ولی توسط سینماگران ایرانی یا ایرانیتباری به تولید رسیدهاند که در خارج از کشور زندگی میکنند و به طور معمول جزئی از جریان لاغر و کمکیفیت سینمای خارجی فارسیزبان به شمار میروند. از این آثار میتوان به «آواز بوقلمون» نماینده کانادا در اسکار 2024 اشاره کرد. برخی دیگر اما مثل «عنکبوت مقدس» نماینده دانمارک در اسکار 2022 و «شیدا» نماینده استرالیا در اسکار 2023 دارای ابعاد گسترده و قابل توجه سیاسیاند و اساساً بیش از علل هنری، در اثر مسائل سیاسی است که مورد توجه قرار میگیرند. حال به نظر میرسد همزمان با فربه شدن تدریجی جریان سینمای زیرزمینی داخل ایران که نظیر آنها را در سالهای اخیر با «کیک محبوب من»، «آیههای زمینی»، «منطقه بحرانی» و همین «دانه انجیر معابد» دیدهایم، سینمای سینماگران خارجنشین ایرانی هم به گسترش جریان متبوعشان میاندیشد. این دو جریان هرقدر از ابعاد هنری دوری میکنند، ولی به شکل همزمان به سیاست و جلب توجه بینالمللی نزدیک میشوند که امری قابل تأمل و دارای اهمیت است.
علل گسترش یک جریان
توسعه تدریجی این دو جریان سینمایی طی سالهای اخیر را معلول رخدادهای مختلفی میتوان دانست که بعضی فرهنگی و بعضی سیاسی است. از طرفی ناآرامیهای 1401 با سوءاستفاده برخی جریانهای رسانهای و هنری خارجی، به اتخاذ تصمیمی از سوی چند جشنواره شاخص بینالمللی انجامید که طی آن نهادهای دولتی و حاکمیتی فعال در سینمای ایران مورد نوعی تحریم قرار گرفتند و از آن مهمتر، فیلمهایی را که با رعایت قوانین رسمی ایران شامل پروانه ساخت و نمایش و در نتیجه قوانین عمومی حجاب ساخته شده بودند، نپذیرفتند. اگرچه شمار فیلمهای زیرزمینی تولیدشده در ایران به طور دقیق در دسترس نیست، ولی این احتمال وجود دارد که اخذ این تصمیم در گسترش جریان یادشده مؤثر بوده باشد. از سوی مقابل بعضی سیاستهای فرهنگی داخلی مثل سختگیری در اعطای پروانه ساخت و نمایش به محصولات اجتماعی و انتقادی و البته دیگر عواملی که سینمای ایران را به دو نیمه ارگانی و کمدی تقسیم کرد، در این تحولات تأثیرگذار بود. حتی سختگیری در ارائه مجوز ساخت و نمایش به محصولات نمایش خانگی نیز که به عنوان محلی برای فعالیت درآمدزای سینماگران جریان سینمای اجتماعی شناخته میشود، از جمله سیاستهای کاتالیزور توسعه جریان سینمای زیرزمینی در ایران به شمار میآید.
بیننده در داخل؟
اگرچه میتوان حدس زد هدفگذاری سرمایهگذاران خارجی این آثار و تولیدکنندگان داخلی یا خارجی آنها معطوف به جشنوارههای بینالمللی است و بیشتر ابعاد سیاسی دارد، ولی این محصولات در داخل کشور نیز طیفی از مخاطبان را جلب میکند و بیشتر دارای ابعاد فرهنگی است. فیلمهای زیرزمینی ایرانی یا فیلمهای خارجی تولیدشده درباره ایران، از دو جهت برای قشری از بینندگان داخلی فیلم و سریال جذابیت دارد. نخست آن که در این آثار، تصویر جدید و متفاوتی از ایران ارائه میشود؛ تصویری که در آن زنان حجاب عرفی هم ندارند و خطوط قرمز رسمی و گاه عرفی را زیر پا میگذارند. این تصویر از نظر عدهای واقعیتر است و به علت تفاوت آن با فیلمهای معمول ایرانی، کنجکاوی عدهای دیگر از مخاطبان را هم برمیانگیزد. دوم آن که پیامهای سیاسی تند این آثار، طیفی از بینندگان را که از نظر سیاسی و اجتماعی اعتراض دارند، جذب میکند. البته ناگفته نماند مدل مواجهه این آثار با مسائل سیاسی و اجتماعی، عموماً شعارزده، اغراقشده و دور از بیان هنری و در نتیجه دافعهبرانگیز است؛ مثل همین فیلم دانه انجیر معابد، که بخش زیادی از آن را تصاویر مستند و البته گزینششده از ناآرامیهای 1401 تشکیل میدهد.
مرگ سینمای اجتماعی
نخستین پیامد انتشار داخلی آثار یادشده برای سینمای ایران، حتی پیش از آن که مقابله با هنجارهای رسمی و پذیرفتهشده جامعه ایران مثل حرمت بیحجابی و شراب باشد، کاهش اهمیت نسبی سینمای اجتماعی رسمی و مجوزدار داخلی است؛ چراکه مخاطب عام هردو نوع سینمای غیررسمی یادشده را از لحاظ حوزه مضمونی، همارز سینمای اجتماعی میداند و از سوی دیگر، این دو جریان به جذب سینماگران جریان سینمای اجتماعی میپردازند. آنچه گفته شد، در حالی است که همزمان سینمای اجتماعی رسمی ایران با سختگیری مضمونی و محتوایی مواجه است تا به شکل ناخواسته، پاس گلی به حریف زیرزمینی یا خارجنشین آن داده شود. وضعیت کنونی، این بیم را ایجاد میکند که شاید در آیندهای دور، مرجعیت سینمای ایران در زمینه مسائل اجتماعی نیز مانند برخی دیگر زمینههای رسانهای و فرهنگی، از کشور خارج و اختیار آن به دست سینماگران خارجنشین و سیاسیکاری بیفتد که ذرهای برای منافع ملی ایران اهمیتی قائل نیستند. در شرایط حاضر اگر مدیران سینمایی کشور دارای درک درستی از تحولات بینالمللی سینما و خصوصاً موقعیت ایران در سینمای جهان باشند و با راهکارهای احتمالی تغییر این شرایط آشنایی داشته باشند، تصمیمهای ایشان میتواند راهگشا باشد. میتوان احتمال داد شاید رائد فریدزاده، رئیس کنونی سازمان سینمایی که پیش از این معاونت بینالملل بنیاد سینمایی فارابی را بر عهده داشته، بتواند در این مسئله تصمیمهایی راهگشا بگیرد.